1

آشفتگی‌های روانی؟

عمادالدين باقي

برهنه شدن يا به صدا در آمدن زنگ خطر 
ويديويي در شبكه‌هاي اجتماعي ديدم از دستگيري مرد جوان و بلندقامتي كه عريان مادرزاد بود و با عنوان خداي برهنه‌ در كرج دستگير شد. مردم او را كتك مي‌زدند حتي وقتي كه داخل ماشين پليس رفت افرادي در را گشودند و مشت و لگد نثارش كردند. فرد دستگير شده كه از ماشين بيرون آمده بود دوباره با زور و ضرب پليس داخل ماشين فرستاده شد. پليس با جماعت همدل بود. صحنه رقت‌باري بود. در جامعه ايران اگر مردي با اين وضع ظاهر شود خشم مردان به جوش مي‌آيد به ويژه اگر محلي باشد كه زنان و دختران هم حضور دارند و مي‌بينند ولي در مورد رفتار مشابه از سوي زنان واكنش‌ها متفاوت است. چند روز پيش هم در ايستگاه مترو زني كاملا برهنه شده و نشسته بود وقتي لباس به او مي‌دهند مي‌پوشد و پيش از رسيدن ماموران از صحنه مي‌گريزد. نكته‌اي كه در پشت آن خشم و غيرت به جوش آمده مردم و پليس پنهان مي‌ماند و هيچ كس به آن توجه نمي‌كند، اين است كه چنين افرادي بيمار رواني‌اند اما با آنها مانند يك عاقل رفتار مي‌شود. تكرار اين صحنه‌ها كه براي چندمين بار در تهران و برخي شهرهاي ديگر رخ داده نشان‌دهنده تكثير شدن يك نوع بيماري رواني است.

بخشي از اين بيماري‌ها ناشي از شدت ناكامي‌ها و فشارهاي عصبي است.
 در سال ۱۳۷۹ در زندان شاهد بودم كه يك جوان رشيد و‌ خوش اندام زنداني به دليل مدت طولاني حبس در سلول انفرادي، تعادل رواني‌اش را از دست داده بود و با برهنگي كامل كارهاي نامتعارفي را انجام مي‌داد مانند دفع و ادرار در سلول و آلوده كردن فضاي كوچك و بسته سلول و باز كردن شير آب كه آب آلوده را به راهروها و سلول‌هاي ديگر سرايت مي‌داد اما به جاي اينكه متوجه علت مشكل رواني او بشوند ماموران با شوكر به جان او افتادند. وقتي به ماموران و به رييس بازداشتگاه به خاطر اين رفتارها اعتراض شديد كرده و مي‌گفتم او تعادل رواني‌اش را به خاطر رفتار همكاران خود شما از دست داده است، پاسخ دادند او تمارض و وانمود مي‌كند كه رواني شده است.
اين رخدادها نشان مي‌دهد كه جامعه و حكومت چقدر شبيه هم مي‌انديشند و تصور مي‌كنند اگر كسي ظاهرش ايرادي نداشت حتما روانش هم اشكالي ندارد. يكي از دلايلي كه مانع فهم مساله مي‌شود، اين است كه بعضي آن را تبديل به موضوع سياسي مي‌كنند يا جنبه اعتراضي به آن مي‌بخشند. به عنوان يك احتمال نمي‌توان آن را كاملا منتفي دانست اما معمولا در مورد بعضي افراد محتمل است و هنگامي كه اين رفتار در محيط‌هاي گوناگون تكرار شد، گزينه‌هاي ديگري چون مشكلات روحي، رواني محتمل‌تر است. 
اگر درك كنند كه اينها بيماري رواني هستند به جاي خشونت و ضرب و شتم كردن مي‌كوشند او را از انظار دور كرده و ترحم و به درمانش كمك كنند‌.
بايد كارشناسان و صاحب‌نظران بينديشند و همراه با مديران بسيج شوند و مساله خشونت را به عنوان يك پديده عمومي مورد مطالعه جدي قرار داده و اقدامات درماني و پيشگيرانه لازم را انجام دهند. پديده خشونت و آشفتگي‌هاي رواني يكي از بحران‌هايي است كه اگر ديرتر مديريت و درمان شود پيامدهاي خطرناك و درازمدتي حتي براي نسل‌هاي بعد خواهد داشت.