اولویت آموزش و پرورش و آینده جامعه
از زمان شکلگیری زندگی جمعی، آموزش نقش بسزایی در جامعه بشری داشته است. گذار از جوامع قبیلهای و رسیدن به دنیای صنعتی تغییرات زیادی در شیوههای تربیتی و نظامهای آموزشی ایجاد کرده است. با پیشرفت بشرومتناسب با نیازهای جامعه، آموزش جایگاه والاتری یافته بهگونهای که امروزه بسیاری از جوامع به درک درستی از اهمیت آموزش و پرورش رسیده و همواره میکوشند بهترین سیستم آموزشی را در جامعه خود داشته باشند تا از قافله تمدن جا نمانند.
تلاش برای تربیت شهروندان آگاه و توانمندی که پیشرفت را برای جامعه به ارمغان بیاورند تغییرات زیادی در سیستمهای آموزشی ایجاد کرده است. یادگیری با محوریت دانشآموز به تدریج جایگزین یاددهی با محوریت معلم شده است. دفاع از صلح، پایبندی به حقوق بشر، همزیستی با انسانهای دیگر و تعامل و تقویت روحیه جمعی از جمله نیازهای نوین جوامع انسانی است که جای خود را در سیستمهای آموزشی باز کرده است.
استفاده از روشهای سنتی و جایگاه پایین آموزش و پرورش در جامعه ما این سوال را در ذهن ایجاد میکند که آیا ما برای تربیت نسلی که آینده کشورمان را خواهند ساخت توجه لازم را به سیستم آموزشی داریم؟! چگونه میخواهیم شهروندانی آگاه تربیت کنیم؟!
فراموش نکنیم جامعه هنگامی به سمت تحولات مثبت میرود که سرمایه اجتماعی آن فراهم باشد. بدون تربیت صحیح افراد انتظار تغییر در رفتارهای اجتماعی و رسیدن به ایدهآلها بیهوده است. جامعه هنگامی رشد خواهد کرد که توان تغییر و تحول را در خود داشته باشد و این تغییر از طریق آموزش و پرورش میتواند ایجاد شود. یکی از دلایل به سرانجام نرسیدن تلاشهایی چون جنبش مشروطه برای ایجاد تغییر، شاید این بود که تحول شخصیتی و آگاهی لازم در بین افراد جامعه و بعضا نخبگان ما صورت نگرفته بود. رفتارمتکی برخودرایی حاکمان مستبد کشورمان در طول تاریخ چنان در وجودمان نقش بسته که تغییر آن به سالها آموزش و فرهنگسازی نیاز دارد. رفتارهای مستبدانه حتی در بین تحصیلکردهها و اساتید علمی دانشگاه ما هم به وضوح مشاهده میشود و این واقعیت گویای این است که سیستم آموزشی و تربیتی کشور وظیفهاش را به خوبی انجام نداده و نتوانسته افراد را متناسب با ارزشهای دموکراتیک پرورش دهد. در بسیاری از کتابهای تعلیم و تربیت از ضعفهای روش سنتی معلم محوری نوشته و بیان میشود اما در عمل تغییری در این روش صورت نمیگیرد! دانشآموزانی که از بدو ورود به کلاس، دستورهای معلم را اجرا و گوش میکنند به وجود قدرتی بالاتر (معلم) عادت کرده وبه آن وابسته میشوند و مسوولیت پذیر نخواهند بود.
آری، سیستم آموزشی باید متحول شود اما کسانی که میخواهند تغییر را آغاز کنند باید بدانند که تحول بنیادین، با تغییر تعداد پایههای مقاطع تحصیلی ایجاد نخواهد شد! تغییر زمانی رخ میدهد که نگاه ما به آموزش و پرورش و سیستم کلاسداری تغییر کند؛ نیازهای جدید دانشآموزان را پذیرفته و در نظر بگیریم و معلمان را با روشهای نوین آموزش آشنا کنیم؛ امری که در عمل هیچ تلاشی برای رسیدن به آن صورت نگرفته است. بسیاری از کشورهایی که در چند دهه گذشته راه پیشرفت را طی کردهاند آموزش و پرورش را در اولویت کار خود قرار دادند اما متاسفانه در جامعه ما سیستم آموزشی هر روز کمرنگتر میشود. وقتی سیستم آموزشی کشور جایگاه پایینی داشته باشد و بیش از ٩٠ درصد از بودجه اندک اختصاص داده به آن برای پرداخت حقوق معلمان صرف شود نباید انتظار تغییر و پیشرفت را از آن داشت. معلمی که چرخ زندگیاش به سختی میچرخد و سر کلاس درس دغدغه لباس خانوادهاش را در ذهن دارد چگونه میتواند مطالب علمی را به دانشآموزان انتقال دهد و به آنها بیاموزد که یک با یک برابر است؟! معلم چگونه میتواند موجب آغاز پیشرفت باشددرحالی که در پایینترین لایههای اجتماعی (برای تامین نیازهای اولیهاش) با فقر دست و پنجه نرم میکند؟ میزان توجه به سیستم آموزشی و معلمان بهشدت کاهش یافته است. جامعهای که در آن مروجان علم اینگونه زندگی خود را میگذرانند چگونه میتواند نسل آینده را تربیت کند؟! مملکتی که آموزش و پرورش آن ضعیف باشد آینده خوبی نخواهد داشت؛ مصرفی خواهد ماند و هرگز به پیشرفت نخواهد رسید. حذف ماموریت تحصیلی و افزایش حقوق بسیار ناچیز برای تحصیلات تکمیلی نمونه دیگری از بیتوجهی به علم در سیستمی است که هدف آن گسترش علم است؛ گویی جامعه به معلمانی با تحصیلات بالا نیازی ندارد!!فراموش نکنیم تا هنگامی که ایده آلها بهصورت ارزش و قانون نهادینه نشوند تغییر ایجاد نخواهد شد و جامعهای که توان تغییر و اصلاح نداشته باشد هیچگاه رشد نخواهد کرد. هنگامی میتوان تغییرات اجتماعی پایدار ایجاد کرد که بتوان عقلانیت و قانونمندی را در افراد نهادینه کنیم. مسوولیتپذیری، وظیفهشناسی، خلاقیت و احترام به قانون بایددر آموزش و پرورش آموزش داده و نهادینه شود. اگر قرار است جامعه مصرفی کنونی به جامعه مولد تغییر کند جایگاه آموزش و پرورش باید به مراتب بالاتر از وضع کنونی برسد. جهل از میزان اهمیت آموزش و پرورش و نگاه غلط به آن باعث شده عدهای آموزش و پرورش را مصرفگرا بدانند! و نه تنها به آن بیتوجه باشند بلکه در جهت تضعیف آن نیز تلاش کنند. غیرعقلانی است که عدهای تلاش میکنند افکار عمومی را برای کم اهمیت جلوه دادن آموزش و پرورش با خود همراه کنند. کسانی که این فکر و نگاه را به جامعه تزریق کردهاند بدانند روزی نفت تمام خواهد شد؛ تصور آن روز مشخص خواهد کرد که چه بخش عظیمی از سیستم ما وابسته به نفت و مصرفگراست. انتظار آموزش و پرورش پویا از سنت گرایانی که شکاف بین نیازهای دانشآموزان و نظام آموزشی را نمیپذیرند و بدون فکر در برابر تغییرات ایستادگی میکنند انتظاری بیسرانجام است. ایراد اساسی به آنهایی است که خود را مدبر میدانند. بیتفاوتی نسبت به آموزش و پرورش روشن میکند که حتی طبقه روشنفکر و با تدبیر ما هنوز به این درک نرسیدهاند که آموزش و پرورش باید جایگاه والایی داشته باشد. بهنظر میرسد حتی مشاوران دانشگاهی رییس دولت تدبیر و امید هم نتوانسته یا فراموش کردهاند که ایشان را مجاب کنند که نگاه به سیستم آموزشی باید تغییر کند؛ امری که متاسفانه اقدام عملی چندانی در جهت آن برداشته نشده و بیم و امید معلمان را به یأس و نا امیدی تبدیل کرده است. فراموش نکنیم کلیدیترین عنصر در توسعه یک جامعه، مردم آن هستند که باید از سطح فکری و آگاهی لازم برخوردار باشند. هیچ جامعهای بیشتر از سطح فکری معلمانش رشد نمیکند پس لازمه تحولات مثبت در جامعه، یک آموزش کارآمد با روشی نو است تا فاصله جامعه مان را با جوامع دیگر دنیا کم کرده و بتوان شاهد ایجاد زمینهای مناسب برای جامعهای با حقوق برابر، شهروندانی آگاه و مسوولیت پذیر ودموکرات به دور از افراطیگری باشیم.
٭ دبیر شاغل در
اهواز- فوق لیسانس تربیتبدنی