1

باید از مذاکره مستقیم با امریکا و عربستان استقبال کنیم

واكنش محمدصادق جوادي‌حصار، سخنگوي حزب اعتمادملي به وقايع اخير كشور:

نيروهاي امنيتي بايد در ماجراي مسموميت دانش‌آموزان سرنخ اصلي را پيدا كنند

گروه سياسي | اين روزها شرايط كشور چندگانه است. از طرفي گراني و تورم افسارگسيخته نفس مردم را به تنگ آورده و از طرف ديگر روزنه‌هاي اميدي براي بهبود روابط بين‌الملل و به ثمر رسيدن يك توافق در جريان پرونده هسته‌اي نمايان شده است. مذاكرات با عربستان در مسير اميدواركننده‌اي قرار دارد اما ماجراي مسموميت‌ دانش‌آموزان مشكلي بر مشكلات كشور افزوده است. بعد از دو ماه از بروز اين مسموميت‌ها در مدارس عمدتا دخترانه، دولت هنوز پاسخ قانع‌كننده‌اي در اين خصوص به مردم ارايه نكرده. برخي بُعد امنيتي بودن اين ماجرا را پررنگ مي‌كنند و عده‌اي ديگر آن را كار گروه‌هاي فشار داخلي بعد از اعتراضات اخير زنان مي‌دانند. 
محمدصادق جوادي‌حصار، سخنگو و عضو شوراي مركزي حزب اعتمادملي در گفت‌وگويي كه در ادامه مي‌خوانيد به تحليل اين وقايع پرداخته است.

   اگر موافق باشيد با موضوع مسموميت‌ها شروع كنيم. اين اتفاقاتي كه در مدارس در حال رخ دادن است واكنش‌هاي بسياري را به دنبال داشته و تعداد اين موارد هم بالاست. بيشتر استان‌هاي كشور درگير اين مساله شده‌اند. از طرفي هم رهبري در اين مورد سخنراني داشتند و دستور برخورد دادند. شما نحوه برخورد با اين موضوع را چگونه مي‌بينيد؟ البته ملاحظه كرديد كه وزارت كشور اطلاعيه داده كه افرادي در 5 يا 6 استان در اين رابطه بازداشت شدند. در هر صورت نحوه برخورد را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ چه روندي بايد طي مي‌شده كه نشده يا اصلا همين نوع مواجهه تا الان درست بوده يا نه؟
به نظر من اين مساله از دو وجه حائز اهميت است؛ يك وجه فرهنگي ماجرا و ديگري وجه امنيتي. در پي ناآرامي‌هاي اخير كشور و فرو كاستن از اين ناآرامي‌ها و رفتن جامعه به سمت آرامش؛ عده‌اي تلاش مي‌كنند كه مساله امنيت خاطر و آرامش جامعه را به روش‌هاي مختلفي متزلزل كنند كه اين هم كار فرهنگي را مي‌طلبد و هم كار امنيتي. كار فرهنگي از اين جهت است كه اطلاع‌رساني به‌موقع و ايجاد امنيت خاطر و ايجاد اطمينان بين رفتار و گفتار مسوولان با مردم وجود داشته باشد؛ به نحوي كه مردم حرف‌هاي آنها را باور كنند و بپذيرند.
از طرف ديگر بايد سرعت عمل در انتقال مطالبات مردم و اطلاعات دولت به مردم وجود داشته باشد؛ اينها كارهاي فرهنگي است كه به نظرم بايد انجام شود. حالا مقداري از اين اقدامات انجام شده و مقداري هم انجام نشده كه دليل آن هم اين است كه اين ماجرا دو ماه طول كشيد و اكنون رهبري مداخله كردند و رييس كشور هم اعلام كرده است كه من وزير كشور را براي رسيدگي به اين موضوع مامور كردم.
اگر مسوولان كشور اين مساله را بيشتر امنيتي مي‌دانند كه از گفتار آنها اين‌گونه برمي‌آيد بايد از همان ابتداي امر با اين ماجرا به گونه‌اي برخورد مي‌شد كه امكان تداوم نداشته باشد، تا اگر در يك شهر اتفاق افتاد در شهر ديگري اتفاق نيفتد. منتها دامنه اين موضوع آن‌قدر گسترده شد و در شهرهاي مختلف اتفاق افتاد كه حتي عده‌اي با انداختن يك ترقه در يك مدرسه‌ مي‌توانند به راحتي امنيت كشور را به بازي بگيرند، اين نقطه ضعف است. من تصور مي‌كنم گاهي احساس تفريط در رفتارهاي امنيتي مشاهده مي‌شود.
 گاهي از آن طرف مي‌افتند كه هر كسي را به هر دليلي بازداشت مي‌كنند حالا با دليل موجه يا غيرموجه؛ بازداشت و سركوب كنند. از طرف ديگر الان آن‌قدر رها كرده‌اند كه هر فردي از كنار مدرسه‌اي رد مي‌شود و يك باكسي در آن مي‌‌اندازد كه از آن گازي سمي خارج مي‌شود. امروز من در مشهد پرس‌و‌جو مي‌كردم يك شاهد عيني مي‌گفت كه سه كپسول از باتري كوچك‌تر به درون مدرسه پرتاب شده و گاز آبي رنگي از آن خارج شده است. 
   موضوع همين است كه آيا كنترل چنين اتفاقي تا اين حد سخت است؟
اين هم كار ساده‌اي است هم كار سخت، ساده از اين جهت كه كنترل مدارس توسط دولت اصلا كار مشكلي نيست. كنار هر مدرسه‌اي مي‌توانند يك گشت محسوس يا نامحسوس به مدت محدودي بگذارند كه از بروز اتفاقات مشابه جلوگيري كند. هم سخت است به اين دليل كه نمي‌توانند به راحتي اعتماد مردم را جلب كنند. اگر مي‌گويند بچه‌هاي مردم پاره‌هاي تن و عزيزان ما هستند، بايد به گونه‌اي عمل كنند كه براي مردم باورپذير باشد. متاسفانه در اين قسمت فرهنگي مقداري كاستي وجود دارد. دولت بايد هم گسترده‌تر و هم عميق‌تر و هم دقيق‌تر در اين موضوع رفتار كند، به نحوي كه اعتماد مخدوش شده را به مردم بازگرداند و ديگر تكرار نشود و اگر اين قضيه تكرار شد و همچنان ادامه يافت معلوم مي‌شود كه دولت يا در كنترل مساله ناتوان است يا فشارهاي دروني از ابعاد فرهنگي درون حاكميتي از رفتارهاي شبه طالباني آن‌قدر زياد است كه حداقل در مواقعي جلوي اجراي برنامه‌هاي دولت را مي‌گيرد.
   آقاي جوادي‌حصار! فكر مي‌كنيد كه درمورد اين گزينه آخر كه فرموديد آن‌قدر اين گروه‌هاي داخلي سازمان يافته هستند كه اين كار را با اين گستردگي انجام دهند؟ 
آن‌قدر هم بي‌سازمان نيستند. به اين دليل كه آنها وقتي لازم باشد تمام تريبون‌هاي كشور را براي امري خاص بسيج مي‌كنند. يادتان نرفته كه در دولت‌هاي قبلي براي اتفاقات نيمي از آنچه كه امروز در دولت آقاي رييسي درحال افتادن است، بسيج مي‌كردند كه بعد از نماز جمعه كفن بپوشند و به خيابان‌ها بيايند و اين كار را هم مي‌كردند. يعني كساني اين قدرت را داشتند كه براي بالا رفتن و پايين آمدن نرخ ارز و مسائل مشابه مانند تورم و گراني و… بعد از نماز جمعه يا به مناسبت خاصي افرادي را كفن‌پوش روانه خيابان كنند. الان هم امكان اينكه پنج تا عمليات ايضايي براي ناامن كردن فضاي فرهنگي كشور انجام دهند اصلا بعيد نيست. من هم مستقيما نمي‌توانم بگويم كه كار آنهاست. اما شباهت‌هاي رفتاري مي‌تواند اين ذهنيت را در مردم ايجاد كند.
   يك انتقاد خيلي پررنگي كه الان وجود دارد اين است كه چگونه اتفاق‌هاي از اين بزرگ‌تر را سيستم امنيتي سريعا شناسايي مي‌كند و فورا هم برخورد مي‌شود اما در اين مساله بعد از گذشت دو ماه حتي نتوانستند يك اطلاعات جزئي از اين موضوع بدهند و به مردم بگويند كه اصلا نوع گازي كه باعث مسموميت شده از كدام دسته است. اين اتفاق چگونه رخ مي‌دهد و چه كساني پشت اين موضوع هستند. 
آن اهرم فشاري كه عرض كردم متاسفانه در گروه‌هاي فرهنگي وجود داشته و دارد؛ بيشتر اين ذهنيت را ايجاد مي‌كند كه ممكن است اين گروه‌ها دخيل باشند. دليل قاطعي براي اينكه بگوييم اين مساله از آنجا نشأت مي‌گيرد به دست نيامده و اين وظيفه نيروهاي امنيتي است كه اعلام كنند اما شواهد و قراين فرهنگي و سياسي اقتضا مي‌كند به اين مساله با ديده ترديد نگاه كنيم. به اين دليل كه هيچ واكنش منفي از سوي اين جريان‌ها درباره اين اتفاقات تاكنون مشاهده نشده است. يعني يك نفرشان هم محكوم نكرده و نگفته است اين اتفاق، اتفاق بدي است و اين خود حكايت از اين دارد كه گاهي مي‌توان دم خروس را زير قباي بعضي از مدعيان ديانت پيدا كرد.
    درباره بخش امنيتي كه بالا صحبت كرديد، چطور؟ اينكه راهكار فرهنگي آن است و راهكار امنيتي…
راهكار امنيتي هم همان‌گونه كه عرض كردم نيروهاي امنيتي بايد فرض را بر شديدترين و سخت‌ترين نوع رفتار بگذارند. فرض كنند كسي به جاي اينكه مثلا كپسولي در مدرسه‌اي بيندازد و گاز ايجاد كند، حتي مي‌تواند نارنجك در مدرسه بيندازد. مي‌تواند يك گاز كشنده شيميايي قوي در مدرسه پرتاب كند. اگر نتوانند كنترل كنند، زماني كه حباب امنيتي شكست چه ترقه بتركانند و چه بمب بتركانند … از نظر امنيتي يك رفتار اتفاق افتاده و آن عبور از مرز امنيتي است. بايد در اين مورد به نيروهاي امنيتي هشدار داد كه اين اتفاقات مي‌تواند زمينه را براي ناامني‌هاي بزرگ‌تر اجتماعي و سياسي و حتي امنيتي فراهم كند. خدايي نكرده اگر اعتماد مردم به نيروهاي امنيتي و كنترل آنها از بين برود و ناامني رواني در جامعه ايجاد شود تبعات بسيار سختي براي جامعه خواهد داشت. 
    اظهارنظرهايي در اين خصوص وجود دارد كه قصد دارند كاري كنند كه مثلا مردم دختران‌شان را به مدرسه نفرستند به اين دليل كه بيشتر هم در مدارس دخترانه اتفاق مي‌افتد؛ به نظر شما مي‌شود اين را جزو گزينه‌ها و مقاصد درنظر گرفت؟
به نظر من حداقل انتساب آن به جريان‌هاي حاكميتي خيلي بعيد است. به اين دليل كه آنها از اين جريان سودي نخواهند برد. يعني كساني كه اين نظريه‌ها را مطرح مي‌كنند معتقد به نوعي از طالبانيسم در جمهوري اسلامي هستند كه مي‌گويند رفتارهاي حاكميتي ورژن نرم‌تر رفتار فرهنگي طالبان است. مثلا افرادي هستند به نام هزاره‌اي‌ها نه به آن معناي هزاره‌هاي افغانستان، هماني كه باباطاهر گفت ….. يعني هر هزار سال يك‌بار يك تحول جهاني گسترده‌ در رويكرد جهاني به وجود مي‌آيد كه زمينه‌ساز يك تحول بنيادين است. اينها جمعي هستند با اعتقاداتي از اين دست كه بايد شرايطي را فراهم كنيم كه بستر براي آن اتفاق فراهم شود و شايد بتوان گفت يك كپي هستند از ايده‌آل‌هاي انجمن حجتيه كه معتقد بودند بايد جهان را فسق و فجور و بي‌عدالتي و ناامني فرا بگيرد تا منجي عالم بشريت ضرورتي را احساس و قيام و ظهور كند. بنابراين ما بايد براي گسترش هرچه بيشتر ناامني و بي‌عدالتي تلاش كنيم تا عدالت گستر عالم قيام كند. از اين رويكرد مي‌توان اين‌گونه تصور كرد كه اين افراد معتقدند كه زنان نبايد تحصيل كنند. حداكثر تحصيلي كه مي‌توانند داشته باشند تا سوم ابتدايي است. بعد هم بروند و به خانه‌داري بپردازند و زن زندگي باشند، بچه بياورند و شوهرداري كنند. همان كاري كه طالبان از زنان مطالبه مي‌كند. اما انتساب اين مساله به آنها دليل و مدرك مي‌خواهد كه اين كار نيروهاي امنيتي و وزارت كشور و نيروهاي اطلاعات سپاه است، آنها بايد سر نخ اصلي را پيدا كنند. 
    گزينه ديگري هم كه الان خيلي زياد مطرح مي‌شود يعني حتي از زبان دولتي‌ها هم مي‌شنويم و وزير آموزش و پرورش هم گفته بود و حتي تعدادي از نهادهاي دولتي هم مطرح كرده بودند كه اين اتفاق براي خيلي از دانش‌آموزان در مدارس رفتاري رواني و هيستريك است. به نظر شما مطرح شدن اين مساله از زبان يك شخصيت وابسته به دولت چگونه است؟ يعني واقعا براساس مستندات است؟ يا صرفا براي آرام كردن جو است؟ 
بايد به آقاي وزير آموزش و پرورش گفت كه اگر شما صحبت نكنيد هيچ‌كس نمي‌گويد زبان نداريد… يعني سكوت كنيد خيلي بهتر از آن است كه از اين حرف‌ها بزنيد. اين چه اتفاقي است كه بايد در مدارس بيفتد و در بخش‌هاي ديگر جامعه نباشد. به خصوص كه بيشتر در مدارس خصوصي اين اتفاق رخ داده. مثلا رفتارهاي هيستريك در دختران با پسران فرق دارد؟… يا مثلا حساسيت شامه در دختران با پسران فرق دارد؟ … يا حتما چون دختران لطيف‌تر هستند اثر آن نسبت به پسران بيشتر است … اين چه حرف‌هايي است؟ اينها صحبت‌هايي است كه از سر ناداني و خودباختگي و دستپاچگي گفته مي‌شود كه فقط حرفي زده باشند و مطمئنا اين رفتارها و گفتارها تاثيرات منفي براي ايجاد امنيت درپي خواهد داشت. 
   شما به عنوان سخنگوي حزب اعتماد ملي چه توصيه‌اي از سوي اين حزب در اين مورد داريد؟ چه به مردم و چه به حاكميت؟
ما به عنوان منتقدان اين جريانات و اتفاقات به عمل آمده از جانب دولت تا به الان، اولا به مردم توصيه مي‌كنيم كه هر دلواپسي كه نسبت به فرزندان‌تان داريد حق شماست و به هيچ پدر و مادري نمي‌توان گفت كه شما نگران نباشيد. حق پدران و مادران است كه نسبت به فرزندان‌شان وقتي خطري آنها را تهديد مي‌كند، احساس نگراني كنند. توصيه دوستانه و هموطنانه ما به آنها اين است كه بيش از اندازه اين مساله را براي خود بزرگ يا كوچك نكنند. بي‌اهميت از كنار قضيه گذشتن همين قدر خطر دارد كه مساله را بيش از آن حدي كه مي‌تواند تاثير داشته باشد، بزرگ كنيم. من فكر مي‌كنم آرامش و مطالبه منطقي از مسوولان كشور براي ايجاد امنيت، بهترين مطالبه‌اي است كه مي‌توانند از دولتمردان داشته باشند. مي‌توانند اعلام كنند در هر مدرسه‌اي كه چنين اتفاقي افتاده مدير مدرسه و حراست متبوع و مسوولان اداره به ‌طور جدي توسط محاكم دادگستري مواخذه شوند به اين دليل كه امانتي گران‌تر از طلا و جواهر، به نام آينده كشور كه فرزندان ما باشند به دست اين مدارس سپرده شده است. 
اگر نتوانند اين امانت را به درستي پاس بدارند شايسته و لايق امانتداري نيستند و دستگاه‌هاي حاكميتي بايد سريعا بدون هيچ چشم‌پوشي با اينها برخورد كنند و جايگزين تعيين كنند تا اين افراد به خود بيايند. يكي از معضلاتي كه متاسفانه در آموزش و پرورش شاهد هستيم رسوخ اين جريان‌هاي افراطي و تحجرگرا است كه در لايه‌هاي اين نهاد نفوذ و مدارس را از حالت طبيعي و نرمال و مناسب براي كودكان خارج مي‌كنند.
   منظورتان چه نوع رفتار و برخوردهايي است؟
خود من در دبيرستاني تدريس مي‌كردم، مدير دانش‌آموزان را زير برف نگه داشته بود و مي‌گفت دعاي فرج بخوانيد. به اين مدير اعتراض كردم و گفتم كه اين كار شما اثر عكس خواهد داشت و بچه‌ها را از دعا و توسل منزجر مي‌كند. ايشان معتقد بود كه آقاي جوادي شما به آداب فرهنگي و زيارت و دعا كم توجه هستيد. من هم گفتم كسي نمي‌تواند به من اين حرف را بزند و من هم به دعا معتقد هستم. اما دعا و نيايش بايد زمينه مناسبي داشته باشد. بايد در جاي مناسبي باشد. اگر شما در حرم امام رضا (ع) هستيد براي اينكه نماز بخوانيد جاي مناسبي را براي شما درست كردند. براي اينكه زيارت بكنيد جاي مناسبي را براي شما درست كردند. در تابستان كه وارد حرم امام رضا مي‌شويد فنكوئل‌ها آن‌قدر سرد هستند كه شما از حضور در كنار مرقد مطهر امام رضا (ع) احساس لذت مي‌كنيد. در زمستان‌ها هم آن‌قدر فضا مناسب است كه از عبادت در آنجا لذت مي‌بريد. حالا شما بچه‌هاي مردم را زير برف نگه داشتيد و حتي اجازه نمي‌دهيد چتر خود را باز كنند و بالاي سر خود نگه دارند و از آنها مي‌خواهيد دست خود را رو به آسمان بگيرند و براي فرج امام زمان (عج) دعا كنند. چه خاطره‌اي از اين اتفاق مي‌تواند در ذهن اين بچه باقي بماند … بنابراين رفتارهاي متحجرانه متاسفانه در بعضي از مواقع در برخي مكان‌ها مشاهده شده است و با زيست كودكانه و نوجوانانه خيلي سنخيت ندارد. اميدوارم كه دولت و دولتمردان و به‌ويژه قوه قضاييه در اين ناامن‌سازي‌ فضاهاي آموزشي مداخله و پيشگيري كنند. 
    نقش رسانه‌ها را در اين قبيل جريانات چگونه ارزيابي مي‌كنيد و اينكه به چه ميزان مي‌توانند اثرگذار باشند؟ اخيرا به مطبوعات و به ويژه مطبوعات منتقد دولت فشارهايي وارد شده است و مواردي هم بوده كه در جريان مسموميت‌ها اتفاق افتاده؛ روزنامه شرق و هم‌ميهن را هدف قرار دادند و در روزهاي اخير هم روزنامه سازندگي توقيف شده بود. نقش رسانه‌ها را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
به نظر من رسانه‌ها چند كار مي‌توانند انجام دهند؛ يكي از آن كارها آگاهي به حقوق خود در قانون اساسي است. رسانه‌ها در انتقال اطلاعات آزاد هستند. كسي نمي‌تواند آنها را مجبور كند چه مطلبي را منتشر كنند يا نكنند. مقداري مدارا با بخش‌هاي حاكميت و مقداري مطالبه‌گري خارج از قاعده توسط دولتمردان و دولت‌هاي مختلف از مطبوعات رويه‌اي را ايجاد كرده كه دولت‌ها به خودشان حق بدهند به مطبوعات بگويند كه چه چيزي را بنويسيد و چه چيزي را ننويسيد. 
سانسور در مطبوعات ايران طبق قانون اساسي ممنوع است و نبايد اتفاق بيفتد. نقش اصلي مطبوعات به عنوان ركن چهارم دموكراسي روشنگري، انتقاد و پژوهشگري در حوزه‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي؛ و حمايت از حقوق ملي و ميهني كشور و مردم است. رسانه در حقيقت صداي سنجيده و پرداخته مردم كشور است. به نحوي كه برآيند همه آرا، نظرات و هماهنگ‌كننده همه مطالبات در برابر حاكميت و دولت است. در حقيقت رسانه‌ها وكيل‌المله يعني وكالت عامه از مردم دارند. به هر ميزاني كه مردم از روزنامه‌ها استقبال مي‌كنند در حقيقت درجه و گستره وكالت آنها را افزايش مي‌دهند. مجموع رسانه‌هاي كشور در حقيقت عصاي دست مردم براي عبور از پيچ و خم‌هاي خسته‌كننده بروكراسي سياسي و اداري و فرهنگي حاكم بر اداره جامعه هستند. من معتقدم مطبوعات خيلي بيشتر مي‌توانند ايفاي نقش داشته باشند. كما اينكه تا الان هم خيلي ايفاي نقش داشته‌اند و مقداري بايد جسورانه‌تر و مستحضر به حمايت توده‌هاي مردم آشكارتر و روشن‌تر به بيان مطالبات مردم بپردازند، يعني از اينكه يك روزنامه تعطيل مي‌شود نبايد هراسي به دل راه دهند اگرچه اين كار كاملا خلاف قانون و مقررات سياسي و فرهنگي و اعتباري كشور است. مثلا درباره همين گازهاي آلوده كه عليه دانش‌آموزان استفاده شده؛ اگر قرار باشد براي برخورد با اين موضوع كاري صورت بگيرد و آن كار حذفي باشد، اولين حذف بايد متوجه مدير و مسوولان مدرسه باشد نه تعطيلي مدرسه. يعني روزنامه  به مثابه همان مدرسه و محل آموزش و تعلم است. مانند اينكه امام فرمودند صدا‌وسيما دانشگاه است. روزنامه‌ها هم دانشكده‌هاي مختلف با تخصص‌هاي مختلفي در سطح جامعه هستند؛ اگر قرار باشد با يك متخلف براي تخلف برخورد كرد بايد با آن نويسنده برخورد كرد يا با مديرمسوول نه اينكه روزنامه را توقيف كنند. توقيف روزنامه يعني بستن مجراي تنفس اجتماعي. تعطيل كردن روزنامه پيام دادن به جامعه است كه حاكميت و دولت توانايي هضم انتقاد و شنيدن پيشنهادهاي پركاربرد و انرژي‌طلب را ندارد. وقتي دولت بخواهد مطالبات مردم را بشنود و بعد از شنيدن آنها انرژي صرف و رضايت مردم را جلب كند يكي از راه‌هاي رسيدن صداي مردم به دولت روزنامه است و نبايد صداي آن را خاموش كرد. چون پس از آن مي‌گويند كه اين صدا به دولت نرسيده است كه ما بدانيم چه خبر است … از اين دست اتفاقات زياد افتاده كه به جاي برخورد با خاطي، با شاكي برخورد شده است. 
وقتي خبرنگاري مي‌گويد در شهرداري تهران تخلفاتي رخ داده است يا بايد خلافش را ثابت كرد كه بگويند آن خبرنگار اشتباه كرده كه او را تنبيه كنند، يا اينكه وقتي نمي‌توانند خلافش را ثابت كنند بايد خبرنگار را به خاطر آشكارسازي تخلف تشويق كنند نه اينكه او را تنبيه كنند. اين پيام دادن به جامعه است كه حرف نزنيد. انتقاد نكنيد. پيشنهاد ندهيد، چون ما تحمل انجام خواسته‌هاي شما را نداريم. ما ناتوان‌تر از آن هستيم كه به مطالبات شما جامه‌عمل بپوشانيم. 
اگر اين‌گونه است بهتر است كه به اندازه ظرفيت‌شان حرف بزنند و به اندازه توانايي‌شان خودنمايي كنند. نه اينكه وقتي پاي انتخابات به ميان مي‌آيد چنان باغ سبز و سرخي به مردم نشان دهند كه گويا فرشته نجات ملت هستند و وقتي كه به دولت و قدرت مي‌رسند تحمل صداي منتقد را نداشته باشند. اين به نظر من كار رسانه است كه صداي مردم باشد. حامي مطالبات مردم باشد. احزاب هم همين‌طور. يعني حزب بايد در كنار مردم و پشتيبان مردم و صداي مردم باشد تا بتواند از مردم قدرت بگيرد و اين قدرت را با ديالوگ‌هاي سازنده و اثرگذار به صورت متمركز در يك نقطه متوجه دولت كند و اثر بگذارد. در حقيقت نيروهاي پراكنده اجتماعي را متمركز كند مانند ذره‌بيني كه نور پراكنده را در يك نقطه متمركز می‌كند و آن نقطه را مي‌سوزاند و احتراق ايجاد مي‌كند. اينجا اين نيرو، نيرويي است كه مي‌تواند تحرك ايجاد كند يعني به جاي سوزاندن و احتراق مي‌تواند گرما ايجاد كند و به قول آقاي رييس‌جمهور لكوموتيو پيشرفت را سرعت بيشتري دهد.
   خب در ادامه اجازه دهيد نظر شما و حزب اعتماد ملي را درباره مذاكرات جويا شوم. اخيرا يك روش جديد را در روند پرونده مذاكرات هسته‌اي ايران ديديم. شما اين روند را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ چه تحليلي داريد؟ چشم‌انداز مثبتي را مشاهده مي‌كنيد؟ آقاي حضرتي مقاله مثبتي در اين رابطه نوشتند. تحليل حزب از اين روند به چه صورت است؟
يك ضرب‌المثل ايراني قديمي است كه مي‌گويد: طرف سيب‌هاي خود را انبار مي‌كرد، نه خودش مي‌خورد و نه به كسي مي‌داد … و مي‌گفت كه نه خود خورم، نه كس دهم گنده كنم مگس دهم…. بعضي‌ها هم هستند كه مي‌گويند يا كار را خودم انجام مي‌دهم يا اصلا انجام نمي‌دهم و نمي‌گذارم كس ديگري هم انجام دهد. ماجراي هسته‌اي ايران هم متاسفانه به همين‌گونه شد. آقاي روحاني در انتهاي دولت خود گفت همه ‌چيز تمام شده و شما اجازه بدهيد آقاي عراقچي برود و كار را تمام كند. گفتند نه شما بلد نيستيد و خودمان بايد انجام بدهيم. خودشان هم كه شش ماه طول كشيد تا ياد گرفتند چگونه بايد حرف بزنند. بعد هم حرف‌هاي‌شان نگرفت و آنها به دنبال كار خود رفتند و اينها هم كه به دنبال كار خود رفتند. فكر كردند كه با قهر كردن و ميز مذاكره را ترك كردن امريكايي‌ها پشيمان خواهند شد يا ايراني‌ها دست بالا را خواهند داشت. هم امريكايي‌ها در اين ماجرا غفلت كردند و هم ايراني‌ها آن‌گونه كه بايد نتوانستند ديپلماسي سياسي و هسته‌اي را فعال كنند. اين روزها هم با وساطت و ميانجيگري بعضي از كشورهاي منطقه و غيرمنطقه اتفاقاتي در حال رخ دادن است كه دوباره ايران و امريكا به ميز مذاكره برگردند. آژانس هم بعد از سفري كه به ايران داشت پيام‌هاي اميدبخش و روشني داشت، اگرچه در جاهايي نعل وارونه زدند و مثلا گفتند كه ايران چند برابر قرارداد انرژي هسته‌اي ذخيره داشته يا غناي بالاي 84درصد را اعلام كردند. 
اينها بحث‌هايي بود كه در ديپلماسي سياسي معنادار است يعني اگر مي‌گفتند كه همه ‌چيز گل و بلبل است بايد دنيا مي‌گفت اگر اين‌گونه است شما چرا يك سال است همه ‌چيز را رها كرده‌ايد؟ براي اينكه زير سوال نروند يك حاشيه‌اي هم به وجود آوردند و يك استخواني هم لاي زخم گذاشتند كه خيلي شماتت نشد. در مجموع ما از مواجهه منطقي ايران با دنيا و آژانس استقبال مي‌كنيم. شفافيت‌بخشي به مطالبات هسته‌اي و روشنگري در ابعاد مختلف مذاكرات هسته‌اي مي‌تواند به رشد و توسعه خود موضوع هسته‌اي و آرامش جامعه كمك كند و اميد را براي سرمايه‌گذاري داخلي و خارجي در كشور افزايش دهد. 
از طرفي ما چاره‌اي جز تنش‌زدايي نداريم و تنش‌زدايي با دنيا نيز قواعد خود را دارد. بنابر فرمايشات رهبري ما غرب آسيا و شرق آسيا را داريم. در حال گفت‌وگو با شرق آسيا هستيم چه اشكالي دارد با غرب اروپا هم گفت‌وگو داشته باشيم. با غرب دنيا كه امريكا است گفت‌وگو كنيم. به نظر مي‌رسد كه اگر گفت‌وگوي مستقيم ميان امريكا و ايران در سطح جهاني و ميان ايران و عربستان در سطح منطقه صورت بگيرد و پاي ميز مذاكره بنشينند مشخص خواهد شد كه مشكل جدي به آن اندازه كه آنها آن را بزرگ مي‌كنند وجود ندارد.
امريكايي‌ها يك‌بار مستقيما با ما در برجام مذاكره كردند. ديپلماسي ايراني و توانايي نيروهاي ديپلمات ما مطالبات ما را به دنياي آن روز كه همه آنها يك‌طرف ميز و ما يك‌طرف ميز بوديم، قبولاند كه ايران حق دارد از انرژي هسته‌اي استفاده كند و پاي ميز مذاكره هم امتياز بلاوجه نه به غرب و نه به شرق نمي‌دهد. نه به اروپا و نه به چين و نه به روسيه و نه به امريكا. اين قدرت و توانايي اقتضا مي‌كند كه همواره وجود داشته باشد و اين‌گونه نباشد كه امروز بگوييم تيم ما روي فرم نيست و ما نمي‌توانيم مذاكره كنيم.
در درون دستگاه ديپلماسي ايران، در درون همين وزارت خارجه آن‌قدر توانايي و استعداد هست كه اگر اراده‌اي وجود داشته باشد، بتوانند بلافاصله با شفافيت و قدرت برخاسته از پشتيباني ملت ايران پاي ميز مذاكره مطالبات مردم ايران را از امريكايي‌ها بگيرند و به آنها تفهيم كنند كه براي برخورد با ايران راهي جز مذاكره منطقي وجود ندارد. به نظر من بايد از مذاكره مستقيم با امريكا و عربستان استقبال كنيم و اگر اين اتفاق توسط دولت كنوني رقم بخورد حداقل اين است كه هيچ كاري كه نكردند بگويند ما يخ رابطه 40ساله با امريكا را ذوب كرديم و يك مانع بزرگ براي روابط تسهيل شده بين‌الملل را از سر راه خودمان برداشتيم. به گمان من حتما زمامداران كشور به اين صرافت افتادند و خواهند افتاد كه به قول امام ما كه نمي‌خواهيم تا آخر عمر با امريكا بجنگيم و قهر باشيم، چراكه به امام گفته بودند سفارت امريكا را تغيير كاربري بدهيم و امام فرمودند كه ما هميشه نمي‌خواهيم آنجا را داشته باشيم و بالاخره روزي مشكلات ما با امريكا حل خواهد شد و آنها هستند كه روابط خود را با ما قطع كردند.
حالا اگر شرايطي فراهم شود كه توسط دولتي كه با پيام هماهنگي و يكدستي سه قوه پيش آمد و گفت در پناه هماهنگي و هم‌آوايي قصد داريم مشكلات مهم كشور را حل كنيم، اميدواريم بتوانند اين مشكلات را حل كنند و مساله هسته‌اي و مذاكرات با امريكا و اروپا و به ويژه تخاصمات منطقه‌اي با عربستان را به گونه‌اي حل و فصل كنند كه بيش از اين هزينه‌هاي غيرضروري را در منطقه پرداخت نكنيم. 
    اين صحبت مذاكره مستقيم با امريكا را با توجه به ارتباطي كه آقاي ظريف و آقاي كري داشتند و اين موضوع هم در اين سال‌ها هميشه تابو بوده است. فكر مي‌كنيد الان زمان مناسبي براي طرح مجدد اين موضوع است و اصلا امكان اجراي آن وجود دارد؟ 
وقتي ويروسي وارد يك جامعه مي‌شود ولو شما قبلا واكسينه شده باشيد، مي‌گويند واكسن يادآوري بزنيد و مجدد خودتان را واكسينه كنيد. ما يك‌بار قبلا با امريكايي‌ها صحبت كرديم و مزه گفت‌وگو و نتيجه‌بخش بودن گفت‌وگوي مسالمت‌آميز را در برجام ديديم. خود امريكايي‌ها هم اعلام كردند كه در برجام برنده نهايي ايران بود و وقتي كه ما يك‌بار اين كار را كرديم، مي‌توانيم واكسن يادآور را تزريق كنيم. بار ديگر با قدرت بيشتر به ويژه الان كه دولت مدعي است، دولت با پشتوانه‌اي است كه هم حمايت رهبري را دارد و هم حمايت مجلس را و هم قوه قضاييه در كنار آنهاست و از نظر خودشان مردم هم كه از آنها حمايت مي‌كنند. به اين ترتيب چه مشكلي وجود دارد كه ايران توانايي گفت‌وگوي مستقيم و حل مناقشات في‌مابين ايران و امريكا را نداشته باشد. اگر اين اعتماد به نفس را ندارند كه پاي ميز مذاكره بروند يك بحث است و بحث ديگر اين است كه تابويي به نام مبارزه با امريكا درست كردند كه زير اين پرچم بخواهند اين مشي را ادامه دهند. حتي اگر امريكايي‌ها بگويند ما با شما مشكلي نداريم بازهم بگويند نه ما مبارزه با امريكا را رها نخواهيم كرد. اين يك موضوع و مقوله ديگري است كه فعلا در اين مقال نمي‌گنجد. 

 در پايان اگر صحبت ديگري داريد، بفرماييد.
از قوه قضاييه هم بابت پاره‌اي از رفتارهايي كه اخيرا نشان دادند و به ويژه از رييس دادگاه مطبوعات كه منصفانه اعلام كردند كه روزنامه را نمي‌شود براي گراني گوشت بست، تشكر مي‌كنيم. واقع‌بينانه با موضوع مطبوعات برخورد كردند و اميدواريم قوه قضاييه به رسالت خود كه حمايت از مردم و دادخواهي مردم در برابر ساير اركان حاكميت است بيش از پيش عمل كند و توجه داشته باشد. 


در درون دستگاه ديپلماسي ايران، در درون همين وزارت خارجه آن‌قدر توانايي و استعداد هست كه اگر اراده‌اي وجود داشته باشد، بتوانند بلافاصله با شفافيت و قدرت برخاسته از پشتيباني ملت ايران پاي ميز مذاكره مطالبات مردم ايران را از امريكايي‌ها بگيرند و به آنها تفهيم كنند كه براي برخورد با ايران راهي جز مذاكره منطقي وجود ندارد. به نظر من بايد از مذاكره مستقيم با امريكا و عربستان استقبال كنيم و اگر اين اتفاق توسط دولت كنوني رقم بخورد حداقل اين است كه هيچ كاري كه نكردند بگويند ما يخ رابطه 40ساله با امريكا را ذوب كرديم و يك مانع بزرگ براي روابط تسهيل شده بين‌الملل را از سر راه خودمان برداشتيم. به گمان من حتما زمامداران كشور به اين صرافت افتادند و خواهند افتاد كه به قول امام ما كه نمي‌خواهيم تا آخر عمر با امريكا بجنگيم و قهر باشيم، چراكه به امام گفته بودند سفارت امريكا را تغيير كاربري بدهيم و امام فرمودند كه ما هميشه نمي‌خواهيم آنجا را داشته باشيم و بالاخره روزي مشكلات ما با امريكا حل خواهد شد و آنها هستند كه روابط خود را با ما قطع كردند.

منبع: روزنامه اعتماد 20 اسفند 1401 خورشیدی