1

با نگاه مثبت

عباس عبدي

اولين گفت‌وگوي رسانه‌اي آقاي رييسي به عنوان فرد پيروز انتخابات 28 خرداد انجام شد. به گمان بنده بايد از پيشداوري‌هاي بيهوده پرهيز كرد و نگاه و ارزيابي مثبتي به آن داشت. منظور از نگاه مثبت نسبي است! به عبارت ديگر آنان كه كودكانه و بدون تامل و براي تهييج احساسات شعارهاي غيرواقعي و ترس‌آوري را دادند تا بلكه مردم را از ترس اين نتيجه محتوم به پاي صندوق بكشند، اقدام اشتباهي انجام دادند.

اصولا در ايران بخش قابل‌توجهي از سياست‌هاي جاري مستقل از اين است كه چه كسي در پاستور حضور دارد و يكي از اعتراضات منتقدان نيز همين بوده است، پس چگونه انتظار داريم كه با آمدن يك نفر و رفتن ديگري تغييرات بنيادي رخ دهد؟ حداقل اينكه زمان براي گمانه‌زني منفي وجود دارد. نيازي به اين رفتارها نيست. مي‌توانيم با نگاه مثبت وارد شويم.

حضور آقاي رييسي در پاستور حداقل يك اثر مهم و مثبت دارد. همان اثري كه بخشي از مردم به دليل آن به وي راي دادند و بسياري نيز به همين علت حاضر نشدند به رقباي او راي دهند و در انتخابات شركت نكردند. آن دليل نيز برچيده شدن تنش ميان اجزاي حكومت ايران است.

بنده ترديد ندارم كه بخش قابل‌ملاحظه‌اي از ناكارآمدي دستگاه اجرايي دولت در ايران، ناشي از شدت تنش ميان اجزاي آن بود. واقعيت اين است كه در جامعه ايران و در تاسيس نهادهاي مدرن سياست، به صورت ناقص الگوبرداري مي‌كنيم. هنگامي كه از سه قوه قضاييه، مقننه و مجريه حرف مي‌زنيم، بدان معنا است كه اين سه قوه در عين حال كه استقلال دارند، در اصل مكمل يكديگرند و وظايفي دقيق را انجام مي‌دهند كه به افزايش كارآيي هركدام و مجموعه ساختار سياسي منجر مي‌شود و اين مساله الزامات خاص خود را دارد.همچون وجود نهادهاي قدرتمند حزبي، آزادي رسانه‌ها، قدرتمندي نهادهاي مدني و… ولي در ايران ماجرا برعكس مي‌شود و اين سه نهاد كاركرد حزبي و جناحي پيدا مي‌كنند و به جاي انجام وظايف خود مشغول رقابت و حتي ستيز مي‌شوند، چون نهادهاي ديگري كه بايد وظيفه و كاركرد رقابت را انجام دهند وجود ندارند؛ لذا وضع ايران مثل خودرويي است كه يك نفر با حداكثر توان پايش را روي گاز گذاشته و چرخ‌ها با سرعت زياد مي‌چرخند، در حالي كه در زمين نامناسب كه امكان حركت ندارد، قرار دارد.

در نتيجه از يك‌سو هم انرژي مصرف مي‌شود و از سوي ديگر هيچ پيشرفتي وجود ندارد و موتور داغ مي‌كند و لاستيك‌ها ساييده مي‌شوند و خلاصه خودرو بكسوات مي‌كند. با آمدن آقاي رييسي اين مانع حداقل در كوتاه‌مدت برداشته مي‌شود. هرچند معتقدم كه شكاف‌هاي دروني اين ساختار وضعيت جامعه ايران به گونه‌اي نيست كه وحدت پايدار و بلندمدتي را فراهم كند ولي در هر حال رخ دادن اين هماهنگي حتي در كوتاه‌مدت نيز مفيد است.

علت ديگري كه مي‌تواند بر بهبود اين وضعيت موثر باشد، متناسب شدن قدرت و مسووليت است. بخشي از همان علت پيش‌گفته ناشي از عدم تناسب ميان قدرت و مسووليت بود. اين ويژگي عوارض فراواني دارد. قدرت تاييد و رد FATF يا برجام در جايي بود كه مسووليت تبعات اِعمال آن قدرت را نمي‌پذيرفت ولي اكنون ماجرا فرق خواهد كرد. قضيه ساده است. به يك نمونه بسنده مي‌كنيم.
كنفدراسيون فوتبال آسيا نه تنها ميزباني مسابقات را به ايران نمي‌دهد، بلكه جوايز تيم‌هاي ايراني را هم پرداخت نمي‌كند. هيچ‌كدام از اين دو اقدام ناشي از خباثت اين نهاد نيست، بلكه ناشي از وضعيت تحريم ايران است. اين يك نمونه كوچك است.
حالا آقاي رييسي از سرمايه‌گذاران دعوت به حضور در ايران مي‌كنند، انتقال پول و كالا و صادرات آن را چه خواهد كرد؟ مثل اين است كه ما كسي را به منزل خود دعوت كنيم ولي درها بسته و قفل باشند، خب! او از كجا وارد شود؟
نكته سوم كه جاي اميدواري است، ضرورت مقايسه نكردن دوره جديد اصولگرايان با دوره سياه احمدي‌نژاد است. به چند دليل نبايد گمان كرد كه آن اتفاقات تكرار خواهد شد. هر چند هميشه بايد نگران بود. دليل اول، فقدان درآمدهاي افسانه‌اي نفت است.
به قول معروف؛ آن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت. ديگر از پول‌هاي مفت نفت خبري نيست، بايد از ماده خاكستري مغزها كار كشيد. در آن دوره مغزهاي گنجشك هم مي‌توانست با پول نفت افسانه‌اي امور را بگذراند. الان بدون اتكا به مغزهاي متعارف، نمي‌توان از پس هيچ امري برآمد و اين جاي اميدواري است. علت دوم نيز تجربه فاجعه‌بار آن دوره است كه پيش چشم حكومت است. علت سوم نيز تغيير شديد شرايط داخلي، رسانه‌اي، بين‌المللي و نسلي است. فراموش نكنيم كه احمدي‌نژاد وقتي دولت خاتمي را تحويل گرفت، همه شاخص‌هايش مثبت و خوب بود، البته روزي كه رفت ديديم چه تحويل داد، حالا رييسي دولتي را تحويل مي‌گيرد كه همه مي‌دانيم چه وضعي دارد. اميدوارم در اين باره بيشتر بنويسم.

منبع: روزنامه اعتماد 2 تیر 1400 خورشیدی