1

جلالی‌زاده از تدوین مانیفست گفت، علوی‌تبار از جبهه استعفا کرد

اصلاحات در مسير آينده

ديروز جمعه بود و اين يعني به همين سرعت، يك هفته از انتخابات گذشت؛ همين‌طور كه به چشم برهم زدني، بازه زماني 70 ماهه از انتخابات هفته آغازين اسفند ماه 98 تا همين انتخابات هفته پاياني خرداد ماه 1400 گذشت، بي‌آنكه گامي عملياتي و جدي برداشته شود در مسير رفع عيب و ايرادهايي كه در سطوح و شوون گوناگون آن انتخابات به روشني به چشم آمد. اشكال و ايرادهايي كه از باي بسم‌الله تا تاي تمت گريبانگير نظام انتخاباتي جمهوري اسلامي است اما آنچه به‌ خصوص منتقدان در جناح چپ و طيف موسوم به اصلاح‌طلب نيك مي‌دانند، آن است كه مشكل آنان صرفا بيروني و مربوط به فرآيند برگزاري و نوع نظارت بر آن نيست و اگر امروز اصلاحات خود را ضعيف‌تر از هر زمان در اين حدود يك دهه گذشته دريافته، صرفا به اين خاطر نيست كه بر فرض شوراي نگهباني در كار است كه با نظارت استصوابي‌اش، نه ‌تنها سيدمصطفي تاجزاده، بلكه اسحاق جهانگيري و مسعود پزشكيان را هم برنمي‌تابد و حايز شرايط اوليه براي رياست‌جمهوري نمي‌شناسند.

اصلاح‌طلبان در گذر از اين تجربه ناكام انتخاباتي، اگر هيچ عايدي نيندوخته باشند، قاعدتا به دركي روشن‌تر از فضاي حاكم بر زمين سياست ايراني رسيده و مهم‌تر از آن، شايد فهم‌شان از چيستي و چگونگي داوري افكار عمومي نسبت به خود عميق‌تر از شامگاه پنجشنبه پيش از برگزاري انتخابات است. به اين اعتبار درواقع بايد گفت اصلاح‌طلبان حالا چندان چيزي در چنته ندارند، الا اينكه برخلاف روزهاي پيش از انتخابات، چنته‌شان همچنان خالي است از توهم واقعيت و درك ناروشن از آن. آنان حالا با حقيقت سرد و تلخ و خشن و بي‌رحم روبه‌رويند و مي‌دانند اگر اين سال‌ها روي كاغذ، دولتي ائتلافي را همراه‌شان داشتند و روي زمين، براي چند صباحي، يك‌سوم كرسي‌هاي مجلسي سه فراكسيوني و فاقد اكثريت را، حالا يك سال بيشتر شده كه ديگر اميدي به آن حدود يكصد كرسي پارلماني نيست و اين دو، سه ماه گرم سال هم كه بگذرد، آرام‌آرام خزاني از راه مي‌رسد كه هر اندازه سرد يا معتدل، بي‌ترديد فصل دولتمندي اصلاح‌طلبان نخواهد بود.

آنچه اما آنان به محك اين تجربه انتخاباتي اخير آموختند، فراتر از اينكه جايگاه‌شان در حاكميت كجاست، گوياي اين است كه پايگاه‌شان در جامعه كجاست و مهم‌تر، اين پايگاه تا چه ميزان پيوسته و پايسته است و تا چه اندازه پايدار و پاي كارِ اصلاحات! اگر يك هفته پس از انتخابات رياست‌جمهوري 1400 و 70 هفته بعد از انتخابات مجلس اسفند ماه 98، بخواهيم همچنان هفته را ملاك و معيار فاصله زماني درنظر بگيريم، بايد بگوييم كه از همين امروز چيزي در حدود 140 هفته تا برگزاري اولين انتخابات فرصت باقي است و اصلاح‌طلبان اگر مي‌خواهند در سريع‌ترين شكل ممكن خود را به‌ نحوي دوباره به حاكميت برسانند و گوشه‌اي از كار را به دست بگيرند، بايد از پارلمان و «خانه ملت» شروع كنند و انتخاباتي كه قاعدتا بايد اسفند ماه 1402 برگزار شود.

آنچه اما آنان در گذر اين حدود يك ربع قرن از آغاز دولت اصلاحات و پيدايش گفتمان اصلاح‌طلبي آموخته‌اند اين است كه اصلاحات اگرچه شايد بدون دراختيار گرفتن بخشي از حاكميت ممكن نباشد اما آنچه قطعي است و بلاترديد، اين است كه اصلاحات بدون جامعه و در نبود پشتيباني اجتماعي و غياب جامعه مدني، محال است. تا حدي كه بعضا حتي به اصلاح‌طلبان توصيه مي‌كنند كه حضور در قدرت را يك‌سر رها كنند و به جامعه بازگردند. هر چند دست‌كم تا اينجا نمي‌توان با قطعيت از اين گفت كه اصلاحات جامعه‌محور بدين شكل افراطي و راديكال آسيب و زياني ندارد و هرچه هست خير است و بركت. با اين همه اين نكته نيز انكارناپذير است كه اصلاحات حاكميت‌محور، قدرت‌محور، انتخابات‌محور يا هر نامي كه بر آن مي‌گذارند، وقتي به ‌صورت راديكال موردتوجه قرار مي‌گيرد و در آن افراط مي‌شود، خروجي مثبتي درپي نخواهد داشت. به‌خصوص كه  اصلاحات قدرت‌محور صرف، دست‌كم در برخي مقاطع خواسته يا ناخوسته موردنظر و الگوي عمل بوده و نتيجه‌اش به محك تجربه آزموده شده است.

آنچه اما وراي اين مباحث و رويارويي نظري محل تامل است، اين است كه اصلاح‌طلبان نه حالا، بلكه از ماه‌ها و حتي سال‌ها پيش از برگزاري انتخابات 28 خرداد 1400 به اين مهم توجه داشته و از «اصلاحِ اصلاحات» مي‌گفتند و فراتر از آن، اساسا وقتي پيرو انحلال شوراي عالي سياستگذاري اصلاح‌طلبان، اقدام به تاسيس نهادي جايگزين موسوم به «جبهه اصلاحات ايران» كرد تا نه ‌فقط راهبري اصلاح‌طلبان در انتخابات رياست‌جمهوري و شوراها را به عهده بگيرد، بلكه دست به كار تدوين «مانيفست اصلاحات» شود و از اين رهگذر، در راستاي بازخواني گفتماني و رفع و رجوع عيب و ايرادهاي احتمالي گام بردارد.

نكته‌اي كه حالا بايد در اولويت جبهه اصلاحات قرار گيرد و اصلاح‌طلبان با اتكا به اين مرام‌نامه، آن‌طوركه ازقضا جلال جلالي‌زاده، نماينده پيشين مجلس و ازجمله چهره‌هاي سياسي اصلاح‌طلب همين ديروز به خبرگزاري برنا گفته، علاوه بر اينكه روشن مي‌كنند وقتي از اصلاحات حرف مي‌زنند، از چه چيزي حرف مي‌زنند، از سوءاستفاده از مفهوم اصلاح‌طلبي نيز ممانعت كنند. اين عضو ارشد حزب اتحاد ملت همچنين گفته كه «اگر اصلاحات بخواهد مجددا شكل بگيرد، بايد شفاف، صادق و مخلص ضمن جبران اشتباهات و عذرخواهي از مردم با توبه‌اي سياسي اعتماد كامل را در بين مردم ايجاد كند» و در ادامه مسير نيز «با توليد فكر جديد و همراهي بيشتر جوانان و نخبگان، جامعه را جذب كند.»

نكته‌اي كه البته نيازمند حفظ ساختار و البته اعضاي شاخص و توانمند جبهه اصلاحات به عنوان نهاد بالادستي در اين جريان است و البته جذب نيروهاي جوان و داراي توانايي انديشگاني بالا. هر چند اصلاح‌طلبان از اينجا كه يك هفته از انتخابات گذشته، هنوز نه‌ تنها گامي در اين مسير برنداشته‌اند، بلكه آن‌طوركه در خبرها آمد، ديروز عليرضا علوي‌تبار، تحليلگر سياسي و البته يكي از چهره‌هاي موثر در مسير بازخواني گفتماني جريان اصلاحات از ادامه فعاليت در اين جبهه استعفا كرد؛ استعفايي كه البته لزوما به‌ معناي عدم همراهي او با اين جبهه نيست و بايد ديد در آينده اصلاحات و اصلاح‌طلبان با چه روبه‌رو خواهند شد.

منبع: روزنامه اعتماد 5 تیر 1400 خورشیدی