1

یک سوزن به خود

عباس عبدي

يكي از مهم‌ترين شعارهايي كه هر نيروي سياسي پيشرو و توسعه‌خواه مي‌دهد، شعار پاسخگويي است. البته اين شعار همزاد با ضرورت پرسشگري نيز است. به عبارت ديگر اگر جامعه و افرادي پرسشگر نباشند، قادر نيستند كه گروه‌هاي هدف خود و بالادستي يا صاحبان قدرت را مجبور به پاسخگويي كنند. اگر از اين منظر نگاه كنيم پاسخگويي در جامعه ايران حكم كيميا را دارد، نه فقط از سوي كساني كه بايد پاسخ دهند و نمي‌دهند، بلكه از سوي كساني كه بايد پرسشگر باشند و نيستند. يك علت آن تصوري است كه از پرسشگري دارند و گمان مي‌كنند، پرسشگري فقط از غير خود و رقيب سياسي قابل قبول است، پرسشگري از خود را به منزله آويزان كردن رخت چرك جلوي بيگانه تلقي مي‌كنند. از سوي ديگر برخي معتقدند لزومي ندارد كه پرسشگري عمومي انجام شود، اگر پرسش يا نقدي از خودمان هست بايد آن را در خلوت و خصوصي مطرح كرد. اين دو گزاره نادرست و خطرناك هستند.  گزاره اول كه پرسشگري از خود را به مثابه آويزان كردن رخت چرك مي‌داند، از اين جهت نادرست است كه پرسشگري را مترادف عيب‌گويي تلقي مي‌كند. در حالي كه پرسشگري عيب‌گويي نيست، بلكه يك شيوه نظارتي موثر و عيب‌يابي و رفع عيب است و نه‌تنها نقطه ضعف براي هيچ نيرويي نخواهد بود، بلكه نقطه قوت آن است. گزاره دوم نيز پرسشگري را به يك امر فردي تقليل مي‌دهد. همچنانكه ما از دوست يا اعضاي خانواده خود به صورت خصوصي پرسش مي‌كنيم، گمان دارند كه از سياستمداران و صاحبان قدرت نيز بايد به صورت خصوصي پرسش كرد. در حالي كه پرسشگري در اين زمينه اصولا يك امر فردي نيست. طرح يك پرسش مقدر منحصر به شخص پرسشگر نيست، بلكه او به نمايندگي از جمع مي‌پرسد و پاسخ نيز بايد جمع و جامعه را آگاه كند.  يك مشكل ديگر درباره پرسشگري، آييني شدن آن است. پرسشگري اين نيست كه پرسش شود و پاسخگو نيز جملاتي را در پاسخ بگويد و تمام شود. پرسشگري مصاحبه عمومي تلويزيوني نيست. پرسشگري اولا يك فرآيند جمعي است و در مرحله بعد، پرسشگري يك فرآيند مداوم است. فرآيندي كه از نقدِ پاسخ داده شده آغاز مي‌شود و تا پايان ماجرا ادامه پيدا مي‌كند. پرسشگري يعني يك گفت‌وگوي انتقادي مداوم و عمومي.
با اين مقدمه طولاني بايد گفت كه جامعه ما راه زيادي دارد كه به مرحله مناسبي از پرسشگري برسد. ده‌ها و صدها پرسش اساسي مطرح است كه هيچ كدام حتي با پاسخ اوليه و سردستي نيز مواجه نشده‌اند، يا پاسخ بي‌ربطي گرفته‌اند، يا تداوم پيدا نكرده‌اند تا حقيقت ماجرا روشن شود. در نتيجه جامعه و سرنوشت آن در تونل ناآگاهي، به حركت خود ادامه مي‌دهد و معلوم نيست به جلو مي‌رود يا به عقب بازمي‌گردد. اين ايراد جامعه است، آن را چگونه مي‌توان اصلاح كرد؟ آيا جز اين است كه اصلاح‌گران يا مدعيان آن، بايد از خود شروع كنند؟ لازم است كه فرآيند پرسشگري را به‌طور كامل، در ميان خود بازتاب دهند. آن‌گونه پرسشگري كه آشكار و عمومي از خود و پيوسته و مداوم باشد.
انتخابات 18 خرداد نمونه آشكار اين ماجراست كه ما هنوز نتوانسته‌ايم حتي يك گام كوچك در اين زمينه ‌برداريم. كسي كه نتواند يك سوزن به خود بزند چگونه انتظار دارد كه يك جوالدوز را حواله ديگران كند؟ ما بايد مسووليت‌پذير باشيم و به سرعت كساني پيدا شوند كه مسووليت آنچه رخ داده بپذيرند. نه آنكه بعد از 28 خرداد سكوت كرده و ديگر در دسترس عموم نباشند. آنان كه به صورت علني و آشكار و با شدت تمام ديگران را به مشاركت دعوت مي‌كردند، اكنون نيز بايد از دستاورد آن دعوت پرده‌برداري كنند و توضيح دهند كه چرا چنين شد؟ آيا خطايي راهبردي وجود داشت؟ خطاهاي تاكتيكي كدام بود؟ خطاهاي رفتاري و اخلاقي چطور؟ آيا اين وضعيت، سرنوشتي مقدر و اجتناب‌ناپذيري بود؟ اگر نه چرا جلوگيري نشد؟ و اگر بلي، چرا به اين مسير هدايت يا ضلالت شديم؟ در هر حال به خانه رفتن و سكوت كردن چاره درد نيست. با چنين رفتاري نمي‌توانيم خواهان پاسخگويي قدرت باشيم.

منبع: روزنامه اعتماد 8 تیر 1400 خورشیدی