یکدستی، خوب یا بد؟
عباس عبدي
يكي از عللي كه بسياري از افراد غيراصولگرا نيز به آقاي رييسي راي دادند، انگيزه يكدست كردن قدرت بود. بنده نيز در يكي، دو مورد از اين اتفاق استقبال كردم ولي برخي خوانندگان خواهان توضيح بيشتر اين مساله شدهاند. از اين رو لازم است كه به اين مساله با دقت بيشتري پرداخته شود. به طور كلي جامعه مدرن واجد وحدت و يكدستي به معناي مرسوم سنتي نيست. هر چه جامعه توسعهيافتهتر باشد، رنگارنگتر است. تفاوتها بيشتر ميشود ولي اين تفاوتها لزوما در تعارض يا تناقض با يكديگر نيستند، اتفاقا برعكس احترام به هم و پذيرش يكديگر رمز زندگي مشترك در عين داشتن تفاوت است. بنابراين جامعه مدرن به وحدتي ميرسد كه متفاوت از وحدت در جامعه سنتي است. در جامعه سنتي وحدت يعني تشابه همگان و همه يكجور بودن است. تفاوتها به رسميت شناخته نميشود. افراد متفاوت حذف و طرد و حتي محكوم ميشوند، ولي در جامعهاي كه توسعهيافته است، تفاوتها منشا وحدت است و نه گسست. آدمهاي متفاوت ميدانند كه به نوعي مكمل يكديگرند و اصل بر متفاوت بودن است و به تفاوت احترام گذاشته ميشود. جامعه ايران نيز جامعهاي متكثر و متفاوت است. بقاي اين جامعه مرهون به رسميت شناختن تفاوتها است. پس هر گونه كوششي براي يكدست كردن شهروندان و جامعه از طريق محدود كردن رسانهها يا تصويب قوانين محدودكننده، پيشاپيش شكست خورده است. تجربه 70 سال گذشته ايران اين ادعا را اثبات ميكند. بنابراين منظور از يكدستي، مشابه شدن افراد جامعه و حذف تفاوتها نيست و هر گونه كوششي براي رسيدن به اين هدفِ دستنيافتني و زيانبار است. نوع ديگري از يكدستي وجود دارد كه كل حكومت و اركان آن را ميخواهد يكدست كند و اين يكدستي را بهصورت نامحدود تداوم بخشد.
اين نيز خطرناك است به دو دليل؛ اول اينكه نهادهاي حكومتي بايد در چارچوب قانون عمل كنند و در اين صورت استقلال آنها براساس قانون است و نميتوان با اقدامات سياسي اين استقلال را نقض و همه را يكدست كرد. اصولا يكدستي در حكومت معنا ندارد، چون هر نهادي بايد در چارچوبهاي قانوني خود كار كند. البته در برخي موارد تنش پيش ميآيد. براي مثال هنگامي كه مجلس و دولت از دو جناح مقابل هم هستند، ولي چون در ايران اين نهادها عموما سياسي رفتار ميكنند، تنشهاي ميان آنها بسيار برجسته ميشود و چون حاضر نيستند در چارچوب مقررات و تفاهم عمل كنند، لذا در تنش دايمي با يكديگر قرار ميگيرند و اين كار مانع از پيشرفت امور ميشود. از اين رو يكدستي در اين مورد به شرطي كه استقلال نهادي حفظ شود مفيد است، ولي مشكل اينجاست كه اين يكدستي در جامعه ما همراه با تماميتخواهي شده و با توسعه يكدست خود، به سرعت به تقابل با بخشهاي ديگر ميپردازد.
علت ديگر نفي اين يكدستي در تداوم آن براي ناديده گرفتن مردم است. حكومت يكدست به معناي مثبت بايد بازتابدهنده خواست عمومي باشد، ولي اگر قرار باشد كه نماينده اقليتي شود، در اين صورت يكدستي حكومت در تعارض با خواست عموم ميشود و اين اول مشكلات حل نشدني خواهد بود.
با اين ملاحظات چرا از يكدستي احتمالي با آمدن آقاي رييسي استقبال ميكنم؟ چون در عمل ما نهتنها دو دولت داشتيم، بلكه نهادهاي مكمل دولت نيز در تقابل با آن بودند. وضعيت مجلس، شوراي نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت، دستگاه قضايي، دستگاههاي اطلاعاتي و نظامي، حتي نيروهاي غيررسمي همه و همه در تقابل با دولت بودند. حتي درون دولت نيز سازهاي ناساز كوك ميشد و اين تعارضات كل ماجراي قدرت اجرايي كشور را در سياست خارجي، سياست داخلي و اقتصادي دچار فلج كرده بود، از اين رو يكدست شدن اين مجموعه ميتواند موجب كاهش زيانها و نيز افزايش مسووليتپذيري شود.
آيا اين هدف محقق ميشود؟ به نظر من در كوتاهمدت بله، ولي در ميانمدت، دوباره تنش و اختلاف، آنان را رودرروي يكديگر قرار ميدهد، چرا؟ براي اينكه رويكرد جناح غالب، رويكرد واقعگرايانه و به رسميت شناختن تفاوتها نيست. در نتيجه به سرعت با بنبست مواجه خواهند شد، ولي چارهاي هم جز همراه شدن با اين فرآيند نيست، چون هيچ راه ديگري براي نشان دادن خطاي آنان وجود ندارد.
منبع: روزنامه اعتماد 15 تیر 1400 خورشیدی