بودن یا نبودن سینما، مساله این بود
مسعود صادقی
به بهانه موج دوباره علیه سیدمحمد بهشتی شیرازی
این چند روزه سخنان سیدمحمد بهشتی شیرازی، از مدیران شاخص سینمای دهه شصت، در گفتوگو با ماهنامه فیلم امروز واکنشهای گستردهای را در پی داشته، بهشتی از نگاه بدبینانه جامعه انقلابی ایران به سینما یاد کرده و از رویکردی گفته که آن دوره برای حفاظت از سینما در برابر این نگاه منفی پیش گرفته است. البته این گفتههای بهشتی تازگی نداشت، خرداد ۱۳۹۷ پس از درگذشت ناصر ملکمطیعی همین موج رسانهای علیه او به راه افتاد و بهشتی در گفتوگوی تصویری با ایرنا همین پاسخها را مطرح کرد. اینبار اما واکنشها گستردهتر بود و از جریانهای داخلی تا بیبیسی فارسی در برابر بهشتی صفآرایی کردهاند.
برای ارزیابی گفتههای بهشتی نیازی به گمانهزنی نیست، کافی است دو فراز اصلی سخنان او را با واقعیتهای موجود بسنجیم: نخست آنجا که بهشتی از جریانِ پرنفوذ و سنتگرای مذهبی میگوید که سینما را عامل فساد، فحشا و تباهی میدانست و در کمین ریشهکن کردن سینما بود و دوم رویکرد بهشتی در مقام مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی برای حفاظت از نهاد سینما، آنچنان که میگوید ناگزیر سینما را به شکلی گلخانهای حفظ کرده و برخی ابعاد سینما را که حاشیهساز بوده، کنار نهاده تا اصل سینما را حفظ کند.
وقتی بهشتی آمد
بهشتی از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۳ مدیرعامل بنیاد فارابی، متولی سینمای ایران بود. نگاهی گذرا به محصولات سینمایی این دوره نشان میدهد در این دوره سبک خاص سینمای عامهپسند دوره شاه کنار گذاشته شد و سینمای روشنفکری ایران که در دوره پهلوی سر برآورده بود اما در حاشیه بود به متن سینمای ایران تبدیل شد. نکته اینکه به جز نیروهای مذهبی انقلابی، چپگراهای ضد مذهب هم جریان سینمای عامهپسند آن دوره را محکوم میکردند، مذهبیها آن را فاسد و گروههای مارکسیستی و شبه مارکسیستی هم آن را عامل تخدیر خلق به سود اهداف امپریالیسم و نظام سرمایهداری میدانستند. بنابراین پس از انقلاب امکان تداوم سینمای عامهپسند دوره شاه وجود نداشت. سینمایی که با گرتهبرداری ساختاری از سینمای تجاری هند در محیط روایت ایرانی با نام سینمای فیلمفارسی شهرت یافته بود و با شاخصهایی چون مضامین سادهانگارانه، داستانپردازی شتابزده و فاقد پرداخت، نبود روابط علت و معلولی، حادثهپردازی سطحی و اغراقآمیز با چاشنی رقص، آواز، بادهگساری، بدمستی و البته گاه و بیگاه اشارهها و رفتارهای جنسی شناخته میشد. این سینما از دید شاخصهای هنری هم در سطح پایینی بود.در دوره نوین سینما پس از انقلاب بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی، علی حاتمی، عباس کیارستمی، مسعود کیمیایی، کیانوش عیاری، علیرضا داودنژاد و… جریان اصلی سینمای ایران را شکل دادند و این درحالی بود که در اداره نمایش، نهاد همعرض بنیاد فارابی که متولی تئاتر در وزارت ارشاد بود چنین امکانی فراهم نبود، در دانشگاه هم به همین ترتیب بود، از همین رو بهرام بیضایی که از سال ۱۳۵۸ از خاستگاه خود در تئاتر دور مانده بود و در سال ۱۳۶۰ با انقلاب فرهنگی از دانشگاه اخراج شده بود در سینما همچنان فرصت فیلمسازی داشت. در عرصه بازیگری خبری از پرویز صیاد، پوری بنایی، جمیله رقاص و ایرن نبود اما عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، داود رشیدی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، مهدی فخیمزاده، عنایت بخشی، بهزاد فراهانی، شهلا ریاحی، ملکه رنجبر، ژاله علو، محمد متوسلانی، بهمن زرینپور، آفرین عبیسی، فرامرز قریبیان، پروانه معصومی، حمیده خیرآبادی، ثریا قاسمی، فخری خوروش و… در کنار برخی استعدادهای جوان همچون عنایت شفیعی، اکبر عبدی، بیژن امکانیان، افسانه بایگان و جمشید هاشمپور بیشتر دیده شدند. اگرچه جای خالی محمدعلی فردین، بهروز وثوقی، بهمن مفید و نصرت کریمی احساس میشد اما بهشتی با آنها به گفتوگو نشسته و چارهاندیشی کرده، رویکردی که در آن دوره یک استثنا به شمار میآید.
کافی است گفتههای سوسن تسلیمی درباره برخورد اداره نمایش با او را مرور کنیم. بهشتی میگوید، فردین بسیار آدم شریف، محترم جوانمرد و عالی بود، اما شخصیت سینماییاش سینمای پیش از انقلاب را بازنمایی میکرد، بهشتی موضوع را با فردین مطرح میکند و از فردین میخواهد تصمیم بگیرد میان حضور در سینما و غیبت موقت برای حفظ سینما، فردین پاسخ میدهد: «مسلما سینما از من مهمتره و صبر میکنم.» بهشتی به درستی از ماجرای فیلم برزخیها یاد میکند که پیش از مدیریت بهشتی در سال ۱۳۵۸ ساخته شد و اگرچه مضمون آن انقلابی بود اما به دلیل حضور بازیگرانش از جمله فردین و ملکمطیعی با واکنشهای تندی رو به رو شد و فیلم مدتی در توقیف بود. بهشتی با این سیاست نه تنها سینمای ایران را از گزند نابودی نجات داد بلکه سینمای هنری را به جریان اصلی سینمای ایران تبدیل کرد، در این دوره خبری از شاباجی خانم، مورچه داره، خوشگلترین زن عالم، دختر ظالم بلا، عروس پابرهنه، محلل، یک چمدان سکس، ممل امریکایی، شب نشینی در جهنم، کندو، مهدیمشکی و شلوارک داغ و… نیست اما مرگ یزدگرد، مسافران، شاید وقتی دیگر، باشو غریبه کوچک، اجارهنشینها، هامون، کمالالملک، دلشدگان، خانه دوست کجاست، زیر درختان زیتون، آنسوی آتش، سرب، دندان مار، ناخدا خورشید، ای ایران و… ساخته شدند.
وقتی بهشتی رفت
بهمن ۱۳۷۲ میرسلیم، عضو موتلفه اسلامی، وزیر ارشاد شد و چند ماه بعد بهشتی از بنیاد سینمایی فارابی رفت. در دوره میرسلیم بسیاری از کارگردانهای بزرگ فضای کار را تنگ و سخت دیدند. بیضایی سال ۱۳۷۵ از ایران به فرانسه رفت تا زمانی که خاتمی رییسجمهور شد و میرسلیم از وزارت ارشاد رفت. بیضایی بازگشت و پس از ۱۰ سال فیلم سگکشی را ساخت. در دوره میرسلیم فیلم آشیانه که محصول شبکه دو سیما بود و در سال۱۳۷۰ کلید خورده بود به دلیل سوژه عشق، توقیف شد. اینها تازه در دهه دوم پس از انقلاب بود و افکار عمومی از جو انقلاب اسلامی فاصله گرفته بودند در همین دوره یعنی سال ۱۳۷۳ اکران فیلم تحفه هند که نمونه خفیفی از فیلمفارسی پس از انقلاب بود و در طول این سالها بارها و بارها از صدا و سیما پخش شده در پی تجمع اعتراضی انصار حزبالله جلوی سینما قدس توقیف شد. اما این داستان ادامه داشت تا نوبت احمدینژاد و دار و دستهاش رسید که به جان نهاد سینما افتادند و خانه سینما را منحل کردند، وقتی اصغر فرهادی در یک مراسم از کارگردانهای بزرگی که در ایران نیستند، با افسوس یاد کرد، مجوز ساخت جدایی نادر از سیمین را لغو کردند، فیلمی که با وساطت و التماس دوباره مجوز ساخت گرفت و رویای دستنایافتنی اسکار را حقیقت بخشید، نزدیک بود هرگز تولید نشود. شاید ارزش کار بهشتی را در مقایسه با مدیران بعدی بهتر دریابیم، مدیرانی که اتفاقا در فضای مساعدتر دهههای بعدی انقلاب سکان مدیریت سینما را به دست گرفتند.
منبع: روزنامه اعتماد 20 تیر 1400 خورشیدی