1

جاده یک‌طرفه مشروطه

محسن آزموده

از همان روزهاي نخست پيچيدن زمزمه قانون‌خواهي و مشروطه‌طلبي و خواست تاسيس عدالتخانه در ميان نخبگان و با سوادهاي معدود ايراني، بودند نوازندگاني كه ساز ناكوك مي‌زدند و با تكرار باورهايي قديمي و كهنه، مي‌گفتند: «اي بابا، قانون كيلو چنده؟ مشروطه‌مون كجا بود؟ اين لقمه‌ها براي دهان رعيت ما خيلي بزرگه! يكي مي‌مرد از درد بينوايي، يكي مي‌گفت خانم زردك مي‌خواهي؟ اين حرف‌ها كدومه، اصلا تا نباشد چوب ‌تر…» اين مخالف‌خوان‌ها، بر آن بودند كه مشروطه‌خواهي براي ايراني جماعت، اگر نگوييم همه ساكنان مشرق‌زمين، خيلي زود است و نبايد بي‌گدار به آب زد. از ديد ايشان، ملتي كه قرن‌ها تحت استبداد و آشوب زيسته، نمي‌تواند يك‌روزه تغيير كند و بايد صبر و تحمل داشت و اول زمينه‌ها را ايجاد كرد، بعد اگر بسترها و زيرساخت‌ها فراهم شد، براي مشروطه‌خواهي اقدام كرد.
اكنون صد و پانزده سال از امضاي تاريخ مشروطيت مي‌گذرد. در اين فاصله ايران غير از انقلاب مشروطه، يك انقلاب ديگر، دست‌كم سه كودتا و سقوط دو رژيم سياسي يعني سلسله قاجار و سلسله پهلوي را تجربه كرده است. در اين فاصله، جنبش‌هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي متنوع و متكثري در اين كشور پديد آمده‌اند و كليت جامعه، تحولي بنيادي و اساسي را از سر گذرانده است، از جامعه‌اي روستايي- ايلياتي با اكثريت مطلق بي‌سواد، به ملت- دولتي شهري با اكثريت با سواد و شمار قابل توجه دانش‌آموخته دانشگاهي تغيير كرده و ايران به واسطه بهره‌مندي از ثروت نفت و ساير منابع طبيعي و انساني خود، به كشوري قدرتمند و تاثيرگذار در منطقه خاورميانه بدل شده.
روشن است كه در اين يك صد و پانزده سال، ساير جوامع و كشورها نيز تغيير و تحولاتي اساسي را ازسر گذرانده‌اند، كشورهاي توسعه‌يافته در مسير دموكراسي‌خواهي و افزايش مشاركت مردم در تعيين سرنوشت‌شان، پيشرفت‌هاي مهمي كرده‌اند و بسياري از جوامع كمتر توسعه‌يافته، در زمينه مشروطه‌خواهي و دستاوردهاي اقتصادي و اجتماعي، از ايران پيشي گرفته‌اند.
البته در اين ميان هستند جوامعي كه كماكان به‌رغم تحولات پديدآمده و ارتباطات گسترده كنوني، در وضعيتي استبدادي به سر مي‌برند و هنوز در آنها صداهايي مشابه آنچه در ابتدا آمد، به گوش مي‌رسد كه مي‌گويند مشروطه‌خواهي و مشاركت‌طلبي مردم براي جامعه ما زود است و ما همچنان آمادگي پذيرش مردم‌سالاري را نداريم. برخي هم كه از همان ابتدا خيال خودشان و ديگران را راحت مي‌كنند و با مرزكشي‌هاي من در آوردي و بي‌مبنا مدعي مي‌شوند كه اصولا مردم‌سالاري و مشروطه‌خواهي، با گروه خوني جامعه‌شان ربط و نسبتي ندارد و اين حرف‌ها، يعني دموكراسي و حاكميت قانون و مردم‌سالاري، مربوط به برخي جوامع غربي است.
به رغم همه اين حرف و حديث‌ها اما مردم بيدار شده از خواب قرن‌ها استبداد، در يك صد و پانزده سال اخير، از پاي ننشسته‌اند و هر روز براي مشاركت در تعيين سرنوشت خودشان تلاش مي‌كنند. آنها گوش‌شان به اين حرف‌هاي نااميدكننده بدهكار نيست. مردم با مشروطه بيدار شده‌اند و ديگر نمي‌خواهند خودشان را به خواب بزنند. آنها مي‌دانند كه نقايصي دارند، ناتواني‌هايي هست، شرايط و امكانات كاملا فراهم نيست، اما اين همه به معناي انكار راست و درستي مشروطه‌خواهي و قانون‌خواهي نيست. جاده مشروطه يك‌طرفه است و كسي كه به حق و حقوق خود آگاه شد، ديگر نمي‌تواند ادعا كند كه آنها را نمي‌داند. مي‌تواند خودش را به كوچه علي چپ بزند. اما اين به معنايي ناآگاهي و جهالت نيست. مشكل مخالفان مشروطه هم همين است، آنها هم فهميده‌اند كه آگاهي امري بازگشت‌ناپذير است، پس ديگر كسي خريدار حرف‌هاي صد من يك غاز آنها نيست. تحقق آرمان‌هاي مشروطه، دير و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد، اين كمترين نتيجه صد و پانزده سال تكاپو براي حكومت قانون است.

منبع: روزنامه اعتماد 14 مرداد 1400 خورشیدی