مچگیریهای زیانبار
عباس عبدي
وضعيت سياستورزي در ايران تاسفبار شده است. هنگامي كه رقابت سياسي در چارچوب نهادهاي حزبي تعريف شده نباشد، رقابت سياسي تبديل به نوعي ايرادگيري و نق زدنهاي بيفايده و زيانبار شده و همه چيز سياه و سفيد ديده ميشود و بيش از اينكه معطوف به حل مساله باشد متوجه رد و تخطئه رقيب و ناظر به مچگيري از يكديگر ميشود. از مواضع 30 سال پيش، عليه يكديگر كد ميآورند كه چنين و چنان گفتي و چرا حالا چنين ميگويي؟ البته اين رفتار تا حدي در همه جا وجود دارد. سياستي كه از اين موارد و آلودگيها صد درصد پاك و منزه و پيراسته باشد وجود ندارد، ولي غلبه اين مچگيريها بر ميدان سياست، بهطور كلي زيانبار است. سياست را نبايد از روي دشمني نسبت به رقيب تعريف كرد، سياست بايد شيوهاي براي تامين خير عمومي باشد. با آمدن دولت جديد، بسياري از منتقدان آن مشغول مچگيري شدهاند. براي نمونه ميگويند شما كه مخالف با افزايش قيمتها بوديد، چرا خودتان افزايش قيمت ميدهيد؟ شما كه مخالف واردات واكسن بوديد، چرا حالا دنبال واردات هستيد؟ يا چرا فايزر وارد خواهد شد؟ شما كه مخالف برجام بوديد، چرا ميخواهيد در قالب برجام مذاكره كنيد؟ اينها تازه اول كار است. فردا كه اين دولت كار خود را آغاز كند، مجبور است بسياري از كارهايي را كه زماني به آنها انتقاد ميكردند، خودشان انجام دهند. نميتوان اين شيوه مچگيري را همچنان ادامه داد. مساله قيمت حاملهاي انرژي يا تامين كسري بودجه و دهها نمونه ديگر تكرار خواهد شد و چارهاي هم جز اجراي آنها نيست. برخورد با اين سياستها را ميتوان به دو گونه انجام داد؛ اول همان شيوه مچگيري كه چرا قبلا خودتان در رد اينها ميگفتيد، حالا هم ميخواهيد همان را انجام دهيد؟
دوم اينكه گذشته، گذشته است، اگر اين سياست را درست ميدانيم كه در گذشته انجام شده است، اكنون نيز از آن بايد حمايت كرد. مساله سياست را نبايد به نبودن يكي و بودن ديگري در قدرت تقليل داد. مساله اصلي انجام سياستهاي درست است كه به نفع همگان باشد. بسياري از افرادي كه پيشتر با سياست معيني مخالف بودهاند، بيش از آنكه ناشي از بدذاتي آنان باشد، ناشي از كماطلاعي آنان بوده و حالا كه در مصدر كار قرار گرفتهاند به ضرورت اجراي چنين سياستي پي بردهاند. البته طرفداران آن سياستها نيز در گذشته به نحوي عمل نكردند كه رضايت خاطر و توافق عمومي مردم را جلب كنند. براي نمونه دو موضوع افزايش قيمت حاملهاي انرژي و برجام را ميتوان مثال زد. كليات هر دو سياست قابل دفاع بود، ولي به شرطي كه زمينهسازي مناسبي انجام ميشد. در قضيه افزايش قيمت سوخت بايد در زمان مناسب و با پيشبيني تمهيدات عمومي و جلب رضايت عامه انجام ميشد. مردم بايد بفهمند كه چرا اين كار به نفع آنان است. حال اگر دولتي اين كار را نتواند انجام دهد و آن سياست با شكست مواجه شود، نبايد مخالفان آن زمان را در اجراي اين سياست و در شرايط ديگر سرزنش كرد. نمونه ديگر برجام است. برجام و توافق انجام شده قابل دفاع بود. ولي تصويري از برجام عرضه شد كه گويي كليد جادو و بازكننده همه مشكلات است كه تصويري واقعي نبود. در همان زمان هم بارها در نقد اين بزرگنمايي تذكر داده شد ولي ظاهرا گوش شنوايي نبود. واكسن و واردات آن نيز از همين قاعده تبعيت ميكند. مجموعه ساختار سياسي و بهطور مشخص مخالفان دروني دولت در ساختار قدرت، موافق واردات نبودند. در اين موضوع اقدامات آگاهيبخشي لازم در دفاع از ضرورت واردات واكسن انجام شد و مخالفت با واردات واكسن هيچ توجيهي نداشت، از اينرو دولت ميتوانست با تغيير وزير بهداشت اين مشكل را تا حدودي حل كند كه نكرد. با همه اينها اكنون ضروري نيست كه مخالفت قبلي طرفداران دولت فعلي با واردات را تبديل به چماق عليه اين دولت كرد. سياست تامين فوري واكسن را بايد تشويق كرد. بايد نگاهمان در همه امور به حل مسائل مردم باشد. از هر گونه سياست اقتصادي كه منجر به افزايش بهرهوري، كاهش رانت و حذف قيمتگذاري و كاهش كسري بودجه ميشود بايد حمايت كرد. از واردات واكسن، از توافق برجام، از تعديل متناسب قيمت حاملهاي انرژي دفاع ميكنيم. در عين حال بايد وعدههاي متوليان دولت كنوني درباره آزاديها و حقوق ملت و فضاي مجازي را به رخ آنان كشيد كه اكنون ميخواهند خلاف آنها عمل كنند. هر چند در اين موارد هم مستدل بايد توضيح داد كه چرا اين سياستها زيانبار است.
منبع: روزنامه اعتماد 2 شهریور 1400 خورشیدی