کوره راه ناامیدی به سحرگاه روحانی
نگاهي به راهنماي انتقادي پديدارشناسي روح هگل
محسن آزموده
هگل فيلسوف دشواري است، بسيار سخت و ديرفهم. اين گزاره را بارها شنيدهايم، نه فقط از زبان مترجمان فارسي و مدرسان او در ايران كه از زبان مفسران و شارحاني كه او را به زبان آلماني خوانده و تفسير كردهاند. همزمان فيلسوف مهم و اثرگذاري است و فكر و انديشه مدرن، حتي در ليبرالترين اشكالش را بدون مراجعه به او نميتوان دريافت. نتيجه منطقي اين دو مقدمه، قاعدتا اين است كه براي فهم او بايد سخت كوشيد و تلاش كرد. از سوي ديگر ايرانيان و فارسيزبانان از ابتداي نخستين مواجهاتشان با فلسفه و انديشه جديد، به او علاقهمند شدهاند، اين را كتاب «ما و هگل» ايده و گردآوري محمدمهدي اردبيلي نشان ميدهد و بسيار درباره او نوشتهاند و از او يا دربارهاش ترجمه كردهاند، اين ادعا را هم كتاب «هگل ايراني» نوشته و گردآوري ماني پارسا به اثبات ميرساند.
اما بهرغم اين توجه و علاقهمندي، به گواه كتابهاي مذكور، تفاسير رايج و شايع ايرانيان از هگل، كمتر مستند به اصل آثار او و عمدتا متكي به وجوهي خاص از انديشهاش بوده يا از وراي عينكهايي مشخص مثل رويكرد ماركسيستي صورت گرفته. اما خوشبختانه بايد اذعان كرد كه در طول يك دهه اخير، به همت برخي دانشپژوهان و محققان نسبتا جوان مثل محمدمهدي اردبيلي، مسعود حسيني، آرش اباذري، عليرضا سيد احمديان و … آشنايي و شناخت فلسفه دوستان ايراني از هگل به مرحله عميقتر و جديتر گام برداشته و از تفسيرهاي پيشين فاصلهاي قابل توجه گرفته است. شمار قابل توجه آثار مهمي كه در اين سالها از هگل يا درباره او ترجمه شده، در كنار مقالات و كتابهاي تاليفي و درسگفتارها در موسسات خصوصي، زمينه را براي فهم اين فيلسوف كليدي و اساسي فراهم كرده است.در همين سال جاري، انتشار ترجمهاي تازه از مشهورترين كتاب هگل يعني پديدارشناسي روح با ترجمه مشترك مسعود حسيني و محمدمهدي اردبيلي شاهدي بر اين ادعاست.
كتاب راهگشا و موثر ديگري كه اخيرا به همت نشر ني منتشر شده، «راهنماي انتقادي پديدارشناسي روح هگل» است كه آن را نشر ني منتشر كرده. «راهنماي انتقادي پديدارشناسي روح هگل» بعد از مقدمه ويراستاران فارسي، معرفي نويسندگان، پيشگفتاران ويراستاران انگليسي و كوتهنوشتها و نقلقولها، شامل دوازده فصل يا به عبارت ديگر دوازده مقاله نوشته شماري از برجستهترين هگلشناسان مطرح روز دنياست. دين مويار استاديار گروه فلسفه دانشگاه جان هاپكينز و ميشاييل كوانته استاد گروه فلسفه دانشگاه كلن، ويراستاران انگليسي كتاب هستند و محمدمهدي اردبيلي، پژوهشگر و مترجم آثار هگل و علي سهرابي، پژوهشگر و مترجم فلسفه، ويراستاران فارسي آن.
سبك و سياق اين مقالات و رويكرد آنها را ويراستاران فارسي در مقدمهشان توضيح دادهاند. از ديد ايشان، غفلت از رويكردي كلنگرانه با در نظر گرفتن عناصر و جزييات و در نتيجه عدم درك پروژه كلي اثر، حلقه مفقوده تفسير پديدارشناسي روح بوده و موجب شده اين كتاب همواره در پرتو برجسته شدن برخي فصول مثل «خدايگاني و بندگي» يا فصول «جهان اخلاقي عرفي» به تفسيرهاي ماركسيستي يا روانشناختي يا جامعهشناختي يا الهياتي فروكاسته شود. در حالي كه هگل خود مدافع «وحدت ارگانيك» اثر است و بر درك ديالكتيك جزء و كل دفاع ميكند. حسن مقالات اين است كه با رويكردي تحليلي، در سه مقاله نخست، كليت ايده پديدارشناسي، ساختار و شيوه استدلال آن مورد بررسي قرار ميگيرد و 9 مقاله بعدي هم اگرچه فصول يا بخشهايي از پديدارشناسي روح را مدنظر دارند، اما تفسيرشان را در پرتو كليت آن پيش ميبرند.
اما چرا پديدارشناسي روح، بهرغم دشواري آن، بعد از دويست سال اين اندازه مهم است؟ ويراستاران انگليسي در پيشگفتارشان كوشيدهاند، با ذكر سه دليل، اين پرسش را پاسخ دهند. نخست به طيف گيجكننده پديدارها و ابژههاي اين كتاب اشاره كردهاند. پديدارشناسي روح، تنها يك اثر فلسفي مثلا هستيشناسانه يا معرفتشناسانه، با موضوعات محدود فلسفي در زمينه مابعدالطبيعه يا شناختشناسي يا منطق نيست، بلكه طيف وسيعي از مباحث الهيات، سياست و علم الاجتماع را در بر ميگيرد و موجب تفسيرهاي گوناگون روانشناختي، ادبي و جامعهشناختي شده است. همچنين پديدارشناسي روح هگل، بهرغم دشواري مذكور، در مقايسه با آثار مهم ديگر هگل، يعني فلسفه حق و دايرهالمعارف و منطق كبير (علم منطق) سادهتر و زوديابتر است و ضمن در برداشتن كليت نظام فلسفي هگل، هنوز با دستگاه مفهومي فلسفي و نظرورزانه اشباع نشده است. در نهايت اينكه در اين كتاب ضمن آشكار بودن باور هگل ضرورت كلنگري و ارايه يك ساختار نظاممند فلسفي (چنانكه در زمانه او و به خصوص نزد ايدئاليستها پذيرفته بود)، گرايشي شكاكانه به اين ضرورت و امكان آن نيز قابل شناسايي است، امري كه به تعبير ويراستاران باعث شده اين كتاب يك گام از منتقدان ايدئاليسمش جلوتر باشد. «تجربه آگاهي كوره راه نااميدي است كه با اين همه، به «سحرگاه روحاني» و رهاسازي خودشناسي از محدوديتهايش منتهي ميشود.»
ديتمار اچ، هايدمان، هانس-فريدريش فولدا، رلف-پيتر هروستمان، ويلماي. دوريس، اكسل هونت، ميشاييل كوانته، تري پينكارد، ويل دادلي، دين مويار، لودويگ زيپ، تامساي. لويس و رابرت بي. پيپين نويسندگان و علي سهرابي، ياشار تاج محمدي، شيدا مرادي، زهره نجفي، سيامك ايلگلي، سينا سياهپوش، حامد توكلي و حسين رحمتي مترجمان اين كتاب هستند.
منبع: روزنامه اعتماد 8 شهریور 1400 خورشیدی