1

دفاع، جنگ و صلح

جعفر گلابي

41 سال از جنگ تحميلي مي‌گذرد ولي خوب كه بنگريم بسياري از زخم‌هاي آن هنوز تازه است. اساسا ما نبايد جنگ‌ها را فراموش كنيم نه از اين بابت كه تلخكامي خود را استمرار ببخشيم و به خاطر جراحت‌هاي عظيم آن همچنان زانوي غم در بغل بگيريم. به همان اندازه كه دفاع از ميهن درست و اصولي و منطقي و حتي مقدس است جنگ خسارت‌بار و مصيبت‌ساز و فراق‌آسا و گاهي دهشتناك است. در جنگ انسان‌ها با تمام توان به هدم و نابودي انسان‌هاي ديگر به‌پا مي‌خيزند و براي نيل به اهداف خود هرچه جلوي‌شان مي‌آيد را ويران مي‌كنند. جنگ پديده خوبي نيست و هيچ‌گاه ثمري جز فقر و فلاكت و آوارگي و غم و هجران ندارد و خوبان عالم با اينكه مردانه براي دفاع از ميهن و مردم خويش قد علم مي‌كنند و در آن ترديد روا نمي‌دارند اهل جنگ و جدال نيستند. انصافا چهره شهداي ما را بنگريد زندگي‌شان را بخوانيد تا دريابيد كه آنان با جنگ و خونريزي فرسنگ‌ها فاصله داشته‌اند و واقعا از روي ناچاري و تحميل ناجوانمردانه بود كه برخاستند و جانانه از كشور خويش محافظت كردند. ما هرگز نبايد جنگ‌ها را فراموش كنيم و هرگز نبايد از تحويل دادن درس‌هاي جنگ به نسل‌هاي بعدي غفلت كنيم. ما نبايد جنگ چالدران، جنگ‌هاي روس و ايران، اشغال كشور توسط متفقين و حتي جنگ‌ها و تجاوزات به كشورمان درگذشته‌هاي دور را از ياد ببريم و از مجموع آن همه زجر تاريخي تجربه نيندوزيم. اغراق نيست اگر آثار و خسارت‌هاي عظيم انساني و مادي و معنوي جنگ را در نظر آوريم و صراحتا هنر سياست را در دوري از جنگ و حفظ كشور و امنيت و آسايش مردم خلاصه كنيم. كاش روزي فرا برسد كه همه جنگ‌طلبان دنيا را به صحرايي تبعيد كنند تا هرچه دل‌شان مي‌خواهد باهم بجنگند و يكي از شروران عالم كم شود و خصوصا زنان و كودكان از خشم و كينه و نفرت و زخم و جراحت در امان بمانند اما در ميان همه جنگ‌ها جنگ رژيم صدام عليه كشورمان شايان توجه خاص و محل عبرت و تامل فراوان است. در واقع هرچه از دفاع مظلومانه ولي قهرمانانه فرزندان اين آب و خاك بگوييم، كم گفته‌ايم. نسل امروز ما نمي‌داند كه بچه‌هاي جبهه و جنگ چگونه ايران را حفظ كردند؟

 

نمي‌دانند بچه‌هاي 17 و18 ساله تا پيرمردهاي 60 و70 ساله چطور تقريبا در مقابل تمام دنيا با كمترين امكانات ممكن ايستادند و خرمشهر و بستان و سوسنگرد و آبادان و كرمانشاه و مهران و سردشت را نگاه داشتند. نمي‌دانند ما در جنگ چه گوهرهاي تابناكي را از دست داديم و چه‌سان كشور از وجود با ارزش‌شان محروم شد. شايد چند نسل بايد بيايند و بروند تا امثال باكري و بروجردي و حاج داوود كريمي و زين‌الدين و همت و متوسليان و خرازي و باقري و فلاحي و فكوري و صيادشيرازي متولد شوند، رشد كنند و براي ايران سربلندي بياورند. اگر جنگ هيچ بدي نداشت و فقط همين بزرگان مخلص و فداكار و ساده و باهوش را از ما گرفت سزاوار است كه بگوييم كاش جنگ نمي‌شد. آنها در كنار هزاران بسيجي گمنام كافي بودند تا در سازندگي و ترقي كشور آستين بالا بزنند و كارستان كنند و چه بسا ايران ما با وجود آنها در پيشرفت و محروميت‌زدايي گام‌هاي خيره‌كننده برمي‌داشت و ما طلبكار دنياييم كه خزائن هوش ومعنويت و ايمان و ارزش‌هاي انساني را از ما گرفتند. هميشه از شهدا در شعارهاي كليشه‌اي و بي‌محتوا ياد مي‌شود ولي پيام محشون از ادب و هنر و فكر و خوبي و سادگي و مهرباني و استعداد آنها را به نسل‌هاي متاخر انتقال نمي‌دهيم يادمان مي‌رود كه هركدام از آنها پاره جان مادري بودند. زخمي كه زنان و دختران و همسران و مادران ايراني از جنگ بر دل و جسم و جان‌شان نشست كمتر از شهادت نبود. افزون بر آن ما خواهران شهيد و حتي اسير هم داشته‌ايم كه كوچه‌اي به نام‌شان نيست و يادي از آنها نمي‌شود! مجروحان و معلولان جنگ كه گاهي فراموش مي‌شوند هنوز به ياد ياران خود خون جگر مي‌خورند، هنوز دردهاي جسمي و روحي تا عمق وجودشان را مي‌فشرد و گويا براي التيام اين زخم‌ها كاري نمي‌توان كرد! اگر سلحشوري و استقلال و تماميت ارضي كشور يك روي سكه جنگ بود، غم‌ها و درد‌ها و فقرها و آوارگي‌ها و فراق‌ها و ويراني‌ها و عقب افتادن از پيشرفت و آباداني كشور هم روي ديگر سكه جنگ بود. هنر صلح بالاترو پيچيده‌تر و باظرافت‌تر از هنر جنگ است و گاهي شجاعت بيشتر طلب مي‌كند، سياستمداري كه براي كشورش صلح به ارمغان بياورد قهرماني ممتاز و شايسته است چرا كه او از هزاران رنج و محنت و مشقت و فراق جلوگيري به ‌عمل آورده است. جنگ به ما درس شجاعت داد ولي تكان‌مان هم داد كه تا ممكن است كشور را از گزند جنگ و درگيري و منازعه و مناقشه دورسازيم. كشور ما حداقل به يك دوره 50 ساله از آرامش و پايداري و ثبات و تعادل نيازمند است تا در پرتو آن ساخته شود و اميد مردم شكوفا شود و با اطميناني كه در دل‌ها رسوخ مي‌كند مشاركت همه ايرانيان جلب شود. اين اميد و اطمينان و امنيت كامل تنها در سايه حضور همه‌جانبه و تعيين‌كننده مردم در همه عرصه‌هاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي به دست مي‌آيد و طمع بيگانگان را از اساس نابود مي‌كند.

منبع: روزنامه اعتماد 3 مهر 1400 خورشیدی