میخواهم امیدوار باشم!
فياض زاهد
در هفته گذشته شاهد اتفاق نادري در كشور بوديم. از اين جهت ميگويم نادر، چون رييس دانشگاه تهران بركنار و جاي خود را به دكتر محمد مقيمي داد. با نگاهي گذرا به سوابق علمي اين دو شخصيت؛ اين پرسش مطرح ميشود كه ملاك اين انتخاب چه ميتواند باشد؟ بديهي است با تغيير دولتها بسياري از مقامات علمي بركنار و جابهجا ميشوند. اين امر مرسوم اما غلطي است. نمي توان ايراد را تنها متوجه دولت جناب رييسي دانست، چون اصلاحطلبها و دولت تدبير و اميد هم چنين كردند. اين سنت نابجا پس از پيروزي انقلاب اسلامي به يك رويه تبديل شده است. پس از طي شدن دوران «مستي تودهها»، تعبيري كه لنين درباره رفتارهاي مردم روسيه در فرداي انقلاب اكتبر بر آن نهاد، انتظار آن بود كه مديران ارشد و تخصص محور با تكيه بر دانش و تحصيلات بالا انتخاب شوند. چنين هم شد. به تدريج نيروهاي انقلاب تحصيل كردند و با كسب تجربه و سابقه مديريتي، به جايي رسيدند كه كمتر شاهد انتخابهاي هيجاني در پستهاي تخصصي و علمي بوديم. اما اين رويه با استقرار دولت احمدينژاد متوقف شد. او انقلابي در انقلاب به راه انداخت و تمام ظرفيت علمي و مديريتي كشور را به چالش كشيد. به نام گردش نخبگاني، سبد مديريت كشور را تهديد و با گماردن مديراني كه يا بيتجربه، يا كم دانش بودند، زمينه بسياري از پلشتيهاي اخلاقي، مديريتي و مالي را رقم زد. در دولت روحاني اين رويه تا حد زيادي ترميم شد. اما اينك اين خطر وجود دارد كه دوباره كشور در ميانه هياهوي استقرار دولت جديد روشهايي را به خود ببيند كه آسيبهاي ماندگاري با خود داشته باشد. به نمونه دانشگاه تهران بنگريد. همانگونه كه عرض شد، تغيير دكتر نيلي گزينه محتملي بود، اما چرا دقيقا پس از نامهنگاري درباره يك دانشجوي زنداني بايد اين اتفاق رخ ميداد؟ در سرمقاله «پنجرهها….» كه در شماره پيشين اين ستون به چاپ رسيد، از اقدامات جناب اژهاي تقدير شد. همانجا البته گفتم، بايد مراقب غضنفرها باشند! اين همان گريزگاه تاريخي است و نقطه عطف عملكرد قوه قضاييه. افكار عمومي از خود ميپرسد، چرا بايد تلاش شرافتمندانه يك رييس دانشگاه براي نجات دانشجوي خود از زندان (حتي اگر خلافي مرتكب شده و سزايش را هم ديده) بايد با چنين برخوردي مواجه شود؟ هر چند ميدانيم كه تعويض رييس دانشگاه هيچ ربطي به دستگاه قضايي ندارد. اما در داستان ديگري چون موضوع مرگ شاهين ناصري، جناب اژهاي ميتواند و بايد شخصا ورود كند و موضوع را بررسي كرده و با مردم در ميان بگذارد. اگر چند نمونه از اين بررسيها صادقانه با مردم در ميان نهاده شود، آقاي اژهاي به هدف خود رسيده است. به بحث دانشگاه تهران باز گرديم. مثلا جناب دكتر نيلي ميتوانست يك هفته قبل يا بعد از انتشار اين نامه بركنار شود، نه فرداي آن روز. اينها ارسال پيامهاي خطرناكي به جامعه است و زيانبار. اما نكته بعدي مساله جانشين ايشان است. من خود فارغالتحصيل دانشگاه تهران هستم و مانند بسياري به خود حق ميدهم كه درباره سرنوشت دانشگاه حساس باشم.
آخر با چه متر و معياري رييس جديد انتخاب شده است؟ به مقالات نوشته شده ايشان بنگريد. من شرم دارم به عنوان يك استاد دانشگاه آنها را به عنوان يك كار علمي و تحقيقاتي اينجا ذكر كنم. آن نوشتهها در جاي خود باارزش است و ميتواند در مجلات و جرايد چاپ شود، اما با هيچ متر و معياري نمونه يك كار آكادميك نيستند. جناب آقاي دكتر رييسي نيك ميدانند كه در بين نيروهاي اصولگرا چهرههاي علمي و برجسته و استاد تمام و معتبر كم نيستند. كساني كه نزد افكار عمومي هم وجاهت دارند. يا شخصيتهاي علمي هستند و هيچ گرايش سياسي نيز ندارند. از قضا اين شخصيتها بهترين انتخابها براي محيطهاي علمي هستند. اين چه اصراري است كه همه مفاهيم را بيارزش كنيم. مگر ميتوان به همين سهولت براي دانشگاه تهران چنين انتخابهايي داشت؟ به اسامي روساي قبلي دانشگاه تهران در پيش از انقلاب و پس از آن نگاهي بيندازيد. چرا ميخواهيم مفاهيم و كلمات و فضيلتها را به سخره بگيريم. استاد تمامي را كه فارغالتحصيل صنعتي شريف و توكوهوي ژاپن را بركنار و به جايش فردي انتخاب ميشود كه حتي يك كار علمي معتبر در كارنامهاش نيست. معلوم است كه ايشان هم براي همكاري بايد معاونين و روساي دانشكدههايي به مراتب نازلتر از نظر علمي براي دانشگاه تهران انتخاب كند. بحث من اصلا از منظر انساني نيست. شايد ايشان بهترين و باتقواترين و مقربترين باشد
– هر چند تقواي واقعي بايد سبب شود آدمي پستي را كه براي آن مناسب نيست اشغال كند- اما لزوما به معناي آن نيست كه بتواند فرد مناسبي براي اين سمت باشد. بايد بين ظرف و مظروف رابطه باشد. اميدوارم عملكرد اين دولت در بخشهاي ديگر چنين نباشد، چون دانشگاه تهران ويترين بزرگي است اين انتخاب خود را نشان داده است. در ديگر بخشها آنقدر حساسيت نيست كه توجه افكار عمومي را به خود جلب كند و من از خداي رحمان ميخواهم كه چنين نباشد. حداقل انتظار آن است كه رييسجمهور به اين امور حساسيت ويژهاي از خود نشان دهد. حداقل من ميخواهم اميدوار باشم!
منبع:روزنامه اعتماد 3 مهر 1400 خورشیدی