اصلاحطلبان و چالشها… -9
علی شکوهی
اصلاحطلبان در حوزه انتخابات و صندوق رای عملا در بنبست قرار گرفتهاند و توسل به راهکار مقاومت مدنی و همراهی با اعتراضات اجتماعی را به خاطر هزینههای سنگین آن به مصلحت نمیدانند. دراین وضعیت سردرگمی در انتخاب استراتژی فعالیت اصلاحطلبانه بیشتر خود را به رخ میکشد تا جایی که بخش بزرگی از اصلاحطلبان عملا از اصلاحپذیری حکومت به روش مسالمتآمیز ناامید میشوند. در این وضعیت چند واکنش متفاوت در طیفهای گوناگون اصلاحطلب قابل مشاهده است:
1- قسمت عمده جریان اصلاحطلب در این وضعیت دچار انفعال است و عملا به تماشاچی وضع موجود تبدیل شده است. این امر هم شامل برخی از تشکلهای اصلاحطلب میشود و هم شامل بخشی از بدنه اجتماعی اصلاحطلبان. آنان تجربه کردهاند که راهی برای اصلاح روند اداره کشور در برابر آنان باز نیست و مواضع اصلاحطلبانه آنان نزد دستاندرکاران نظام مقبول واقع نمیشود. در جبهه اصلاحطلبان هم شاهد فعالیتی نیستیم که امید بهبود اوضاع از آن به مشام برسد و بنابراین بهترین کار از نظر آنان این است که فعلا تماشاگر باشند تا شاید در آینده مجال فعالیتی تازه فراهم شود. این نیروهای اصلاحطلب، نظرات و مواضع خود را به سمت همراهی با حاکمیت تغییر نمیدهند چون مبانی فکری و نوع عملکرد جریان اصولگرا یا حامیان آنان در حکومت آنان را اقناع نمیکند. آنان بیشتر از کسانی متاثر میشوند که در رسانههای غیررسمی فعالند و نوعی اختلاط گفتمانی را موجب شدهاند و به همین دلیل شاهدیم که بخش بزرگی از اصلاحطلبان در فضای مجازی در حال بازپخش یا تولید محتوایی هستند که با مبانی اصلاحطلبانه آنان سازگار نیست و شاید از سوی براندازان یا روشنفکران لاییک یا ملیگرایان افراطی و حتی مروجان و مدافعان سلطنت تولید میشود. این محتوای تولیدی ناسازگار با گفتمان اصلاحات در واکنش به عملکرد نظام، در فضای مجازی خواننده و شنونده دارد و در بستر اعتراض به حکومت، شاهد گرم شدن بازار اینگونه اندیشهها هم هستیم. ناکارآمدی و انفعال سازمانها و احزاب اصلاحطلب و ناتوانی آنان در تولید محتوای تحلیلی و تبیینی مورد نیاز بدنه اصلاحطلبان، اثرپذیری از این اختلاط گفتمانی را تشدید کرده است تا جایی که به تدریج بسیاری از مبانی اصلاحطلبانه در ذهن و باور این طیف از اصلاحطلبان، کمرنگ میشود و مرجعیت چهرهها و شخصیتهای مطرح اصلاحطلب نزد آنان از دست میرود.
2- بخشی از اصلاحطلبان هنوز هم منفعل نشدهاند و با آنکه هزینه سیاسی و اجتماعی زیادی بر دوش آنان بار شده، همچنان بر رویکرد اعتراضی و انتقادی اصلاحطلبانه خود تاکید دارند. بخشی از این جریان هنوز به اصلاحپذیری حکومت امیدوار است و تصور میکند اگر اصلاحطلبان رابطه خود با حکومت را تعاملی کنند و در درون جبهه اصلاحات هم انسجام مورد نیاز وجود داشته باشد، میتوان با گفتوگو و تعامل، راه را برای حضور بخشی از اصلاحطلبان در انتخابات باز کرد. آنان معتقدند که هم در هدف و هم در راه باید اصلاحطلب بود و نمیشود اهداف انقلابی داشت اما راهکار اصلاحطلبانه را انتخاب کرد. آنان از ضرورت برقراری ارتباط احزاب اصلاح طلب با یکدیگر و ایجاد انسجام جبههای و پرهیز از تکروی و تفرقه سخن میگویند و بر این باورند که اصلاحطلبان نباید صندوق رای را به دیگران واگذارند و صحنه انتخابات را خالی کنند حتی اگر ناچار شوند با نیروهای دست دوم و سوم خود در انتخابات حاضر شوند یا از یک نیروی غیراصلاحطلب اما عاقل حمایت کنند. این طیف از اصلاحطلبان هنوز به اصلاح امور از طریق روند قانونی کشور امیدوارند و تاثیر حضورشان بر وضعیت کشور را به شرط وجود انسجام درونی و در صحنه بودن همه اصلاحطلبان، کم نمیدانند. البته تجربه حمایت از «همتی» در انتخابات اخیر ریاستجمهوری نشان داد که میزان موفقیت آنان بسیار کمتر از آن میزانی است که امیدوار آن بودهاند زیرا وضعیت بدنه اجتماعی اصلاحطلبان مانند گذشته نیست و آشتی دادن مردم با صندوق رای تنها با تکیه بر توان اصلاحطلبان ناشدنی است و به تغییر رویه حکمرانی نظام گره خورده است.
3- طیفی دیگر از اصلاحطلبان با هر گونه انفعال مخالفند و به فعالیت جدیتر اصلاحطلبان باور دارند اما در بستری کاملا متفاوت از گذشته زیرا تجربه چند انتخابات اخیر و نیز روند اداره کشور نشان میدهد که نظام به آسانی تن به اصلاحات نمیدهد. این طیف از اصلاحطلبان، معتقدند جز با اصلاحات بنیادین و ساختاری نمیشود به بهبود اوضاع امید داشت. از نظر آنان باید قانون اساسی جمهوری اسلامی تغییر کند و اصلاحطلبان باید پرچمدار این مطالبه باشند. به نظر آنان باید همه نهادهای قدرت را مدتدار و پاسخگو کرد و حاکمیت دوگانه موجود در قانون اساسی را به نفع مردم تغییر داد. از نظر این جریان، ما در این وضعیت مجبوریم هزینه بیشتری بدهیم تا این اتفاق بیفتد و تا قبول این تغییرات از سوی نظام، اصلاحطلبان باید با مردم سخن بگویند و به تبیین ریشه مشکلات کنونی بپردازند و با ایجاد آگاهی در میان مردم، منتظر فرصتی باشند که حکومت مجبور است به سوی مردم بازگردد و تن به مطالبات آنان بدهد. به همین دلیل این طیف از اصلاحطلبان با مخاطب قرصار دادن بزرگان نظام، به طرح مطالبات خود میپردازند و سخن نقادانه میگویند و سطح مطالبات را در میان مردم و مشخصا بدنه اجتماعی اصلاحطلبان بالا میبرند. اینان در وضعیت کنونی اعتقادی به صندوق رای ندارند و به شرکت در انتخابات اصرار نمیکنند.
4- طیفی از اصلاحطلبان تقریبا با آرمان اصلاحطلبی خداحافظی و به نوعی به بیرون نظام سوق پیدا کردهاند. شاید تعبیر برانداز را نشود به آنان اطلاق کرد چون بیشتر با عنوان «تحولخواهی» شناخته میشوند اما نوع مطالبات آنان کاملا انقلابی و رادیکال است و به تغییر نظام رسیدهاند. البته براندازان مشهور از جمله منافقین و سلطنتطلبان و گروههای تجزیهطلب مسلح، ماهیتی دیگر دارند ولی این طیف از اصلاحطلبان سابق هم دیگر امیدی به بهبود و اصلاح ندارند و حکومت را مانع اصلی اصلاحات درونی تلقی میکنند و تغییر ماهوی قانون اساسی و حاکمان کنونی با اتکا به روشهای اعتراضی و مقاومت مدنی را خواستارند. البته این تحولخواهان هم با وابستگی به بیگانه و دخالت خارجی برای مقابله با جمهوری اسلامی مخالفند و توسل به خشونت را نفی میکنند و هر اقدامی را که به تجزیه کشور منجر شود، نمیپذیرند. این سه نکته خطوط قرمز آنان در مخالفت با جمهوری اسلامی است اما تغییر نظام با دیگر روشها را نفی نمیکنند. این جریان هر چند در گذشته بخشی از اصلاحطلبان را تشکیل میداد اما اکنون هم روش انقلابی دارد و هم اهداف انقلابی و به همین دلیل، عملا از جریان اصلاحطلبی خارج شدهاند و خود را اصلاحطلب معرفی نمیکنند.
واقعیت این است که اصلاحطلبان در وضعیت موجود مجبورند سیاست «صبر و انتظار» را در پیش بگیرند و برای یکی دو دوره دیگر شاهد اداره کشور به دست رقبای خود باشند. طبعا این سیاست مطلوب آنان نیست و بر آنان تحمیل شده است اما این حاشیهنشینی میتواند یک فرصت خوب برای آنان هم باشد. در این دوران صبر و انتظار چه باید کرد؟ در این باره خواهم نوشت.
ادامه دارد
منبع:روزنامه اعتماد 9 آبان 1400 خورشیدی