1

تاریخ‌آگاهی به جای خودفراموشی و دیگرفریبی

محسن آزموده

در ميان آدم‌ها، معمولا يك دسته بيش از بقيه و به شكلي اغراق‌آميز به گذشته خود افتخار و مدام آن را اين طرف و آن طرف روايت مي‌كنند. البته پيش از معرفي اين افراد يا گروه‌ها، بايد ذكر شود كه اين روايت گذشته، الزاما با آنچه في‌الواقع رخ داده نيست، گو اينكه يكي از دشواري‌هاي تاريخ‌نگاران، همين مساله است كه اصولا چه چيزي حقيقي و واقعي است و چه چيزي دروغ و برساخته و مهم‌تر از آن اينكه آيا اصلا مي‌توان به تاريخ، چنانكه طابق‌النعل‌بالنعل رخ داده، دست يافت يا خير. اما فعلا با صحت و سقم اين روايت‌هاي گذشته كاري نداريم و فرض مي‌كنيم كه آنچه يك نفر يا گروه درباره گذشته شكوهمند و غرورآفرين خود مي‌گويد، واقعا به وقوع پيوسته و صحيح است. با فرض صحت و درستي آنچه يك نفر يا يك گروه درباره گذشته خود مي‌گويد، مي‌توان حدس زد، كسي كه بيش از اندازه گرفتار روايتگري اين گذشته است و مدام پيش اين و آن مي‌نشيند و «داشتم داشتم» مي‌كند، احتمالا اينجا و اكنون وضعيت مناسبي ندارد و از وضعيت كنوني خود راضي نيست. شرايط نامطلوب حاضر ناچار شده او به گذشته‌ها و اعماق پناه ببرد و راست يا دروغ، در اين‌باره قصه‌سرايي كند كه قبلا چه بوده و چه كرده و حالا چه شده! به عبارت ديگر او مي‌كوشد ثابت كند كه اگرچه از اسب افتاده، اما از اصل نه و همين رگ و ريشه، باعث افتخار است!
رقت‌انگيز و تلخ در اين گونه موارد، واكنش مخاطبان است. همراه‌ترين و فهيم‌ترين شنوندگان اين روايت‌هاي پرشكوه، كساني هستند كه در ظاهر دل به دل گوينده مي‌دهند و حرف‌هايش را با دقت گوش مي‌كنند و قصه‌هايش را تاييد مي‌كنند، اما وقتي او نيست يا در پشت سر، برايش دلسوزي مي‌كنند و مي‌گويند: آخي! بنده خدا! اوضاعش خراب است! دلش را خوش كرده به خاطراتي موهوم و گذشته‌اي سپري‌شده كه معلوم نيست واقعا چنين بوده يا خير! خدا شفايش بدهد! بايد كمكش كنيم تا از توهم در بيايد و با وضعيت امروز خودش كنار بيايد!
البته همه مخاطبان اين‌قدر همدل نيستند، برخي از همان اول بناي ناسازگاري مي‌گذارند و مي‌خواهند در برابر هر ادعاي گوينده، ان‌قلت بياورند و از او براي سخنانش، شاهد و مدرك طلب مي‌كنند. كاري كه صد البته حق هر مخاطبي است و نمي‌توان به آن ايراد گرفت. وقتي هم پاسخي دريافت نمي‌كنند، ضعف و فتور گوينده را به رويش مي‌آورند و مي‌گويند: بي‌خيال عمو جان! دل خودت را خوش كرده‌اي به يكسري موهومات! فكر نان را بكن كه خربزه آب است! «داشتم داشتم، حساب نيست، دارم دارم حساب است»! عده‌اي هم به اين نمك‌پاشي به زخم، چند پرسش آزارنده اضافه مي‌كنند و مي‌گويند: خب، فرض كنيم كه درست مي‌گويي و گذشته‌اي پرشكوه و افتخارآفرين داشتي، چرا الان وضعيت نابساماني داري؟ آيا فكر نمي‌كني يك جاي كار مي‌لنگد؟ و گرنه چرا از آن اوج عزت و افتخار به اين حضيض ذلت و ادبار سقوط كردي؟ شايد فكر مي‌كني همه مشكلات و بدبختي‌ها، از آسمان بر سر تو و فقط تو نازل شده و ديگران هيچ مشكلي نداشته‌اند! بهتر است به جاي اينكه مدام خودت را به تاريخ مشغول كني و در گذشته جا بزني، به امروز و آينده بينديشي، گذشته‌ها، گذشته، حال را درياب كه مثل باد درحال سپري شدن است.
اين سخن البته به معناي اهميت و ضرورت پرداختن به گذشته و واكاوي تاريخ و آشنايي ژرف و وسيع با آن نيست. بسيار شنيده‌ايم كه به درستي گفته‌اند، آن‌كه گذشته خود را نشناسد، محكوم به تكرار آن است. «تاريخ آگاهي»، به معناي معرفت گسترده و عميق گذشته، شرط ضروري و انكارناپذير شناخت لحظه حال براي حركت به سمت آينده است. آن‌كس كه نداند براي رسيدن تا اينجا و اكنون، چه مسيري طي شده، بعد از اين هم راه خود را گم مي‌كند و سرگردان باقي مي‌ماند. ضمن اينكه در غياب توضيحي انتقادي و دقيق از تاريخ، حتي از روشن كردن وضعيت اكنون نيز ناتوان هستيم. تبارشناسي لحظه اكنون، به اين معنا، بيش از آنكه پناه بردن به دخمه‌هاي تاريك و نمور گذشته‌هاي دور باشد، كوشش براي واسازي يا ساخت‌گشايي (deconstruction) از هويت مفصل‌بندي‌شده (articulated) حي و حاضر است، براي نشان دادن اينكه هر يك از آجرهايي كه وجود اكنوني ما را ساخته، از كجا آمده و چه خصايل و ويژگي‌هايي دارد و مهم‌تر آنكه هر يك از اين آجرها، چگونه در و براساس چه طرح و نقشه‌اي در كنار ساير آنها قرار گرفته و چرا.
به عبارت ديگر، ضرورت توجه انتقادي و عقلاني به تاريخ و گذشته و تكرار مكرر آن، به معناي پناه بردن به گذشته‌هايي موهوم براي خودفراموشي و خويشتن‌فريبي يا جلب ترحم ديگران يا توجيه ناكامي‌هاي اكنون براي خود و ايشان نيست. تاريخ‌انديشي و تاريخ آگاهي، به معناي تلاشي عقلاني است براي يافتن توضيحي به اين پرسش كه وضعيت كنوني، نتيجه چه فرآيندها و بر هم كنشي از تعامل و تضاد و تقابل نيروهاست. تاريخ‌پژوهي و اشتغال به گذشته، بايد بتواند زندگي اكنون من را بهتر كند، آن‌هم به شكل واقعي و حقيقي، يعني چنانكه واقعا اين بهتر شدن را احساس كنم و ديگران هم به آن اذعان كنند، نه اينكه همچون مخدري با تسكين درد، من را از منشاء و خاستگاه حقيقي آن غافل سازد و به جاي انذار و هوشياري، موجب غفلت و فراموشي شود. با اين متر و معيار ساده، مي‌توان به سنجش روايت‌هاي افراد و گروه‌ها از مقاطع مختلف تاريخي پرداخت و در اين‌باره قضاوت كرد كه تاريخ‌ورزي آنها از نوع كهنه‌پرستي و افتخارجويي به امر سپري‌شده است، يا اينكه در پي بهتر شدن زندگي آدم‌هاي زنده حال حاضر هستند.

منبع: روزنامه اعتماد 18 آبان 1400 خورشیدی