1

خرد؛ گمشده نظام آموزشی است

نيوشا طبيبي

آنچه در مدارس به كودكان آموزش مي‌دهند، بيشتر از اندكي دانايي درباره خواندن و نوشتن نيست. مدارس امروز در همه جهان، بيشتر به كار تربيت نيروي كار براي نظام سرمايه‌داري مي‌آيند تا تربيت انسان‌هايي آزادانديش و خلاق. از خرد و حكمت كمتر سخني به ميان مي‌آيد.
تاريخ و جغرافيا و منطق و فلسفه به صورت انبوهي از مطالب خشك و بي‌روح و خسته‌كننده و آزار‌دهنده عرضه مي‌شوند. ادبيات به سطحي نازل و ابزاري تنزل پيدا كرده و دانش‌آموز ايراني با متون جذاب و دلكش و ميراث عظيم حكمي و اخلاقي و عرفاني نهفته در ادبيات فارسي آشنا نمي‌شود.  از هنرهاي ديگر ملي نيز سخني به ميان نمي‌آيد. موسيقي و نگارگري و معماري ايران به درستي معرفي نمي‌شوند تا علايق كودكان برانگيخته شود و از اين راه استعدادها تجلي پيدا كنند.
مسيري تخت و يكنواخت با شيوه‌اي كهنه و خسته‌كننده كه تلاش مي‌شود با رنگ و لعاب دادن به كتاب‌هاي آموزشي و وضع اصطلاحات جديد به آن سر و صورتي نو بدهند. اما مشكل در صورت نيست، محتواي آموزشي ما -و البته بسياري از كشورهاي ديگر- ساخته و پرداخته نظام جهاني سرمايه‌داري است.  دستگاه آموزشي در كشور ما از پس سال‌ها و دهه‌ها كه از عمرش مي‌گذرد تبديل به سازماني عظيم و كم‌تحرك شده كه با شيوه‌هاي قديمي و ديوانسالاري پيچيده مي‌كوشد نسلي نو تربيت كند.
در اين فرآيند انبوهي از استعداد‌ها و توانمندي‌ها مي‌سوزند و نابود مي‌شوند و فقط كساني كه از بخت نيك و پشتكار و تلاش بيش از ميزان عادي و معمولي برخوردار باشند، مي‌توانند به جايگاهي درخور برسند و زندگي خلاقانه خود را در پيش بگيرند.
باقي آدم‌ها در چرخه نظام آموزشي فروغ استعدادشان رفته رفته خاموشي مي‌گيرد و تبديل به كارمندان و كاركنان سر به راه و بي‌ادعا و حرف گوش كني مي‌شوند كه براي راه‌اندازي چرخ‌دنده‌هاي نظام اداري و توليدي استخدام مي‌شوند.
به عرض رساندم كه تنها ما با اين عارضه دست به گريبان نيستيم و اين گرفتاري، جهاني است. فقط چند كشور معدود مانند اسكانديناوي‌ها چند دهه است كه چارچوب‌هاي سخت نظام‌هاي آموزشي و شيوه‌هاي باقيمانده از اوايل قرن بيستم را شكسته و طرحي نو در انداخته‌اند. آنها شيوه‌هاي نويني به كار گرفته‌اند تا كودكان استعدادهاي نهفته خود را بروز دهند. سوادآموزي را در اولويت بعدي قرار داده و دست به كار تربيت نسلي شده‌اند كه فرصت بروز توانايي‌ها و خلاقيت‌هاي خود را از اوان كودكي داشته باشد.
به اين صورت دانش‌آموزان مستعد كه هنوز چراغ خلاقيت‌شان شعله‌ور است امكان مي‌يابند كه در زمينه‌هاي گوناگون تجربه و دانش بيندوزند. تركيب دانش و تجربه به علاوه خلاقيت سبب بروز خرد در آدمي مي‌شود. چيزي كه در نظام‌هاي آموزشي به عمد يا به سهو گمشده است همين عنصر والاي «خرد» است. حال جامعه‌اي را تصور كنيد كه جوانان ديپلمه‌اش از دبيرستان كه پا به بيرون مي‌گذارند علاوه بر دانش معمول خواندن و نوشتن در حوزه‌هاي گوناگون فكري و عملي «خردورز» شده‌اند.
تجربه عملي در زندگي به آنها كمك مي‌كند كه اعضاي بهتر و مفيدتري براي جامعه انساني باشند. تاثير اين نوع تربيت به نسل‌هاي بعد تسري مي‌يابد و پدر و مادرهاي بهتر و خردمندتر، فرزندان بهتري از خود به جا مي‌گذارند. قصدم از ذكر نمونه اسكانديناوي‌ها به هيچ‌وجه توصيه به الگوبرداري و تكرار شيوه‌هاي آنها نيست. قطعا هر كشوري بايد روش‌هاي مبتني بر اقليم و شرايط و پيشينه تاريخي و فرهنگي خود را بيابد و براساس آنها اقدام به تحول در نظام آموزشي خود كند. جوامعي كه متوجه عدم كارايي مدارس فعلي شده‌اند، قطعا خواهند توانست به استقبال تحولات پيش رو بروند و تشخص فرهنگي و تاريخي خود را در زمانه جهاني‌سازي حفظ كنند و آنها كه از تحول به ظواهر و فرم‌ها و اشكال و دادن شعار و برگزاري سمينار و سخنراني بسنده كنند، مستحيل خواهند شد.

منبع:روزنامه اعتماد 22 آبان 1400 خورشیدی