1

دور جدید مذاکرات؛ بایدها و نبایدها

عباس عبدي

اكنون كه مذاكرات وين دوباره آغاز شده است و با يك‌دست شدن تمامي اركان قدرت در ايران، از صدر تا ذيل انتظار مي‌رود كه با خيال راحت با طرف‌هاي غربي گفت‌وگو كنند و به توافق برسند و اميد زيادي هم براي رسيدن به اين توافق بايد داشت. به ويژه اينكه نظرسنجي‌ها نشان مي‌دهد كه اكثريت مردم هم خواهان رسيدن به چنين توافقي هستند، از اين رو لازم است كه به چند نكته اشاره شود؛ ‌گرچه پيش‌ از اين هم كمابيش به اين موارد پرداخته شده است.
۱ـ پايه مذاكرات و توافقات بين‌المللي جز در موارد استثنا كه طرفين رضايت دهند، نه قانون و حقوق كه قدرت است. با اين پيش‌فرض اين پرسش مطرح است كه ايران بر چه مبنايي وارد اين گفت‌وگوها شده است؟ نه فقط اين گفت‌وگوها، حتي بالاتر از آن چرا همچنان به NPT متعهد است؟ و بالاتر از آن چرا عضويت خود را در سازمان ملل تمديد مي‌كند؟ هيچ كشوري الزام به حضور در هيچ كدام از اين نهادها را ندارد، پس چرا همه حضور دارند؟ به اين علت كه منافع چنين حضوري بر هزينه‌هاي آن مي‌چربد و خيلي هم مي‌چربد. اجازه دهيد با يك مثال منظور خود را توضيح دهم. ما ملتزم و مجبور به رعايت حقوق داخلي هستيم.

مثلا كسي را نمي‌توانيم بزنيم يا بكشيم. اگر چنين كنيم مجازات يا قصاص مي‌شويم. ولي هيچ‌كس ما را مجبور به خريد فلان خانه يا خودرو يا مواد غذايي نمي‌كند. هيچ‌كس ما را مجبور به اشتغال در حرفه مشخص نمي‌كند. درحالي‌كه همه ما اين كارها را انجام مي‌دهيم. چرا؟ نه به دليل اجبار، بلكه به دليل منفعت آن. خوب اگر روزي متوجه شويم كه اين شغل يا خريد براي ما سودآور نيست، آن را انجام نمي‌دهيم. ولي پايه اين رفتارها انتخاب و مطلوبيت آن است و نه اجبار. خريد و فروش يك كالا بايد براي ما مطلوبيت داشته باشد. شايد در شرايط عادي خريدن بطري يك ليتري آب بيش از هزار تومان ارزش نداشته باشد، چون آب در دسترس هست، ولي در شرايط كم‌آبي و در بيابان شايد حاضر شويم آن را به قيمت ده‌ها و صدها برابر نيز بخريم، چون مطلوبيت آن خيلي زياد مي‌شود. پس ورود به مذاكرات وين براي ايران فقط و فقط يك انتخاب است. ما حتي در همان بيابان كم‌آب هم مي‌توانيم بطري آب را نخريم، البته از تشنگي هم تلف شويم. يا نه با مقدار اندك آب قناعت كنيم، به اميد اينكه زنده بمانيم.  ديگر نكته مهم اين است كه پيش از آغاز مذاكرات بايد تصوري نسبي از سقف و كف آن داشت. مثلا اگر براي خريد يك آپارتمان در يك محله مشخص پاي ميز مذاكره مي‌رويم بايد بدانيم چانه زدن براي خريدن آن در محدوده كف و سقفي است كه در آن محله وجود دارد. خريدار و فروشنده نمي‌توانند مبالغ پرت پيشنهاد كنند. اميدواريم در اين مذاكرات شاهد چنين رفتاري نباشيم. ۲ـ   رفتارهايي كه مبتني بر انتخاب آزاد است، بر چند پايه است. اين پايه‌ در روابط شخصي و عاطفي و نيز ديني و… متفاوت از پايه رفتارهاي سياسي و اقتصادي است. در رفتارهاي سياسي و اقتصادي بايد بر عقلانيت ابزاري تكيه كرد. به عبارت ديگر هدف معين باشد و سود و زيان آن فعل براساس آن هدف تعيين شود. هيچ شيوه ديگري نمي‌تواند جانشين چنين امري شود. به ويژه در رفتارهاي سياسي بايد منطق سود و زيان برجسته باشد. در امور سياسي يك تفاوت مهم ديگر هم وجود دارد. ما در كنش اقتصادي برحسب علايق خود و مستقل تصميم مي‌گيريم. مثلا دوست داريم در فلان منطقه شهر خانه بخريم و اين ترجيح شخصي خودمان است. در حالي كه در سياست چنين نيست. سياستمدار بايد به عنوان نماينده مردم عمل كند. هم در تعيين اهداف و هم در ارزيابي سود و زيان يك رفتار يا تصميم. سياستمدار بايد تصميم خود را براي مردم قابل قبول نمايد و حق ندارد فقط ترجيحات خود را ملاك تصميم قرار دهد. سياستمداري كه دركي از گرسنگي ندارد، دركي از بيكاري ندارد، چگونه مي‌خواهد براي مردمي تصميم بگيرد كه اولويت اول آنان، فقط بيكاري است؟ نگاهي به روند اقتصادي در دهه گذشته كه مواجه با تحريم‌ها بوده‌ايم، واقعيت را نشان خواهد داد. رييس سازمان برنامه سخنان صريحي در اين باره اظهار داشت و گفت، حتي اگر رشد ۸درصدي اقتصاد را داشته باشيم، ۶ سال زمان لازم داريم كه تازه به وضعيت سال ۱۳۹۰ برسيم. در حقيقت حتي با رشد ۸درصدي هم از ابتداي دهه ۱۳۹۰ تا پايان ۱۴۰۶ در جا زده‌ايم. اين به شرطي است كه رشد ۸درصد داشته باشيم. تجربه ۴۰ سال گذشته نشان مي‌دهد، رسيدن به رشد مداوم ۸درصد، حتي در صورت رفع تحريم‌ها، احتمال بسيار اندكي دارد. روشن است كه سياستمدار بايد برحسب شرايط اين مردم به نمايندگي از آنان و برحسب نيازها و اولويت‌هاي آنان تصميم بگيرد و نه براساس موقعيت مادي و اجتماعي خودش كه در اين ده سال پيشرفت كرده كه پسرفت نداشته است. ۳ـ يكي از مهم‌ترين مسائلي كه به عنوان موضوع جديد مطرح مي‌شود، گرفتن ضمانت اجرايي كافي براي جلوگيري از نقض توافق از سوي طرف مقابل، به‌طور مشخص امريكا است. در اين باره بهتر است وقت را تلف نكرد. نه اينكه آنان نمي‌توانند چنين ضمانتي را بدهند، به نظرم مي‌توانند. شايد نياز چنداني به تصويب كنگره هم ندارد. نمونه‌اش توافق الجزاير است. حتي اگر كنگره هم امضا كند هر گاه لازم دانستند از آن خارج مي‌شوند. از كنوانسيون‌هاي بين‌المللي هم به راحتي خارج مي‌شوند چه رسد به اين مورد. فراموش نبايد كرد كه تضمين هرگونه توافقي ناشي از پايداري دروني آن است. يعني چه؟ اگر توافق براساس موازنه قوا ميان طرفين تهيه و تصويب شده باشد، تا زماني كه اين موازنه وجود دارد، آن توافق نيز پايدار خواهد بود. در حقيقت طرفين توافق به اين نتيجه مي‌رسند كه نقض توافق به نفع آنان نيست. فقط هنگامي كه يك طرف ماجرا گمان كند كه موازنه به نفع او شده است، آن را نقض خواهد كرد. در حقيقت نقض توافق از همان منطق تصويب توافق تبعيت مي‌كند. پس اگر ايران خواهان تصويب است، بايد توافق را براساس موازنه قوا تدوين و تصويب كند و در ادامه نيز توجه به آن داشته باشد. توافق برجام را نمي‌توان مستقل از مجموعه مسائل منطقه‌اي ميان ايران و غرب تحليل كرد. نقض برجام محصول به هم خوردن موازنه آن بود. به اين معنا كه ايالات متحده به درستي گمان مي‌كرد كه سود اصلي را ايران برده است و امريكا مي‌تواند كه به برجام ادامه ندهد و ايران هم نمي‌توانست هزينه اين پيمان‌شكني را به طرف مقابل تحميل كند. البته ايران با گسترش حضور منطقه‌اي خود، هزينه‌ها را پس از توافق برجام تحميل كرد و طرف مقابل هم از برجام خارج شد تا هزينه متقابلي را تحميل كند. پس امكان تضمين برجام بدون توجه به مسائل ديگر غير ممكن است. مساله برجام جزييات فني آن نيست. گفت‌وگوهاي برجامي به شرطي موفق خواهد شد كه رويكرد كلي ايران به نظم جهاني به روشني طرح شود. با رويكرد كنوني، نمي‌توان وارد هيچ گفت‌وگو يا توافق پايداري شد. هر توافقي مي‌تواند به ثمر برسد، ولي موقتي خواهد بود. پس چه كار بايد كرد؟ همان‌طوركه گفته شد بايد مشخص كنيد كه در صورت تخطي طرف مقابل شما نيز چه اقدامي خواهيد كرد و اگر طرف مقابل اين اقدام شما را مقرون به‌صرفه براي تخطي خود نداند، طبعا به توافق پاي‌بند خواهد شد، در غير اين صورت تخطي مي‌كند و توافق را ناديده خواهد گرفت.  مهم‌ترين تفاوت اين دور از مذاكرات با نوبت پيش اين است كه اكنون سابقه خروج ايالات متحده را از برجام پيش چشم داريم حتي جمهوري‌خواهان اعلام كرده‌اند كه در صورت بازگشت باز هم از برجام خارج خواهند شد، كاري كه پيش‌تر ترامپ انجام داد، به يك رويه تبديل شده است. بنابراين بايد وجود ضمانت اجرا را نه در طرف مقابل كه در طرف خودمان ببينيم. همچنان كه غربي‌ها هم در برجام از ما ضمانت اجرا نخواستند. چون آنان مي‌دانستند كه اگر ايران تخطي كند، قادر به اعمال فشار گذشته و حتي شديدتر از آن هستند. ما هم نمي‌توانيم از آنان ضمانت اجرا طلب كنيم، چون اگر آنان تضميني دهند، خودشان هم مي‌توانند آن تضمين را ناديده بگيرند و در صورت نياز ناديده خواهند گرفت.  ۴ـ در اظهارات اصولگرايان تندرو هميشه بر اين نكته تاكيد مي‌شود كه مذاكرات بايد عزت‌مندانه و از موضع قدرت باشد و از مذاكرات عزت‌مندانه تعريف دقيقي ندارد. بهتر است بگوييم كه مذاكرات كارشناسانه و مقرون به‌صرفه و سودآور باشد. اگر يك ميليون تومان به دو نفر بدهيم كه بروند بازار مواد غذايي بخرند، آن خريداري موفق‌تر است كه با آن مبلغ بتواند مواد بيشتر و با كيفيت‌تري را خريداري كند. اين را نمي‌گويند خريد عزت‌مندانه، بلكه خريد هوشيارانه و كارشناسي مي‌گويند. اكنون نيز هيات ايراني رفته است كه مذاكره كند، چيزهايي را بايد بدهد و چيزهايي را بايد بگيرد. اگر آنچه مي‌خواهد بگيرد فاقد ارزش مهم است يا آنچه را كه مي‌خواهد بدهد، خيلي ارزشمند مي‌داند، بهتر است همين الان برگردد، ولي اگر مي‌داند كه مطالبات او ارزشمند است و به آنها نياز دارد و مابه‌ازاي آن نيز بايد چيزهايي را بدهد، در اين صورت عزت‌مندي بي‌معنا است، بلكه هوشياري و كياست و معامله‌گري حرف اول را خواهد زد تا كمترين امتياز را در برابر بيشترين درخواست مبادله كنيد. البته فراموش نشود كه هرگونه معامله‌اي كه يك طرف مغبون شود، موجب اختلال در تداوم آن خواهد شد.
۵ـ نكته ديگر اينكه لطفا سياستمدار باشيد. هر چه در گذشته درباره برجام گفته‌ايد را به فراموشي بسپاريد. بسياري از سخنان را يا برحسب مصلحت جناحي و شخصي زده‌ شده، يا از روي ناآگاهي بوده‌. مشكلي نيست. اكنون براساس مصالح و منافع عمومي نظر دهيد و تصميم بگيريد. مردم درباره سياستمداران داوري خاص خود را دارند. فقط براساس اشتباهات آنان را قضاوت نمي‌كنند، بلكه از آن مهم‌تر براساس اقدامات مثبت و به ويژه شجاعانه، آنان را داوري خواهند كرد. فراموش نكنيم كه اين‌بار و به دليل يك دست بودن كل ساختار، هر گونه تصميمي كه در وين يا هر جاي ديگر گرفته شود، به پاي كليت ساختار نوشته خواهد شد. هر چند در نوبت پيش نيز چنين بود، زيرا پذيرفتني نيست كه موضوعي مثل برجام را محصول تصميم جناحي و فقط بخشي از سياست و مردم بدانيم، اين عذر بدتر از گناه است. با اين حال اين‌بار زمينه براي ابراز شجاعت نيز فراهم‌تر است و ترسي و نگراني از نيروهاي سياسي رقيب وجود ندارد.  ۶ـ يك نكته روشن را ناديده نگيريم. ايران دو دهه است كه درگير بحران هسته‌اي است. اين مهم‌ترين عامل در توقف رشد اقتصادي كشور و نزول شديد جايگاه آن شده است. اتفاقا بخش مهمي از رويگرداني جامعه از ارزش‌هاي رسمي همين وضع اقتصادي است. ادامه اين وضع كشور را بيش از پيش زمين‌گير كرده و فقر را توسعه خواهد داد و مردم را از انقلاب و اسلام دورتر و دورتر خواهد كرد. پس دليلي ندارد كه به اين بحران تن داده شود. از اتخاذ تصميم نبايد ترسيد. نيازمند يك رويكرد تعديل شده نسبت به روابط خارجي و نگاه به جهان هستيم. اين رويكرد نه ناقض استقلال ما است و نه نافي ارزش‌هاي رسمي، بلكه مقوم آنها نيز هست. حتي برخي از آقايان مراجع هم بر اين تغيير تاكيد نموده‌اند، پس بيش از اين تامل جايز نيست. اگر اين رويكرد تعديل شود، بخش مهمي از هزينه‌هاي يك توافق خوب از ميان خواهد رفت. اگر به توافق نرسيد خيلي روشن و شفاف توضيح دهيد كه از شما چه خواستند كه نداديد و چه مي‌دادند كه نگرفتيد. همين.

منبع: روزنامه اعتماد 13 آذر 1400 خورشیدی