علائم تغییر گفتمان در…
احمد زيدآبادي
تغيير گفتماني آهسته اما پيوستهاي در بين بخشي از بدنه اجتماعي «اصولگرايان» در جريان است. نمونهاي از اين تغيير در سخنراني دخترِ دانشجويي از اين طيف در نماز جمعه تهران كه به انتقاد صريح از «طرح صيانت» و «حكومتي شدن نماز جمعه» پرداخت، بازتاب رسانهاي گستردهاي پيدا كرد. اين سخنراني اما تنها نشانه تغيير گفتماني در بدنه اصولگرايان نيست. مرور مواضع و بيانيههاي تشكلهاي اصولگرا بهخصوص در برخي حوزههاي بسيج دانشجويي، نشانگر آن است كه اين روند مشخصا از آبان 98 آغاز شده و در دوران رياستجمهوري سيدابراهيم رييسي شتاب بيشتري به خود گرفته است. جوانان حامي اصولگرايان در ضديت با گفتمان اصلاحات پرورش يافتهاند. براي آنكه اصلاحات به عنوان پديدهاي ضدارزش شناخته شود، به اين جوانان چنين تفهيم شده است كه تفكر اصلاحات نوعي غربگرايي و حمايت از اقتصاد نئوليبرالي و در نتيجه مغاير اصل عدالت است. از اين رو، حاميان اصولگرايان براي آنكه متهم به اتخاذ مواضع سلبي صِرف متهم نشوند، دفاع از «عدالت» را به عنوان عنصر ايجابي هويت خود مطرح ميكنند. عدالت در معناي اصيل خود دربرگيرنده مفهوم آزادي سياسي به عنوان نقطهاي كانوني است، اما چون اصولگرايان به دليل نگاه انحصاري خود به قدرت با اين مفهوم اصولا ميانهاي ندارند، آن را از قلمرو عدالت خارج كرده و به نظاماتِ بهزعم آنان ناعادلانه اجتماعي و اقتصادي غرب نسبت ميدهند.
از اين رو، نزد اصولگرايان عدالت لزوما صبغه ضدغربي و رنگي مغاير آزادي سياسي به خود گرفته و به نوعي از عدالت اقتصادي بلشويكي شباهت پيدا كرده است. بر اين اساس، بخشي از بدنه جوان حامي اصولگرايان با شعار عدالتطلبي، خواهان عملياتي شدن اين شعار در اقتصاد كشور است. اجراي چنين سياستي مستلزم دخالت گستردهتر دولت در امور اقتصادي و زمينگير كردن بنگاههاي توليدي و توزيعي بخش خصوصي است. اقتصاد ايران اما ضعيفتر و شكنندهتر از آن است كه تاب تحمل دور ديگري از سياستهاي دستوري و اعمال فشارهاي دولتي را داشته باشد، بهخصوص اينكه تجربه دهههاي گذشته نشان ميدهد كه اين نوع سياستها حاصلي جز گسترش ركود و بيكاري و فقر ندارد و در عمل وضع اقشار محروم جامعه را وخيمتر و فاصله طبقاتي را عميقتر و فساد و توزيع رانت را گستردهتر ميكند. بدنه اصولگرايان در عين حال، استقرار عدالت اقتصادي مورد نظر خود را در تداوم معارضه با جهان غرب جستوجو ميكند؛ زيرا همانطور كه گفته شد، نوع عدالتطلبي آنان سويه ضد غربي به خود گرفته است. در اين ميان، دولت سيدابراهيم رييسي به دليل برخورد ملموس با واقعيات تلخ اقتصاد ايران از يكسو و آشنايي با تاثير عميق تحريمهاي امريكا بر اقتصاد كشور از سوي ديگر، نه در تشديد سلطه دولت بر اقتصاد و تضعيفِ هرچه بيشترِ بخشِ خصوصي خيري ميبيند و نه خواستار تشديد منازعه با غرب به دليل نياز كشور به لغو تحريمهاست. بدينترتيب، بخشي از بدنه جوان اصولگرايان، نسبت به وضع اقتصادي و مذاكره با قدرتهاي غربي در دولت جديد، نشانههاي روشني از سرخوردگي بروز ميدهند و لحن انتقادي خود را نه فقط در برابر دولت كه در مقابل مجموعه حكومت صريحتر كردهاند. اين طيف از بدنه اصولگرايي، از اين پس احتمالا به 3 شيوه از خود واكنش نشان خواهد داد. بخشي از آنان خود را درگير مسائل روزمره بهخصوص از نوع افشاگري درباره مفاسد صاحبان قدرت به شيوههاي پر سر و صدا و پوپوليستي خواهند كرد. اين بخش، خواهان افشاگريهاي مصداقي در مورد هر سطحي از فساد در بين صاحبمنصبان خواهند شد و با تبليغ پيرامون هر يك از افشاگريها، وظيفه عدالتطلبي مخصوص خود را انجام شده و عواطف خود را ارضا خواهند كرد. اين شيوه طبعا جنجالآفرين است و براي خودشان و نظام سياسي بدون دردسر نخواهد بود. طيفي ديگر از اين نيرو، احتمالا در پي نظريههاي عدالتطلبانه و در عين حال غربستيزانهاي برخواهد آمد كه علايق اقتصادي آنان را عميقتر از نظريههاي سطحي رايج در بين اصولگرايان توجيه كند و آنان را در بحث و گفتوگو با رقيبان و مخالفان در موضع برتر بنشاند. از آنجا كه در اردوگاه اصولگرايي بنا به خاستگاه و سرشت معرفتي و بضاعت علمي آنان، تدوينِ نظريههاي مدرن و بهروز شده و مستقل در اين زمينه منتفي است، احتمال چرخش اين طيف به سمت نظريههاي چپ ماركسيستي در انواع مختلف آن، خيلي دور از انتظار نيست. اين اتفاق متاسفانه در ميانه دهه 50 خورشيدي نيز در ايران رخ داده است. طيف ديگر اما يا به سمت تجديدنظر در ديدگاه عدالتطلبانه خود و گرايش به آزاديخواهي به عنوان جوهر اصلي عدالت حركت خواهد كرد يا با بيتفاوتي، با سياستهاي جاري كشور در هر صورت و شكل آن، همراه و همسو خواهد شد. در هر صورت، بدنه جوان اصولگرايي در حال تغيير گفتمان و پوستاندازي سياسي است و از اين جهت براي زعماي قوم چالشآفرين خواهد شد. اين هم يكي ديگر از ثمرات حكومت يكدست اصولگرايان است!
منبع:روزنامه اعتماد 16 آذر 1400 خورشیدی