1

ابعاد یک حضور و ردصلاحیت- ۱

عباس عبدي

انتشار نامه شوراي نگهبان به آقاي لاريجاني درباره علل ردصلاحيت او بازتاب گسترده‌اي داشت، به‌طوري‌كه حتي اصولگرايان طرفدار اين شورا را در بهت و حيرت فرو برد. در چند يادداشت مي‌خواهم به اين مساله بپردازم، زيرا اتفاق مهمي رخ داده است. پيش‌تر درباره نقض ادعاي محرمانه بودن اين نامه يك يادداشت نوشته‌ام و اكنون به آن نمي‌پردازم. در ادامه به نكات ديگر ماجرا اشاره خواهم كرد. البته هدف از اين نوشته‌ها دفاع از آقاي لاريجاني نيست، چون نقدها به او و ساير اعضاي خانواده در جاي خود محفوظ است. هدف اصلي فهم بخشي از مساله سياست در ايران و عملكرد شوراي نگهبان است كه از خلال ردصلاحيت اعلام شده عليه آقاي لاريجاني مشهود است. اولين نكته‌اي كه كمتر به آن توجه مي‌شود، علت حضور آقاي لاريجاني در انتخابات بود. آنچه بنده مي‌خواهم به عنوان علت اين حضور بگويم، لزوما از طرف خود وي گفته نشده است. آقاي لاريجاني در اظهارات عمومي و حتي خصوصي نيز تاكيد كرده است كه براي رييس‌جمهور شدن مي‌آيد. اين انگيزه را براساس اين تحليل به دست آورده كه رييس‌جمهور شدن آقاي رييسي، تبعات منفي براي كشور خواهد داشت و نيز اطمينان داشته است كه هيچ مسيري براي حضور موثر اصلاح‌طلبان و نامزدهاي آنان نيز گشوده نخواهد بود. البته بيان عمومي چنين موضعي نه فقط از جانب او، بلكه از طرف هر نامزد ديگري معقول است. حتي نامزدهايي كه آشكارا پوششي بودند و براي گرفتن پست و مقام‌هاي بعدي آمدند  نيز مدعي بودند كه براي انتخاب شدن آمده‌اند و طبيعي است كه انتظاري جز بيان اين انگيزه نمي‌رود و اين در حالي است كه آنان مي‌دانند هيچ شانسي ندارند. البته در اين ميان دو امتياز يا شانس نصيب‌شان مي‌شود، اول اينكه با قرينه‌سازي سال ۱۳۸۴ گمان مي‌كند كه دنيا را چه ديدي، شايد روزي پرنده خوش‌شانسي نيز روي شانه‌هاي آنان نيز بنشيند. امتياز دوم كه نقد است، براي افرادي است كه اصولا سطح سياسي متوسط رو به پاييني دارند و با اين حضور يك اعتبار تبليغاتي كسب مي‌كنند و رتبه سياسي خود را يك درجه بالا مي‌برند و احتمالا سرمايه‌اي مي‌شود براي مبادله سياسي و گرفتن پست و مقام يا حضور در انتخابات بعدي. اين دو انگيزه براي لاريجاني موضوعيت نداشت، زيرا وي در وضعيتي بود كه اگر مي‌آمد و با فاصله زياد مي‌باخت طبعا يك هزينه سياسي جدي محسوب مي‌شد، ضمن اينكه به دليل جايگاه رياست مجلس وي، بي‌معناست كه گمان شود براي افزايش رتبه سياسي از طريق انتخابات آمده است. پس آيا بايد بپذيريم كه براي انتخاب شدن آمده است؟ منظور از انتخاب شدن نيز يك احتمال متعارف و جدي است، مثلا حداقل بتواند ۳۰ تا ۳۵ درصد آرا را به دست آورد و الا كسب ۵ درصد راي كه همان نامزدهاي پوششي هم مي‌آورند! به نظر بنده اگر براي انتخاب شدن با يك احتمال معقول آمده بود، قطعا دچار اشتباه فاحش سياسي شده بود، زيرا او به علل گوناگون فاقد زمينه براي كسب چنين رايي بود. اين را به بدي يا خوبي نمي‌گويم، واقعيت است. بعيد هم مي‌دانم هيچ ناظر آگاهي حتي از دوستان وي نيز چنين موفقيتي را محتمل مي‌دانستند. احتمال تغيير شرايط نيز براي او متصور نبود، زيرا وي چهره شناخته‌شده‌اي بود، نمي‌توانست اقدامي چشمگير براي تغيير فضا كند. حداكثر مي‌توانست در نفي و نقد ديگران سخن بگويد كه قطعا از اين نظر دست خودش بيشتر زير ساطور بود و سمبه طرف مقابل براي تخريب او پرزورتر بود. از سطح درك و فهم سياسي لاريجاني نيز بعيد است كه به چنين گزاره‌اي اعتقاد داشته باشد كه شانسي براي انتخاب شدن خود قائل است، هر چند انتخاب رياست‌جمهوري مي‌تواند مثل مواد مخدر عمل كند، همچنانكه آقاي هاشمي در سال ۱۳۸۴ دچار چنين برداشت عجيبي شد و گام در راهي گذاشت كه نتيجه‌اش رياست‌جمهوري بدترين و كم‌احتمال‌ترين گزينه‌اي بود كه او گمان مي‌كرد. بگذريم.

منبع:روزنامه اعتماد 4 دی 1400 خورشیدی