1

آثار بحران فقر و ناامیدی

آثار بحران فقر و نااميدي

عباس عبدي

از بس كه اصولگرايان تندرو و بي‌منطق بر مساله جمعيت و كاهش رشد آن تأكيد مي‌كنند، به‌طور عادي نوعي حساسيت منفي نسبت به اين مساله به وجود آمده است در نتيجه بسياري از كارشناسان و اهل نظر يا اين موضوع را مساله نمي‌دانند، يا حتي با مساله دانستن آن مخالف هم هستند، در حالي كه واقعيت امر چنين نيست. كاهش شديد رشد جمعيت مساله مهمي شده است، ولي توضيح مي‌دهم كه اين مساله بسيار متفاوت از آن چيزي است كه طرفداران جناح حاكم مي‌گويند. حتي مي‌توان گفت كه در نقطه مقابل آن است. اين جناح به طرز عجيبي ساده‌انگارانه به موضوع نگاه مي‌كند و با تصويب قانون جواني جمعيت كه نام آن نيز نادرست و غلط است، و به صورت ويژه در كميسيون اصل ۸۵ و به دور از چشم مردم آن را تصويب كرد، نه تنها هيچ كمكي به مساله جمعيت نخواهد كرد، بلكه آن را تشديد هم مي‌كند. جمعيت ايران كم نيست ولي سقوط رشد جمعيت نشان‌دهنده وجود يك بحران عميق در لايه‌هاي ديگر جامعه است. اجازه دهيد كه ابتدا داده‌هاي مربوط به زاد و ولد و مرگ و مير را با هم مرور كنيم. آخرين داده‌هاي ثبت احوال مربوط به ۳۹ هفته اول امسال يعني از ابتداي فروردين سال جاري تا ۲۶ آذر است. اين آمار براي ۳۹ هفته اول سال‌هاي ۱۳۹۵ تا امروز نيز محاسبه شده است به‌طور خلاصه چنين است.

جالب است كه الان هم اگر تقاضاي وام كنيد، بانك‌هاي زيادي هستند كه اعتباري براي پرداخت ندارند و در برخي از موارد اعلام مي‌كنند كه هيچ بانكي در استان اعتبار براي پرداخت وام ازدواج ندارد. اين قانون‌گذاري نيست، بلكه سرِكارگذاري جوانان است. كوشش براي افزايش جمعيت به شيوه‌هاي سطحي و حتي عجيب كشانده شده است از جمله وارد كردن محتواهاي خاص براي ترغيب ازدواج كودكان در كتاب‌هاي درسي كه جز شرم‌آور بودن جمله ديگري را در توصيف آنها نمي‌توان گفت.
رشد جمعيت مساله است ولي مساله هزار بدتر از آن انتخاب راه‌هاي نابخردانه براي حل مساله است.

طي فقط ۶ سال خالص افزايش جمعيت سالانه از ۸۷۶ هزار نفر به ۴۰۲ هزار نفر (در ۳۹ هفته) رسيده است، كه اگر براي كل سال در نظر بگيريم، 14/1 ميليون نفر در سال ۱۳۹۵ و ۵۲۵ هزار نفر در سال ۱۴۰۰ خواهد شد.در اين فاصله رشد جمعيت از نصف هم كمتر مي‌شود و به حدود 6/0٪ در سال رسيده است. در اين فاصله زماني كوتاه، حدود ۲۹ درصد از زاد و ولد كاسته شده و ۵۴ درصد بر مرگ و مير افزوده شده است. افزايش مرگ و مير به دليل كرونا است، ولي مستقل از اينكه آيا كرونا تمام شود يا خير، به نظر مي‌رسد كه فقر و افزايش بيماري‌ها و مهاجرت‌ها نيز موجب كاهش بيشتر رشد جمعيت و تخليه كشور از نيروهاي كيفي بر اثر مهاجرت خواهد شد. ولي مهم‌تر از مرگ و مير، كاهش بسيار چشمگير زاد و ولد است. اين وضع نشان‌دهنده يك نابساماني بزرگ در وضعيت جامعه ايران است. من معتقد نيستم كه جمعيت ايران كم است،  معتقد هم نيستم كه زياد است، شايد در يك مسير طبيعي جمعيت ايران حداكثر به ۹۵ تا ۱۰۰ ميليون برسد، سپس بايد به گونه‌اي برنامه‌ريزي كرد كه كمتر نشود، و اين جمعيت متعادل و خوبي است، ولي مساله امروز فقط تعداد جمعيت نيست، بلكه اين كاهش نشانه‌اي از يك بحران بزرگ است. كدام بحران؟ تركيبي از وضعيت فقر و نااميدي، چنين مشكلي را ايجاد كرده است. راه‌حل نيز رفع اين دو مساله است. قانون جواني جمعيت و امثال آن اتلاف وقت و آب در هاون كوبيدن است. آقايان به خيال خود دو امتياز به نسبت مهم اقتصادي در اين قانون مقرر كرده بودند كه اهميت چنداني نيز نداشت، يكي پرداخت وام و ديگري تحويل خودرو خارج از نوبت. وام مزبور به كلي از بودجه حذف شد، هر چند اگر هم بود درد چنداني را درمان نمي‌كرد و بازپرداخت آن مساله مهم‌تري بود. تحويل خودرو هم ظاهرا منتفي است، زيرا قيمت آن آزاد خواهد شد. بقيه مقررات آن عمدتا عوارض مهمي دارد كه در جاي خود به آن اشاره شده است. اين قانون نه تنها اميد به آينده را ايجاد نمي‌كند، بله خودش منشأ نااميدي است. نه تنها فقر را از ميان نمي‌برد و شغل ايجاد نمي‌كند كه آنها را بدتر هم مي‌كند.  وضعيت جمعيت در ايران شاهد مهمي در ضرورت فهم دو بحران اقتصادي (فقر و بيكاري) و سياسي (نااميدي از آينده) است. مديريت جامعه بايد به اين نكته روشن توجه كند، فردا خيلي دير است.

منبع:روزنامه اعتماد 11 دی 1400 خورشیدی