به مناسبت درگذشت ایرج پزشکزاد، خالق دایی جان ناپلئون
كار كار انگليسياست
محسن آزموده
دايي جان ناپلئون يكي از معدود سريالهاي پربيننده در نيمه نخست دهه پنجاه خورشيدي بود كه بهرغم عدم دسترسي همگان به تلويزيون، مخاطباني در ميان همه طبقات و گروههاي اجتماعي پيدا كرد و آنها كه خودشان هم تلويزيون نداشتند، آن را در خانه همسايههاي متمولتر دنبال ميكردند. ميزان اقبال و استقبال جامعه از اين رمان تا جايي است كه با گذشت بيش از نيم قرن از خلق آن، همچنان برخي از اصطلاحات و ديالوگهاي آن در زبان روزمره ورد زبان است. تعابيري مثل گفته مشهور دايي جان كه «كار كار اينگليسياست» و ديگري تكه كلام مشهور قاسم «والله دروغ چرا، تا مرگ آ آ آ آ».
سريال خوش ساخت و پربيننده ناصر تقوايي با بازي شماري از برجستهترين ستارگان سينماي پيش و پس از انقلاب، در اصل بر اساس رمان طنزي با همين نام نوشته ايرج پزشكزاد ساخته شده. پزشكزاد، نويسنده و طنزپرداز ايراني اين رمان را در سال 1349 منتشر كرده بود. مهمترين شخصيت رمان سريال دايي جان ناپلئون، پيرمرد اشرافي متوهم و بياعصاب و سخت توطئهباوري به اسم دايي جان (با بازي غلامحسين نقشينه) است كه به علت عشق و علاقهاش به ناپلئون كبير بدين نام خوانده ميشود. او فكر ميكند همه شرور عالم زير سر «اينگليسياست.» باوري كه به نظر ميرسد، در تار و پود افكار عمومي ريشه دوانده و بسياري حتي تا به امروز به آن باور دارند. طنز سريال بسيار گيراست و از آن مهمتر، ضرباهنگ تند و توالي قصههاست. اصلا ملالآور نيست و شخصيتها خيلي جذاب و خندهدار هستند، از شخصيت دايي جان و آقا جان و مش قاسم و سعيد و ليلي و اسدالله ميرزا تا دوستعليخان و عزيزالسلطنه و نايب تيمورخان و شيرعلي قصاب و پوري فشفشو و دايي جان سرهنگ و دوستعلي خره و ابوالقاسم واعظ و آسپيران غياثآبادي و زن شيرعلي قصاب. بعضي ديالوگهاي دايي جان در عرف عاميانه، ورد زبان شده است، مثل «قاسم خفه شو» و «به قول ناپولئون كبير، اون چيزي كه حد نداره، خريته…» يا روايتهاي دايي جان و قاسم راجع به جنگ كازرون و جنگ ممسني. دايي جان ناپلئون يكي از بهترين سريالهاي ايراني است. بيترديد نقش ناصر تقوايي در مقام كارگردان و بازيگران مهمي چون پرويز فنيزاده و غلامحسين نقشينه و پرويز صياد و نصرتالله كريمي و محمدعلي كشاورز را نبايد ناديده گرفت. اما قطعا از همه اينها مهمتر خود كتاب است، اثري خواندني و جذاب با شخصيتهاي زنده و پركشش. شخصا موقع خواندن رمان، مدام شخصيتهاي صحنههاي سريال جلوي چشمم ميآمد. فكر ميكنم سريال يكي از موفقترين اقتباسهاي تلويزيوني از يك كتاب است. خود پزشكزاد هم محل مشورت تقوايي بوده و از نتيجه كار راضي. كتاب هم مثل سريال پرجاذبه و روان و جذاب بود، پر از شخصيت و ماجرا در ماجرا. دايي جان ناپلئون در اصل يك رمان طنز است. اگر رمان را حديث نفس سوژهاي مدرن بدانيم كه از دغدغههاي روزمره خود سخن ميگويد، خواه اين دلمشغوليها، مسائلي پيش پا افتاده و ساده باشند، خواه دلهرههاي وجودي و نگرانيهاي هستيشناختي و اگزيستانسياليستي، آنگاه دايي جان ناپلئون رماني ساده و نه چندان عميق است، شايد هم اين خصلت رمانهاي طنز باشد. شخصيتها در آن بيشتر تيپ هستند و ابعاد متكثري ندارند. عمده جذابيت رمان براي خواننده شهرنشين ايراني، به علت ماجراهاي پركشش و جذاب و خندهآور است. اصلا يك علت اصلي اينكه اقتباس تلويزيوني آن چنين موفق بوده، همين تكبعدي بودن شخصيتها و فقدان عمق آنهاست.
در دايي جان ناپلئون با شماري آدم ساده و خام، در عين حال موذي و زرنگ طرف هستيم كه اهل ريا و دورويي و زيرآبزني و زيروروكشي هستند و در دنياي كوچكشان، دنبال منافع حقير و پيش پا افتادهاند، انسانهايي رند به معناي اصلي اين واژه، نه آن معاني كه حافظ از آن مراد ميكرد. تنها آدم حسابيهاي اين سريال كه متوجه كليت جريان امور در جهان واقع هستند و ميفهمند دنيا دست كيست و در آن چه خبر است، غير از سعيد نوجوان-كه راوي است- عمو اسدالله و آقاجان هستند. دو بروكرات مدرن شهرنشين كه گير يك عده آدم بيسواد خرافي نادان افتادهاند.
عمو اسدالله در مقام يك كارمند عاليرتبه امور خارجه، يك هدونيست (لذتگرا) پوچگرا و خوشباش است كه هيچ اميدي به صلاح و اصلاح اين جامعه خوابزده و فاسد ندارد و تنها به «سانفرانسيسكو» (اسم رمزي براي عياشي) ميانديشد و مدام سر به سر آدم بزرگهاي فاميل ميگذارد و رگ و ريشههاي اشرافي خاندان قجري خود را مسخره ميكند، اگرچه هر جا پايش بيفتد، از اين اصل و نسب اشرافي بهرهمند ميشود و به خوبي به فوايد و مزاياي آن آگاه است. بسياري معتقدند، نزديكترين شخصيت به نويسنده يعني ايرج پزشكزاد، همين عمو اسدالله است.
آدم حسابي ديگر سريال، آقاجان پدر سعيد است. او هم يك بروكرات مدرن است كه اتفاقا خانواده با اصل و نسبي -ارزشهاي قجري- ندارد و از بد حادثه با خاندان پردبدبه و كبكبه دايي جان وصلت كرده و همواره سر همين اصل و نسب داشتن يا نداشتن، با او دچار مشكل است و اين ريشه همه درگيريها و اختلافهاست. ساير شخصيتهاي رمان غير از راوي يعني سعيد، آدمهايي ساده و صميمي و تك بعدي، در عين حال آميخته به رذالتهايي كوچك هستند، همان روحيات منفياي كه محمدعلي جمالزاده و ساير خلقياتنويسان ايراني به آنها پرداختهاند. ديگر مساله بحثبرانگيز زنان در دايي جان ناپلئون هستند، شخصيتهايي حاشيهاي و درجه دوم كه نگاه غالب به آنها، جنسيت زده است. چندان-شايد بتوان گفت اصلا- كنشگر نيستند، حتي ليلي كه متعلق به نسل جديد است، در نهايت زن پوري فشفشو ميشود و هيچ كنشگري ندارد. همچنان كه روستاييها و طبقات فرودست در اين رمان طنز، انسانهايي منفعل و عموما ساده هستند.
اين همه اما به معناي نفي ارزشهاي اين رمان طنز پرمخاطب و جذاب نيست. اصلا اقبال گسترده به دايي جان ناپلئون، خود بهترين گواه بر موفقيت آن است. بسياري از آنچه درباره تيپسازي يا تاكيد بر خصلتهاي منفي گروههاي اجتماعي در اين رمان بدان اشاره شد، در واقع ويژگي رماني از گونه طنز اجتماعي است. در يك رمان طنز، ضرورتا بر جنبههاي مضحك و خندهدار شخصيتها تاكيد ميشود و روحيات منفي آنها به شكلي كاريكاتورگونه برجسته ميشود. از اين حيث قلم روان و شيواي ايرج پزشكزاد در به تصوير كشيدن جامعه ايراني بسيار موفق و توانا عمل كرده است. ايرج پزشكزاد، طنزپرداز فقيد معاصر، نويسندهاي توانا و بسيار فرهيخته بود. نثر روان و شيواي او به خوبي نشانگر تسلط او بر زبان و ظرفيتهاي آن است. اين توانمندي حاصل تسلط او بر ادبيات قديم و جديد ايران و جهان است. پزشكزاد با آثار خواندني و جذابي چون حافظ ناشنيده پند و طنز فاخر سعدي، شناخت عميق خود با ادبيات كلاسيك فارسي را نشان ميدهد، همچنان كه ترجمههاي روانش از آثاري چون شوايك سرباز پاكدل (نوشته ياروسلاو هاشك) و نشاندهنده آشنايي و شناخت او به ادبيات مدرن اروپايي است. او غير از كتابهاي مذكور، نويسنده دو رمان «ماشالله خان در بارگاه هارون الرشيد» و «خانواده نيك اختر» و چندين نمايشنامه و مجموعه مقالات سياسي و اجتماعي است. همچنين بايد از آثار تاريخي و ترجمهها و كتابهاي خاطرات او ياد كرد.
ايرج پزشكزاد چهارشنبه 22 ديماه در خانهاش در لسآنجلس ايالات متحده، در 94 سالگي درگذشت، اگرچه توانست با خلق رمان ماندگار دايي جان ناپلئون، براي هميشه در ياد و خاطره ايرانيان و علاقهمندان به فرهنگ و زبان فارسي، جاودانه شود. يادش گرامي. با اميد.
منبع:روزنامه اعتماد 25 دی 1400 خورشیدی