1

مذاکره مستقیم؟!

سيد عطاءالله مهاجراني

در سالگرد انقلاب اسلامي هستيم. مخالفان و دشمنان گمان نمي‌كردند، اين انقلاب و نظام پس از چهل و سه سال، سربلند و مقاوم در برابر دشواري‌ها، بايستد، بماند و بپايد. اين سخن به معني نفي نقد و انكار مشكلات، دشواري‌ها و نابساماني‌ها نيست. به معني نگاه به موقعيت كشور و توانايي ملي و منطقه‌اي ايران است. در اين مسير يا در اين مصير! بايد به نقد ۴۳ گذشته پرداخت و از هزينه‌هاي بيهوده و فرسايش نيرو و وقت و توان ملي در اموري كه اساسا شأن نظام و دولت دخالت در آن ساحت‌ها نبوده است، پرهيز كرد. در مسابقه فوتبال ايران- عراق، اجازه داده شده بود، دو هزار نفر از بانوان در استاديوم حضور داشته باشند. تيم ايران، با تلاشي موفق و درخشندگي به جام جهاني راه يافت. همه تماشگران، بانوان و آقايان، دختران و پسران ما، سرشار از شادي و شور شدند. ملت ايران خوشحال شد. گناهي هم اتفاق نيفتاد. حرامي حلال نشد. آسمان به زمين نرسيد. ساحت حوزه علميه و مرجعيت نلرزيد. درست مثل آقايان كه اين امكان را داشته‌اند و دارند كه در استاديوم شركت كنند، اين امكان به بانوان هم داده شد. در واقع هر بانوي ايراني كه حتي ممكن است در عمرش هم به استاديوم نرود، وقتي مي‌داند كه اين حق را دارد كه براي ديدن مسابقه‌اي، در ورزشگاه‌ها شركت كند، فضاي تنفسي او به عنوان يك انسان باز‌تر مي‌شود. خانواده، مادر و پدر و فرزندان مي‌توانند به ورزشگاه بروند. گاه انسان حيرت مي‌كند كه چرا يك مساله ساده و عرفي را ما تبديل به امري ارزشي و ديني و مقدس و نهايتا تابو مي‌كنيم، تا كسي جرات نكند در آن باره سخني بگويد. دوچرخه‌سواري بانوان هم از همين زمره است. اموري كه به اصطلاح جزو «منطقة‌الفراغ» است. به نظرم مرجعيت يا حوزه علميه نبايد در اين‌گونه مسائل دخالت كند. امري عرفي است.  مذاكره با امريكا هم از جمله همين امور است! نبايد مذاكره را تبديل به تابو كرد. تا اگر به دلايلي و در شرايطي دولت يا حكومت تشخيص داد كه مذاكره به نفع ملت و كشور است، نتواند از ديوار بلندي كه ساخته شده است، بگذرد يا تابو را بشكند. خداوند رحمت كند، مرحوم آيت‌الله شاهرودي رييس وقت دستگاه قضايي، اطلاعيه داده بود كه هر كس از مذاكره با امريكا سخن بگويد، برايش پرونده قضايي تشكيل مي‌شود! و اگر مذاكره مستقيم كرد، متهم شود كه ارزش‌هاي انقلابي را ناديده گرفته است. در ارديبهشت سال ۱۳۶۹ كه مقاله «مذاكره مستقيم» را در روزنامه اطلاعات نوشتم و: 
ايمان و امان به سرعت برق
مي‌رفت كه مومنين رسيدند!
جورج بوش پدر، محترمانه از ايران دعوت كرده بود، كه درباره مسائل دوجانبه با ايران گفت‌وگو شود. موضع او غير از موضع ترامپ و پمپئو بود كه شرايط مذاكره را ديكته مي‌كردند و  مرادشان از مذاكره تسليم شدن در برابر شرايط امريكا بود. بديهي است كه هيچ انسان منطقي و وطن‌دوست و انقلابي نمي‌توانست و نمي‌تواند در برابر چنان فشار و تحميلي تسليم شود. چنانكه وقتي بعد از تهديد ترامپ عده‌اي از ايرانيان خارج از كشور بيانيه‌اي مبتني بر ضرورت مذاكره با امريكا منتشر كردند، من به عنوان نويسنده همان مقاله مذاكره مستقيم، مخالفت كردم و به صراحت گفتم هيچ كس در برابر تهديد تسليم نمي‌شود.  چند نكته: 
اول: از لحاظ نظري نمي‌توان مذاكره را مطلقا براي هميشه نفي كرد. موسي عليه‌السلام ماموريت و رسالت الهي داشت كه با فرعون، رامسس دوم كه جنايتكارترين فرعون از سلسله فراعنه مصر بود؛ با زبان خوش گفت‌وگو كند. تا شايد چنان گفت‌وگوي نرم توام با مدارايي در فرعون اثر بگذارد.
دوم: مذاكره با امريكا، در ماجراي سفر مك فارلين به تهران، حتما به مصلحت و منفعت ملت ايران در شرايط دشوار جنگي بود. برخي افراد افراطي و راديكال با افشاي سفر مك فارلين، در واقع به مصالح ملي آسيب زدند. البته گمان مي‌كردند كه مصلحند و انقلابي‌اند و از قم نيز حمايت مي‌شدند.
سوم: در ماجراي سقوط صدام و نيز در افغانستان، ايران مستقيما در سطوح سياسي، نظامي و امنيتي با امريكا مذاكره كرد. به عنوان نمونه، وقتي طرف مذاكره ايراني در گفت‌وگو با مقامات نظامي و امنيتي امريكايي شهيد قاسم سليماني باشد، چه نكته‌اي يا خرده‌اي بر مذاكرات مي‌توان گرفت؟ بديهي است كه مذاكرات نمي‌تواند بدون اشراف مقامات عالي نظام، به ويژه رهبري صورت گرفته باشد.
چهارم: اگر امريكايي‌ها در موقعيتي باشند كه اولا تحريم‌هاي غيرقانوني و غيرموجهي كه در زمان ترامپ برقرار شد را حذف كنند و بتوانند اطمينان نسبي طرف ايراني را جلب كنند؛ مذاكره چه ايراد يا اشكالي مي‌تواند داشته باشد؟ مذاكره يك پروسه است، نه يك امر ثابت و قطعي. طبيعي است كه هر طرف مي‌تواند پيشنهادات يا ديدگاه طرف مقابل را نپذيرد. مذاكرات طولاني در تاريخ ديپلماسي، در واقع اسناد و نشانه همين روند است. مذاكرات اميركبير در «ارزنة‌الروم» نمونه تاريخي چنين مذاكراتي است.
از طرف دولت ايران ميرزا تقي‌خان اميركبير مامور مذاكره با دولت عثماني شده بود. وي از سال ۱۲۵۸تا ۱۲۶۲ هجري- قمري در «ارزنة‌الروم» با نمايندگان دولت عثماني و نيز نمايندگاني از روس و انگليس، براي رفع اختلافات بين ايران و عثماني مذاكره كرد. 
در موقعيت فعلي، امريكايي‌ها با خروج از برجام در دوره ترامپ، از زاويه سياسي و منطقي و تبليغاتي دست پايين را در مذاكره دارند. وقتي طرف ايراني مي‌گويد: «امريكا بايد تضمين بدهد كه بار ديگر از برجام خارج نخواهد شد» و طرف امريكايي مي‌گويد: «نمي‌توانيم تضمين بدهيم!» اين سخن امريكا سنجيده مي‌شود و نشانه موقعيت ضعيف امريكا در مذاكرات برجام است. همه مي‌دانند كه شرط اصلي مذاكره، اعتماد به مواضع و سخنان طرف مقابل است. در هر حال مذاكره يك روش است، مي‌توان در موقعيتي از اين روش استفاده كرد يا نكرد. البته ديگر اعضاي برجام، به ويژه انگلستان و فرانسه و حتي چين و روسيه، همواره در گفت‌وگوي مستقيم با امريكا هستند، اگر مصلحت اقتضا كند، چرا ايران از اين موقعيت به نفع منافع خود بهره نگيرد؟ چنانكه مي‌دانيم، واسطه‌ها همواره از زاويه منافع خود به موضوع نگاه مي‌كنند، ترديدي نيست كه روسيه و چين علاقه‌مند به گفت‌وگوي مستقيم امريكا و ايران و حتي بازسازي روابط دوجانبه دو كشور نيستند. نبايد به گونه‌اي رفتار كرد كه نماينده همسايه شمالي نقش كارگردان خودخوانده برجام را پيدا كند.

منبع:روزنامه اعتماد 9 بهمن 1400 خورشیدی