1

اروپا زیر پوتین‌های سربازان تزار

تجاوز نظامي روسيه به اوكراين، كي‌يف سقوط مي‌كند؟

محمدحسين لطف‌الهي

«سال 1910 براي اروپا همراه با صلح و رونق بود. كتابي جديد با عنوان توهم بزرگ نوشته نورمن اِينجل تازه منتشر شده بود و ثابت مي‌كرد امكان جنگ وجود ندارد. اِينجل با مثال‌هاي تاثيرگذار و استدلال‌هاي انكارناپذير نشان مي‌داد در وابستگي كنوني مالي و اقتصادي ملت‌ها به يكديگر، فاتح نيز به اندازه مغلوب صدمه خواهد ديد، بنابراين جنگ صرفه ندارد؛ پس هيچ ملتي آن‌قدر احمق نيست كه جنگ را شروع كند»؛ براساس روايت باربارا تاكمن تاريخ‌نويس امريكايي در كتاب «توپ‎‌هاي ماه اوت» براي آنهايي كه سال‌هاي پيش از جنگ جهاني اول را زيسته بودند، واقعيتي به نام جنگ به اندازه‌اي دور از تصور و غيرقابل انتظار بود كه هيچ‌كس گمان نمي‌كرد آلمان مي‌تواند به فرانسه و ساير كشورهاي اروپايي حمله كند و جنگي جهاني به راه بيندازد كه ميليون‌ها نفر در آن كشته مي‌شوند و اقتصاد بسياري از كشورها فرو مي‎پاشد. واكنش‌هايي كه اين روزها در شبكه‌هاي اجتماعي ديده مي‌شود نيز نشان مي‌دهد براي بسياري از شهروندان قرن بيست‌ويكم باورپذير نبود كه يك كشور عضو سازمان ملل به يكي ديگر از اعضاي اين سازمان حمله كند و ضمن اشغال خاك اين كشور درصدد تغيير وضعيت سياسي آينده آن برآيد، اما شواهد نشان مي‌دهد در دنياي امروز هيچ‌چيز غيرممكن نيست. ولاديمير پوتين، رييس‌جمهور 69 ساله روسيه بامداد روز پنجشنبه در يك سخنراني تلويزيوني از آغاز «عمليات ويژه نظامي» در خاك اوكراين يا همان تجاوز نظامي به اين كشور خبر داد. او با تاكيد بر اينكه هدف از اين عمليات نظامي «خلع سلاح و نازي‌زدايي» از اوكراين است از نظاميان اوكرايني خواست سلاح خود را زمين بگذارند و به خانه برگردند. پوتين همچنين به ديگر كشورها هشدار داد در صورت مداخله در اين مساله «نتايجي را خواهيد ديد كه در طول تاريخ‌تان تاكنون با آن مواجه نشده‌ايد.» اين سخنراني، آغازي بود براي ورود نيروهاي روسيه به خاك اوكراين و آغاز جنگي همه‌جانبه عليه اين كشور اروپاي شرقي كه پايان آن هنوز مشخص نيست.

در اولين روز جنگ، روس‌ها از زمين، هوا و دريا به مواضع ارتش اوكراين، ساختمان‌هاي دولتي و حتي مناطق مسكوني حمله كردند. براساس گزارش منابع ميداني، بسياري از شهرها و روستاها در اوكراين از جمله شهر كي‌يف پايتخت اين كشور بمباران شد و نيروهاي روسيه كه حملات خود را از دست‌كم 6 جبهه گسترده آغاز كرده بودند، از بندر اودسا در جنوب غربي اوكراين تا شهر كي‌يف در شمال اين كشور را آماج حملات خود قرار دادند. در اولين روز هرچند بسياري از مناطق از طريق حملات موشكي و هوايي مورد هدف قرار گرفت اما تمركز نيروهاي روس روي تسخير شهر خاركي‌يف در شمال شرق اوكراين و دراختيار گرفتن مناطق شمالي كي‌يف بود. تا عصر روز پنجشنبه، نيروهاي نظامي روسيه به مناطق شمالي كي‌يف رسيده بودند و پس از اشغال شهر چرني‌يف در 80 مايلي شمال پايتخت، به سوي نيروگاه اتمي چرنوبيل حركت كردند. براساس روايت خبرنگار سي‌ان‌ان كه در مناطق شمالي كي‌يف مستقر است، واحدهاي ويژه ارتش روسيه به همراه نيروهاي هوابرد اين كشور ظرف مدت‌زمان كوتاهي توانستند كنترل نيروگاه هسته‌اي چرنوبيل را دراختيار بگيرند و پس از آن همه‌چيز فراهم بود كه آنها راه كي‌يف را در پيش بگيرند. يك مقام ارشد پنتاگون كه نخواسته نامش فاش شود به سي‌ان‌ان اعلام كرده است كه درگيري‌ها ميان نيروهاي روسيه و ارتش اوكراين در بيرون شهر خاركي‌يف به‌شدت ادامه دارد. در مناطق جنوبي و جنوب غربي، تمركز نيروهاي روس روي تسخير بندر اودسا بود. بنابر اعلام وزارت دفاع اوكراين، تا شامگاه پنجشنبه دست‌كم 18 نظامي اوكرايني در جريان درگيري‌ها و مقاومت در برابر نيروهاي روس براي ورود به اين بندر كشته شدند. نيروهاي روس همچنين از طريق شبه‌جزيره كريمه نيز وارد مرزهاي اوكراين شدند و در اولين گام شهر خرسون را به اشغال خود درآوردند.
روز جمعه وضعيت براي اوكرايني‌ها بسيار وخيم‌تر بود. حملات موشكي و هوايي روس‌ها شدت گرفت و بنابر اعلام وزارت دفاع روسيه، علاوه بر از كار افتادن سيستم دفاع هوايي اوكراين، 70 موقعيت نظامي، 11 فرودگاه و ميدان هوايي، يك هليكوپتر و تعدادي پهپاد هدف قرار گرفتند. نيويورك‌تايمز نيز به نقل از يك مقام نظامي ارشد روس نوشته است كه تنها در روز اول درگيري روسيه بيشتر از 100 موشك بالستيك كوتاه‌برد و ميانبرد به سوي اوكراين شليك كرده است. در اولين ارزيابي‌هايي كه وزارت بهداشت اوكراين از تعداد كشته‌شدگان و مجروحان اين جنگ داشت تا پنجشنبه شب دست‌كم 57 نظامي و غيرنظامي اوكرايني كشته و حداقل 169 نفر نيز زخمي شده بودند. آماري كه ولوديمير زلنسكي، رييس‌جمهور اوكراين روز جمعه ارايه داد به مراتب وحشتناك‌تر بود. به گفته او، تا صبح روز جمعه 137 نظامي و غيرنظامي اوكرايني بر اثر حمله روسيه جان خود را از دست دادند. در مقابل آمار دقيقي از تلفات انساني روس‌ها وجود ندارد، چراكه فرماندهي نظامي آنها آمارهاي اينچنيني را منتشر نمي‌كنند. وزارت دفاع اوكراين نيز اعلام كرده موفق شده است 7 هواپيما، دو هليكوپتر و تعداد زيادي از تانك‌ها، خودروهاي زرهي و كاميون‌هاي نظامي روسيه را نابود كند. در اين ميان، برخي منابع خبري از ورود روس‌ها به كي‌يف خبر داده‌اند. شبكه «سي‌اِن‌اِن» به نقل از دو منبع مطلع گزارش داد، مقام‌هاي اطلاعاتي امريكا نگران هستند پايتخت اوكراين ظرف چند روز و نهايتا تا آخر هفته تحت كنترل نيروهاي روسي قرار بگيرد. شهردار كي‌يف همزمان با پيشروي نيروهاي روس به‌ سوي پايتخت اوكراين گفت شهر در وضعيت تدافعي قرار دارد. همچنين تصاويري منتشر شده كه گفته مي‌شود توزيع سلاح بين شهروندان اوكرايني را با نزديك شدن نيروهاي روسيه به پايتخت نشان مي‌دهد. موازي با اين تحولات، اعتراضات ضد جنگ نيز در شهرهاي مختلف جهان از مسكو و سنت‌پترزبورگ گرفته تا استانبول و پايتخت‌هاي اروپايي روز گذشته در جريان بود.

واكنش‌هاي جهاني
اولين واكنش اوكراين به اين مساله اعلام اقدام روسيه به عنوان يك تجاوز نظامي آشكار، تاكيد بر حق خود براي دفاع مشروع و درخواست از شوراي امنيت سازمان ملل متحد براي تشكيل جلسه اضطراري بود. دميترو كولبا، وزير خارجه اوكراين بامداد پنجشنبه در واكنش به اين آغاز تهاجم نظامي روسيه به كشورش، خواسته‌هاي كي‌يف را چنين مطرح كرد: «۱. اعمال تحريم‌هاي مخرب عليه روسيه و قطع دسترسي روسيه به سوييفت ۲. ايزوله كردن روسيه در تمامي حوزه‌ها ۳. ارسال سلاح و تجهيزات به اوكراين ۴. كمك‌هاي مالي به اوكراين ۵. كمك‌هاي بشردوستانه به اوكراين.» در نشست شوراي امنيت هم كه به رياست نماينده روسيه آغاز شد، نمايندگان همه كشورها به جز چين اقدام روسيه را محكوم كردند، آنتونيو گوترش دبيركل سازمان ملل متحد «به نام انسانيت» از رييس‌جمهور روسيه خواست كه به حمله عليه اوكراين پايان دهد و سفير اوكراين در سازمان ملل نيز در پايان نشست شوراي امنيت سازمان ملل متحد مستقيما خطاب به همتاي روس خود گفت: «هيچ برزخي براي جنايتكاران جنگي وجود ندارد. آنها مستقيما به جهنم مي‌روند، آقاي سفير.» جو بايدن رييس‌جمهور امريكا در واكنش به آغاز عمليات نظامي روسيه در اوكراين با صدور بيانيه‌اي خون‌هاي ريخته‌شده در اين جنگ را فقط بر‌عهده روسيه دانست و تاكيد كرد: «دعاي همه جهانيان با مردم اوكراين است.» او حمله روسيه را «بي‌دليل و غيرعادلانه» توصيف كرد. در ادامه روز پنجشنبه نيز، بسياري از كشورها در جهان اقدام روسيه را محكوم كرده و خواستار پايان دادن به تهاجم عليه اوكراين شدند. روز جمعه، «ولوديمير زلنسكي» رييس‌جمهور اوكراين با انتشار يك پيام ويديويي جديد، خواستار مقاومت در برابر روسيه شد و از متحدان اوكراين براي دومين‌بار در چند ساعت گذشته انتقاد كرد. او در اظهاراتي كه به نظر مي‌رسيد به ايالات متحده اشاره دارد، گفت: امروز صبح، ما به تنهايي از كشور خود دفاع مي‌كنيم. درست مثل ديروز، قدرتمندترين كشور جهان از دور به آن نگاه مي‌كرد. به گزارش رويترز، او متعهد شد درحالي‌كه نيروهايش با نيروهاي روسيه كه در حال پيشروي به سمت پايتخت هستند در «بزرگ‌ترين حمله به يك كشور اروپايي از زمان جنگ جهاني دوم مي‌جنگند»، در كي‌يف بماند.
در اين ميان برخي كشورها نظير چين از درك نگراني‌هاي روسيه سخن گفته‌اند و برخي ديگر نيز مانند كوبا، سوريه از پوتين حمايت كرده‌اند. 

تحريم، تهديد و فشار
تبعات اقتصادي حمله به اوكراين خيلي زود خود را نشان داد؛ بورس مسكو سقوط كرد و ارزش روبل در برابر دلار افت 7درصدي را به ثبت رساند. جامعه جهاني هم تنها راه پيش روي خود را براي افزايش فشارها بر روسيه و تلاش براي مهار اقدامات تهاجمي اين كشور در فشار اقتصادي ديد. براي روسيه هم آشكار بود كه جامعه جهاني از طريق اقتصاد، فشارها بر مسكو را افزايش خواهد داد و در شرايطي كه هيچ كشوري مايل به تقابل نظامي مستقيم با روسيه نيست، راهي به جز فشار اقتصادي باقي نخواهد ماند. او روز پنجشنبه در ديدار با تجار و توليدكنندگان روس به آنها گفت انتظار مي‌رود محدوديت‌هاي بيشتري بر اقتصاد روسيه اعمال شود و لازم است كه آنها هم‌سو با نظاميان به تلاش براي آينده كشور ادامه دهند. در اين خصوص ميان برخي كشورهاي اروپايي و ايالات متحده و بريتانيا نيز اختلافات مهمي وجود دارد. فايننشال‌تايمز پنجشنبه شب در اين خصوص نوشت: «بوريس جانسون نخست‌وزير بريتانيا به‌شدت تلاش مي‌كند تا دسترسي روسيه به سوييفت قطع شود. اولاف شولتس صدراعظم آلمان مخالف است و هشدار داده كشورش از چنين تلاشي حمايت نمي‌كند.» در واكنشي عجيب اما دولت هند روز گذشته اعلام كرد روابط اقتصادي خود را با روسيه قطع نمي‌كند و تلاش دارد مكانيسمي براي تداوم تجارت ميان دو كشور با روپيه ايجاد كند.
  اتحاديه اروپا
براساس بسته تحريمي ابتدايي كه از سوي اروپايي‌ها آماده شده بود، محدوديت‌هايي براي اقتصاد روسيه قرار بود ايجاد شود: «۱- تحريم تمامي اعضاي دوما ۲- مسدود كردن دارايي‌هاي سه بانك روسي مرتبط با مناطق جدايي‌طلب ۳- مسدود كردن وام‌هاي قبلي و ممنوعيت اعطاي وام جديد به دولت و بانك مركزي روسيه ۴- گسترش تحريم‌هاي تجاري موجود عليه كريمه و اعمال آنها عليه مناطق جدايي‌طلب.» با اين حال اورسلا ون در لاين، رييس كميسيون اروپا و امانوئل مكرون روز جمعه اعلام كردند اين تحريم‌ها به‌طور قابل ملاحظه‌اي تشديد مي‌شوند. آنها وعده دادند «روسيه با مسووليت اقداماتش مواجه خواهد شد.» به گفته ون در لاين با تحريم‌هاي جديد «بيش از 70درصد نهادهاي بانكي و شركت‌هاي تحت مالكيت دولت روسيه» هدف قرار خواهند گرفت. او افزود: «ما خواص روسيه را نيز تحريم خواهيم كرد تا اروپا براي آنها به منزله بهشتي براي پنهان كردن پول‌هاي‌شان نباشد.» آلماني‌ها هم پيش‌تر اعلام كرده بودند مجوزهاي بهره‌برداري از پروژه نورد استريم 2 را توقيف خواهند كرد.
  ايالات متحده
پس از برگزاري اجلاس اضطراري گروه هفت درباره اوكراين، «جو بايدن»، رييس‌جمهور امريكا فهرستي از تحريم‌ها عليه روسيه را اعلام كرد و گفت كه تحريم‌هاي جديد به اقتصاد روسيه آسيب مي‌رساند و رابطه مسكو را با اقتصاد جهاني قطع مي‌كند. به گفته بايدن، هدف از اين تحريم‌ها آسيب رساندن به بخش فناوري روسيه، ازجمله قطع بيش از نيمي از واردات فناوري و همچنين صنايع فضايي، هوافضا و نظامي روسيه است. با اين حال، او قطع ارتباط روسيه با سيستم بانكي بين‌المللي سوييفت را همان‌طوركه برخي متحدان اروپايي پيشنهاد كرده‌اند رد كرد و گفت كه تحريم‌ها تاثيري برابر يا بيشتر خواهند داشت. رييس‌جمهور امريكا همچنين اعلام كرد كه چهار بانك روسي ديگر كه دارايي بيش از يك تريليون دلار دارند، تحريم مي‌شوند و دارايي‌هاي آنها در ايالات متحده مسدود مي‌شود و مقامات روسي و خانواده‌هاي آنها نيز تحريم خواهند شد. او گفت كه تحريم ولاديمير پوتين، رييس‌جمهور روسيه نيز روي ميز قرار دارد. در ارتباط با تحريم بانك‌هاي روسيه، خزانه‌داري ايالات متحده اعلام كرده است كه بانك‌هاي مورد نظر شامل «اوتكريتيه اف سي بانك»، «سوكوم بانك»، «نويكوم بانك» و «وي‌تي‌بي ‌بانك» و همچنين شركت‌هاي دولتي مانند گازپروم هستند. وزارت بازرگاني ايالات متحده همچنين اقدامات كنترل صادرات را در مورد تحريم اقلام حساس از جمله نيمه هادي‌ها، اجزاي هواپيما، كامپيوترها، ليزرها و تجهيزات مخابراتي اعلام كرد.
  ژاپن، استراليا، نيوزيلند، تايوان و بريتانيا
بريتانيا روز جمعه اعلام كرد بيش از 100 شخص و نهاد روسيه‌اي را تحريم مي‌كند. ژاپن تاكيد كرد نهادهاي مالي، كمپاني‌هاي نظامي و اشخاص تاثيرگذار در اشغال اوكراين را مشمول تحريم قرار مي‌دهد و منابع مالي روسيه در اين كشور را مسدود مي‌كند. نخست‌وزير استراليا روز جمعه از اعمال تحريم اقتصادي و تحريم بيش از 300 نفر ازجمله اعضاي دوما خبر داد و نيوزيلند نيز اعلام كرد هرگونه صادرات به روسيه را متوقف مي‌كند. تايواني‌ها هم بدون ذكر جزييات اعلام كردند كه تحريم‌هايي عليه روسيه وضع خواهند كرد. 

سناريو‌هاي پيش‌رو؛ در پايان چه خواهد شد؟
اصلي‌ترين سوالي كه درحال حاضر پيش روي كارشناسان و تحليلگران عرصه بين‌الملل وجود دارد اين است كه عمليات نظامي روسيه در اوكراين با چه هدفي صورت مي‌گيرد و پس از پايان عمليات نظامي اولين گام روسيه چه خواهد بود. پاسخ سرگئي لاوروف، وزير خارجه روسيه به اين سوال اين است كه هدف ما «آزادسازي اوكراين از ظلم» است. او همچنين تاكيد دارد «هيچ‌كس قرار نيست اوكراين را اشغال كند.» واشنگتن اما معتقد است هدف روسيه «براندازي دولت اوكراين» است. پائول پست، استاد روابط بين‌الملل در دانشگاه شيكاگو چهار سناريو براي شرايط پيش رو ترسيم مي‌كند: «اول: دولت اوكراين سرنگون مي‌شود، دولتي جديد و هوادار روسيه بر سر كار مي‌آيد، اوكراين كشوري مستقل خواهد بود اما دولت جديد در تمامي مسائل تابع مسكو خواهد بود. دوم: تمامي خاك اوكراين به خاك روسيه ضميمه مي‌شود و پوتين بر اين مناطق حكم خواهد راند. سوم: ناسيوناليسم قومي پوتين، همراه با پارانوياي امنيتي، او را به دنبال بازآفريني كل امپراتوري روسيه / اتحاد جماهير شوروي سوق مي‌دهد و يك كشور نزديك ديگر هدف بعدي پوتين خواهد بود. چهارم: در اين سناريو پوتين به سراغ كشورهاي عضو ناتو خواهد رفت، جنگي را آغاز خواهد كرد و فرصت را مناسب خواهد ديد تا اشتباهات گذشته خود را جبران كند.» هركدام از اين سناريوها تبعات خاص خود را دارند و بايد ديد در پايان پوتين كدام سناريو را انتخاب مي‌كند.

انگيزه پوتين در جنگ اوكراين

حيدرعلي مسعودي

براساس تعبيري كه ولاديمير پوتين، رييس‌جمهور روسيه در يك سخنراني به كار برد، هنوز تروماي يا شوك ناشي از فروپاشي شوروي به عنوان بزرگ‌ترين فاجعه ژئوپليتيك قرن بيستم، در هسته ادراك مقام‌هاي روسيه نسبت به تحولات ژئوپليتيك يا تحولاتي كه در ساختار نظام بين‌الملل رخ مي‌دهد، خود را نشان مي‌دهد. اما آن چيزي كه نهايتا باعث صورت‌بندي مجدد فرهنگ راهبردي روسيه مي‌شود، تمايز ميان نحوه تعاملي است كه روسيه بيرون آمده از جنگ سرد انتخاب كرده است با نحوه مواجهه‌اي است كه غرب با روسيه انتخاب مي‌كنند. اين نگاه به تعامل است كه نتايج كنوني را در سياست راهبردي روسيه بر جا گذاشته است.
بعد از فروپاشي شوروي، بخشي از نخبگان روسيه مانند بوريس يلتسين با نگاه كاملا غرب‌گرايانه روي كار آمدند. 
اين نوع تعامل با غرب با نوعي احساس تحقير و به حاشيه‌رانده‌شدن توسط غرب، به ويژه با ظهور امريكايي متوهم ناشي از فروپاشي بلوك شرق، مواجه شد. در كنار اين نگاه غرب‌گرا، نگاهي بعد از فروپاشي شوروي در روسيه شكل گرفت كه نگاه آسيايي و اوراسيايي به سياست خارجي و راهبردي داشت. 
يوگني پريماكف، نخست‌وزير و وزير خارجه پيشين جمهوري فدراتيو روسيه، اصلي‌ترين نماينده محسوب مي‌شود. اين نگاه به دنبال اين است كه جايگاه روسيه را به عنوان يك قدرت اوراسيايي احيا كند. در ميان اين دو طيف غرب‌گرا و آسيامحور، رويكرد متوازني در قامت ديدگاه‌هاي ولاديمير پوتين، از سال ۲۰۰۰ در عرصه سياسي روسيه ظاهر شد. دست‌كم تا سال ۲۰۰۸ كه روسيه به گرجستان حمله كرد، اين نگاه متوازن همچنان ازسوي پوتين وجود دارد. 
به نظر مي‌رسد تعامل‌هايي كه ميان ناتو و در سطوح بالاي شوراي مشترك روسيه و ناتو برقرار شد و در سطح بالاي مقام‌هاي امنيتي و نظامي گفت‌وگو و رايزني ميان دو طرف آغاز شد، عملا بعد از بحران سال ۲۰۰۸ دچار تعليق شد. بعد از يكي، دو سال توقف، مجددا تماس‌هاي مسكو و ناتو از طريق شوراي روسيه و ناتو از‌سر گرفته‌ مي‌شود و اين تصور ايجاد مي‌شود كه روسيه و ناتو ظرفيت و آمادگي همكاري دارند.
به نظر مي‌رسد رسما بعد از سال ۲۰۱۴ و منتزع كردن شبه‌جزيره كريمه از خاك اوكراين، دو طرف به اين نتيجه مي‌رسند تصوراتي كه از احتمال تعامل و نوعي مصالحه بين روسيه و ناتو وجود داشت، ديگر كارآمد نيست؛ درنتيجه اين تحولات مجددا اين خط ارتباطي قطع مي‌شود. به نظر مي‌رسد كه به‌رغم فعال بودن شوراي روسيه و ناتو تا پيش از سال ۲۰۱۴، انتظاراتي كه دو طرف از اين تعامل و گفت‌وگو داشتند، برآورده نشده است. از يك‌سو روسيه تصور مي‌كند كه مي‌تواند در قالب مذاكرات سطح بالا با ناتو، ناتو را مجاب كند كه پيشروي خودش را به سمت شرق متوقف كند، ازسوي ديگر ناتو هم تصور مي‌كند كه مي‌تواند به تعبيري روسيه را به لحاظ نظامي و امنيتي وادار به تعامل (Engage) يا ادغام (Integrate) بعد از بحران كريمه در سال ۲۰۱۴ عملا اين تصورات كنار گذاشته ‌مي‌شود. دو طرف بعد از بحران كريمه به اين نتيجه رسيدند كه نمي‌توان در سطح تعاملات راهبردي مسائل ميان دو طرف را حل‌وفصل كرد، چراكه اختلاف ديدگاه بنيادين درمورد مسائل ميان دو طرف وجود دارد.
مواضع اخير ولاديمير پوتين، به ويژه سخنراني اخير او پيش از اقدام نظامي عليه اوكراين، نشان‌دهنده پاكسازي و خلوص تفكر راهبردي در روسيه است كه معتقد است حوزه امپراتوري روسيه جديد را كه همان حوزه امنيتي و راهبردي شوروي به حساب مي‌آمد، احيا كند. ولاديمير پوتين به صراحت بيان مي‌كند كه اوكراين به لحاظ تاريخي، هيچ‌گاه كشور مستقل نبود و جزو روسيه محسوب مي‌شود. اين اظهارات يعني كه آقاي پوتين، سرزمين تاريخي روسيه را همان اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي تلقي مي‌كند.
اگر بخواهيم به لحاظ انگيزه‌شناسي اقدام‌هاي اخير ولاديمير پوتين را ارزيابي كنيم، بايد به مطالعات انجام‌شده دانش سياسي رجوع كنيم. در مطالعات راهبردي و سياست خارجي گفته مي‌شود كه معمولا رهبران سياسي تاثيرگذار اقدامات خود را براساس يكي از سه انگيزه‌اي كه ذكر مي‌شود انجام مي‌دهند: نخست انگيزه ماندن در قدرت كه مرتبط با سياست داخلي كشور‌هاي‌شان است؛ دوم انگيزه پيشبرد طرح‌هاي بلندپروازانه يا بزرگ است و سوم انگيزه مرتبط با نمايندگي از يك تفكر اجتماعي خاص است. 
من فكر مي‌كنم انگيزه‌اي كه پشتوانه اقدامات روسيه در دوران ولاديمير پوتين است بيشتر انگيزه دوم يعني پيشبرد طرح‌هاي بلندپروازانه است كه با هدف ايجاد روسيه بزرگ يا احياي نفوذي شوروي سابق انجام مي‌شود.

احتمال تكرار الگوي رفتاري روسيه در قره‌باغ كوهستاني و تِرانس ‌نيسترِيا

از شناسايي استقلال آبخازيا و اوستياي جنوبي تا دونتسك و لوهانسك

ولي كالجي

فرمان ولاديمير پوتين، رييس‌جمهور روسيه براي شناسايي استقلال دو منطقه «دونتسك» و «لوهانسك» و مداخله نظامي به شرق اوكراين در 21 و 23 فوريه 2022 ميلادي كه پيش از اين در قبال «شبه‌جزيره كريمه» در 18 مارس 2014 ميلادي (27 اسفند 1392) براي الحاق اين منطقه به خاك روسيه روي داد، از جنبه‌هاي مختلف بسيار شبيه الگوي رفتاري فدراسيون روسيه در قبال گرجستان و شناسايي استقلال مناطق آبخازيا و اوستياي جنوبي در 26 آگوست 2008 ميلادي (5 شهريور 1387) است و به باور نگارنده حس مشترك و بسيار نزديكي كه در اين زمينه بين گرجي‌ها و اوكرايني‌ها وجود دارد، بين هيچ كشور و ملتي در جهان با اوكراين در قبال حوادث اخير وجود ندارد. در تمامي اين موارد با دو الگوي رفتاري مشخص از سوي روسيه مواجه هستيم. الگوي مناطق آبخازيا، اوستياي جنوبي، لوهانسك و دونتسك (شناسايي استقلال از سوي روسيه) و الگوي شبه‌جزيره كريمه (الحاق به خاك روسيه) . در اين بين، شواهد و قرائن متعددي وجود دارد كه احتمال تكرار هر دو الگوي ياد شده در قبال منطقه «قره‌باغ كوهستاني» (منطقه مورد منازعه ارمنستان و جمهوري آذربايجان) و نيز منطقه «ترانس‌نيستريا» (منطقه جدايي‌طلب مولداوي در جنوب اوكراين) وجود دارد. 
 نقطه شروع اين الگوي رفتاري روسيه كه هر روز بيشتر نهادينه مي‌شود را بايد رويكرد اين كشور در قبال مناطق آبخازيا و اوستياي جنوبي (مناطق جدايي‌طلب گرجستان) در يك دهه قبل دانست. توزيع پاسپورت روسي در مناطق آبخازيا و اوستياي جنوبي و تبديل شهروندان اين منطقه به شهروندان روس، حمايت و تقويت از تجزيه و استقلال اين دو منطقه خودمختار از دولت مركزي گرجستان، مداخله نظامي با هدف حمايت از اتباع و شهروندان روسيه در آگوست 2008 در مقطع برگزاري المپيك تابستاني 2008 پكن، شناسايي استقلال مناطق آبخازيا و اوستياي جنوبي، احداث پايگاه نظامي دريايي، هوايي و زميني روسيه در منطقه «جاوا» در اوستياي جنوبي و منطقه «گودائوتا» در آبخازيا (در كناره درياي سياه) در آگوست 2011 كه تا 49 سال يعني 2060 ميلادي در اختيار روسيه خواهد بود، اختصاص رديف بودجه مشخص براي مناطق آبخازيا و اوستياي و جنوبي، تسهيلات سفر به روسيه، تامين اجتماعي و بازنشستگي و حضور دانشجويان اين مناطق در دانشگاه‌هاي روسيه، الگوي رفتاري روسيه در قبال اين دو منطقه جدا شده از گرجستان از 26 آگوست 2008 (5 شهريور 1387) تاكنون است. نگارنده در سال‌هاي اخير در جريان شركت در كنفرانس‌هايي در «پِتي گورسگ» (مركز منطقه فدرال قفقاز شمالي روسيه)، سوچي (شهر بندري روسيه در كناره درياي سياه و در مجاورت منطقه آبخازيا) و «نالچيك» مركز جمهوري كاباردينو- بالكاريا (در منطقه قفقاز شمالي روسيه) از نزديك شاهد حضور پرتعداد مقامات و شهروندان و به ويژه دانشجويان مناطق آبخازيا و اوستياي جنوبي بوده است كه با دراختيار داشتن پاسپورت روسي به راحتي وارد خاك روسيه مي‌شدند، از همه حقوق و تسهيلات شهروندان روسي برخوردار بودند و اميد بسيار زيادي نيز داشتند كه در آينده اين دو منطقه بتوانند به خاك روسيه ملحق شوند و به‌زعم خودشان براي هميشه از سايه تهديد دولت مركزي گرجستان رها شوند. 
 از اين منظر آنچه در چند سال اخير در اوكراين روي داده است، بسيار شبيه الگوي رفتاري روسيه در مناطق آبخازيا و اوستياي جنوبي است. روسيه مدت‌ها قبل از برگزاري رفراندوم الحاق شبه‌جزيره كريمه به روسيه در مارس 2014 ميلادي (اسفند 1392) اقدام به توزيع پاسپورت روسي در اين منطقه كرد و با اين اقدام زمينه برگزاري رفراندوم، زمينه مداخله نظامي در اين منطقه و در نهايت زمينه الحاق شبه جزيره كريمه به خاك روسيه را فراهم كرد. اين روند و الگوي رفتاري در دو منطقه «دونتسك» و «لوهانسك» در شرق اوكراين نيز تكرار شد و ولاديمير پوتين يك روز پس از اعلام رسمي پيروزي «ولوديمير زلنسكي» در انتخابات رياست‌جمهوري اوكراين در آوريل ۲۰۱۹ ميلادي، با امضاي فرماني، مسير دريافت تابعيت روسيه را براي ساكنان دونتسك و لوهانسك در شرق اوكراين تسهيل كرد. به گونه‌اي كه فاصله درخواست گذرنامه روسي براي ساكنان شرق اوكراين تا دريافت آن حداكثر بين يك تا سه ماه طول مي‌كشيد. در نتيجه از آوريل 2019 ميلادي تاكنون بيش از ۷۲۰ هزار نفر از ساكنان مناطق شرقي اوكراين كه تحت كنترل جدايي‌طلبان مورد حمايت روسيه قرار دارند، گذرنامه‌هاي روسي دريافت كرده‌اند. همين امر همانند آبخازيا، اوستياي جنوبي و شبه‌جزيره كريمه، زمينه شناسايي استقلال دو منطقه «دونتسك» و «لوهانسك» در شرق اوكراين در 21 فوريه 2022 ميلادي (2 اسفند 1400) از سوي ولاديمير پوتين و نيز اعزام نيروي نظامي (در قالب نيروهاي حافظ صلح) به اين مناطق را فراهم كرد و همچنان كه روسيه در مناطق آبخازيا، اوستياي جنوبي و شبه‌جزيره كريمه اقدام به احداث  پايگاه‌هاي نظامي كرد، از هم‌اكنون صحبت از استقرار پايگاه‌هايي مشابه در دو منطقه «دونتسك» و «لوهانسك» است. چنانكه بعد از شناسايي استقلال اين دو منطقه از سوي رييس‌جمهور روسيه، «آندري رودنكو» معاون وزير خارجه روسيه اعلام كرد كه «توافقات امضا شده ميان روسيه و «لوهانسك» و «دونتسك» امكان استقرار پايگاه‌هاي نظامي روسيه در اين مناطق را فراهم مي‌كند. هرچند در حال حاضر مسكو برنامه‌اي براي انجام اين امر ندارد، اما در صورت لزوم اقدام به استقرار پايگاه‌هاي نظامي خود در مناطق مذكور خواهيم كرد». سنت و الگوي رفتاري روسيه نشان مي‌دهد كه چنين اقدامي پس از تثبيت اوضاع در مناطق «لوهانسك» و «دونتسك» روي خواهد داد و بايد شاهد استقرار پايگاه‌هاي نظامي جديدي از سوي روسيه در شرق اوكراين باشيم كه از ديدگاه روس‌ها سپر دفاعي و امنيتي روسيه در مقابل تهديد ناتو را تقويت خواهد كرد. ضمن اينكه چندان هم دور از ذهن نيست كه مناطق آبخازيا، اوستياي جنوبي، لوهانسك و دونتسك نيز در آينده در وضعيتي مشابه شبه‌جزيره كريمه به خاك روسيه ملحق شوند. 
 
گذرنامه‌هاي روسي در دستان شهروندان مناطق لوهانسك و دونتسك در شرق اوكراين 

اما براساس اين الگوي رفتاري روسيه، چه مناطقي مي‌توانند كانديداها و مقاصد بعدي مسكو باشند؟ در پاسخ به اين پرسش مي‌توان گفت منطقه «ترانس‌ نيستريا» در شرق مولداوي و نيز منطقه «قره‌باغ كوهستاني» مي‌توانند كانديداهاي بالقوه اجراي الگوي رفتاري روسيه در مناطق آبخازيا، اوستياي جنوبي، شبه‌جزيره كريمه، لوهانسك و دونتسك باشد. هرچند مناطق روس‌نشين شمال قزاقستان در مجاورت خاك روسيه نيز بعضا به عنوان نقطه احتمالي تكرار الگوي «شبه‌جزيره كريمه» مطرح شده است، اما اقدامات پيشگيرانه و احتياطي دولت قزاقستان در دو دهه گذشته در زمينه تغيير تركيب جمعيتي اين منطقه به نفع جمعيت قزاقي و تبديل اكثريت روس در اين منطقه به اقليت، تا حد بسيار زيادي تحقق چنين سناريويي را در مناطق شمالي قزاقستان كاهش داده است. اما منطقه «ترانس‌ نيستريا» در شرق مولداوي كه براي اكثر ايرانيان، منطقه‌اي ناشناخته است، يكي از مناطقي است كه به صورت بالقوه مي‌تواند مسير مناطق آبخازيا، اوستياي جنوبي، شبه‌جزيره كريمه، لوهانسك و دونتسك را در «شناسايي استقلال از سوي روسيه» يا «الحاق به خاك روسيه» طي كند. اين منطقه‌ كه در كنار رود «دِنيستر» در شرق مولداوي و در همسايگي با اوكراين قرار دارد، در آستانه فروپاشي شوروي در سال ۱۹۹۰ اعلام استقلال كرد و از سال ۱۹۹۲ با نام جمهوري «پردنيسترويايي مولداويايي» يك كشور مستقل «دو فاكتو» به ‌شمار مي‌رود. در واقع به صورت «دو ژور» هنوز از سوي هيچ ‌يك از كشورهاي عضو سازمان ملل متحد از جمله فدراسيون روسيه به رسميت شناخته نشده است. هرچند طي سه دهه گذشته انديشه استقلال از مولداوي و الحاق به روسيه همواره در منطقه «ترانس ‌نيستريا» مطرح بوده است، اما تحولات اوكراين و الحاق شبه‌جزيره كريمه به خاك روسيه در مارس 2014 ميلادي موجب تحرك بيشتر اين منطقه شد و در همان مقطع، پارلمان ترانس‌ نيستريا رسما از روسيه درخواست كرد كه اجازه داشته باشد مانند كريمه به فدراسيون روسيه ملحق شود. روسيه نيز در پاسخ قول داد كه درخواست آنان را مدنظر قرار خواهد داد و رسيدگي خواهد كرد. هرچند مسكو از مارس 2014 ميلادي تاكنون به اين درخواست پاسخ رسمي و روشني نداده است، اما به اعتقاد بسياري از ناظران، اين احتمال چندان دور از ذهن نيست كه مسكو پس از تثبيت جايگاه خود در شرق اوكراين، درصدد الحاق منطقه «ترانس‌ نيستريا» به خاك روسيه برآيد و با برگزاري رفراندومي مشابه شبه‌جزيره كريمه، آن را اجابت درخواست شهروندان و اتباع روسي اين منطقه بخواند. به همين دليل است كه در سال‌هاي اخير، پيمان ناتو بارها به روسيه در قبال تكرار الگوي كريمه در منطقه «ترانس‌ نيستريا» هشدار داده است. 

موقعيت منطقه«ترانس‌ نيستريا»، منطقه جدايي‌طلب مولداوي در جنوب اوكراين 
 اما منطقه ديگري كه احتمال تكرار الگوي رفتاري روسيه در مناطق آبخازيا، اوستياي جنوبي، شبه‌جزيره كريمه، لوهانسك و دونتسك در آن وجود دارد، منطقه «قره‌باغ كوهستاني» است. هرچند بعد از جنگ دوم  قره‌باغ در سال گذشته، هفت منطقه زنگيلان، جبراييل، فيضولي، قبادلي، لاچين، كلبيجر و آقدام در پيرامون قره‌باغ كوهستاني و نيز شهر استراتژيك شوشا از كنترل ارامنه خارج شد و پس از سه دهه به حاكميت جمهوري آذربايجان بازگشت، اما منطقه قره‌باغ كوهستاني (ناگورنو- قره‌باغ) همچنان در اختيار ارامنه (جمهوري قره‌باغ يا آرتساخ) است. در موافقتنامه 10 ماده‌اي آتش‌بس قره‌باغ نيز كه در 10 نوامبر 2020 به امضاي رهبران سه كشور ارمنستان، جمهوري آذربايجان و روسيه رسيد، هيچ گونه اشاره‌اي به آينده وضعيت حقوقي منطقه ناگورنو- قره‌باغ يا مكانيسم‌هاي اجرايي آن نشده است. به همين دليل اين موضوع تنها فصل مشترك مخالفان آتش‌بس در جمهوري آذربايجان و ارمنستان محسوب مي‌شود و هر دو طرف اين انتقاد را متوجه الهام علي‌اف و نيكول پاشينيان مي‌كنند كه با وجود يك جنگ شش هفته‌اي فراگير، توافقنامه آتش‌بس در رابطه با مهم‌ترين موضوع مناقشه قره‌باغ يعني آينده وضعيت حقوقي اين منطقه سكوت كرده است. در حال حاضر وضعيت منطقه قره‌باغ از سطح مناطق آبخازيا و اوستياي جنوبي پايين‌تر است و تنها سه منطقه آبخازيا، اوستياي جنوبي و ترانس‌ نيستريا (مولداوي) كه خود فاقد شناسايي بين‌المللي هستند، موجوديت منطقه قره‌باغ به عنوان يك كشور مستقل (به تعبير ارامنه جمهوري آرتساخ) را به رسميت شناخته‌اند و حتي دولت ارمنستان نيز طي سه دهه گذشته از شناسايي استقلال منطقه قره‌باغ خودداري كرده است. در چنين شرايطي، شش سناريو براي آينده حقوقي قره‌باغ كوهستاني مطرح شده است. سناريوي اول «تداوم وضع موجود و ادامه حيات دوفاكتو و بدون شناسايي بين‌المللي منطقه قره‌باغ»؛ سناريوي دوم؛ «الحاق منطقه ناگورنو- قره‌باغ به ارمنستان» (در راستاي رويكردي كه نيكول پاشينيان قبل از جنگ اخير در قالب عبارت «قره‌باغ، ارمنستان است و بس» مطرح كرده بود)، سناريوي سوم؛ «الحاق منطقه ناگورنو- قره‌باغ به عنوان يك منطقه خودمختار تحت حاكميت جمهوري آذربايجان» (مشابه وضعيت دوران شوروي در سال‌هاي 1923 تا 1991 و در راستاي سياست هميشگي باكو و رويكردي كه الهام علي‌اف در جريان جنگ دوم قره‌باغ در قالب عبارت «قره‌باغ، آذربايجان است و بس» مطرح كرده بود)؛ سناريوي چهارم؛ «استقلال منطقه ناگورنو- قره‌باغ به عنوان يك كشور مستقل تحت عنوان نام ارمني جمهوري آرتساخ با شناسايي وسيع بين‌المللي» (رويكردي كه توسط دولت ارمنستان پس از شكست سياسي و نظامي در جنگ اخير براي تغيير وضعيت دوفاكتو اين منطقه به دوژور در حال پيگيري است)؛ سناريوي پنجم؛ «استقلال منطقه ناگورنو- قره‌باغ به عنوان يك كشور با شناسايي محدود بين‌المللي» (مشابه وضعيت آبخازيا و اوستياي جنوبي كه تاكنون تنها شش كشور استقلال آنها از گرجستان را به رسميت شناخته‌اند) و سناريوي ششم؛ «الحاق منطقه ناگورنو- قره‌باغ به فدراسيون روسيه مشابه  شبه الحاق شبه‌جزيره كريمه به روسيه». 
 هرچند دولت آذربايجان با قاطعيت از بازگشت كامل حاكميت اين كشور بر منطقه قره‌باغ كوهستاني سخن مي‌گويد (سناريوي سوم)، اما نشانه‌ها و تحركاتي نيز وجود دارد كه احتمال الحاق قره‌باغ كوهستاني به فدراسيون روسيه (سناريوي ششم) را به‌طور كامل منتفي نمي‌سازد. استقرار نيروهاي حافظ صلح روسي در دالان لاچين بين ارمنستان و قره‌باغ كوهستاني براي تضمين امنيت تردد شهروندان ارمني، تمديد مدت زمان پنج ساله استقرار نيروهاي حافظ صلح روسي به موازات افزايش تعداد آنها از 1960 نفر فعلي توافق شده در توافقنامه آتش‌بس 10 نوامبر 2021 ميلادي، انتشار اخباري مبني بر اعطاي تدريجي گذرنامه روسي به ارامنه قره‌باغ مشابه اعطاي گذرنامه روسي به ساكنين آبخازيا و اوستياي جنوبي قبل از جنگ آگوست 2008 ميلادي و شبه‌جزيره كريمه، لوهانسك و دونتسك در شرق اوكراين كه موجب مي‌شود ارامنه قره‌باغ عملا تبديل به شهروندان روسيه شوند، ارايه كمك‌هاي مالي و اقتصادي از سوي دولت روسيه به منطقه قره‌باغ كه علاوه بر وابستگي نظامي و امنيتي (استقرار نيروهاي حافظ صلح روسي در كريدور ارتباطي لاچين)، وابستگي اقتصادي نيز به روسيه ايجاد خواهد كرد و تصويب لايحه رسميت يافتن «زبان روسي» در كنار «زبان ارمني» به عنوان زبان‌هاي رسمي قره‌باغ كوهستاني در پارلمان جمهوري قره‌باغ در فوريه 2021 ميلادي (بهمن 1399)، از جمله مواردي است كه تحقق اين سناريو را در آينده محتمل مي‌سازد. 

 موقعيت منطقه قره‌باغ كوهستاني، منطقه مورد منازعه و اختلاف ارمنستان و جمهوري آذربايجان

به‌طور مشخص در رابطه با توزيع گذرنامه روسي در قره‌باغ كوهستاني كه الگوي رفتاري ثابت روسيه در چند سال اخير در مناطق آبخازيا، اوستياي جنوبي، شبه‌جزيره كريمه، لوهانسك و دونتسك بوده است، بايد اشاره داشت كه «ويتالي بالاسانيان»، دبير شوراي امنيت ملي جمهوري قره‌باغ در همان نخستين روز جنگ دوم  قره‌باغ يعني 27 سپتامبر 2020 ميلادي اعلام كرد كه شهروندان اين منطقه مي‌توانند گذرنامه روسي دريافت كنند. چنانكه اشاره شد گزارش‌هاي مختلفي از اعطاي پاسپورت روسي به ارامنه قره‌باغ پس از پايان جنگ دوم قره‌باغ منتشر شده است. اين امر از اين جهت اهميت دارد كه دريافت گذرنامه روسي، ارامنه قره‌باغ را تبديل به شهروندان روسيه خواهد كرد و آنگاه اگر ارامنه منطقه نيز در درگيري‌هاي احتمالي آينده با نيروهاي جمهوري آذربايجان، كشته شوند، باكو نه با جمهوري قره‌باغ يا دولت ارمنستان، بلكه با دولت روسيه مواجه خواهد شد و اين امر در واقع نوعي «بازدارندگي امنيتي» براي ارامنه ساكن در قره‌باغ كوهستاني ايجاد خواهد كرد. لذا در صورت وقوع درگيري نظامي بين نظاميان جمهوري آذربايجان و ارامنه قره‌باغ كوهستاني، موضوع عملا ابعادي فراتر از ماموريت نيروهاي حافظ صلح روسي پيدا خواهد كرد و همانند آبخازيا، اوستياي جنوبي، شبه‌جزيره كريمه، لوهانسك و دونتسك، زمينه براي مداخله نظامي مستقيم روسيه در قره‌باغ كوهستاني فراهم خواهد شد. 
 حتي اگر با خويشتنداري نيروهاي ارتش آذربايجان، چنين تنش و درگيري با ارامنه قره‌باغ كوهستاني نيز روي ندهد، توزيع تدريجي گذرنامه‌هاي روسي در اين منطقه در درازمدت (حداقل تا پايان مدت زمان پنج ساله توافقنامه آتش‌بس قره‌باغ در سال 2026 ميلادي) مي‌تواند اين امكان را فراهم كند كه ارامنه قره‌باغ با پذيرش تابعيت و شهروندي روسيه، از طريق يك رفراندوم «حق تعيين سرنوشت» در گام نخست، به استقلال دست پيدا كنند و اين استقلال از سوي دولت روسيه به رسميت شناخته و در گام بعدي نيز به فدراسيون روسيه ملحق شود. در چنين حالتي، منطقه قره‌باغ كوهستاني برخلاف شبه‌جزيره كريمه كه پيوستگي سرزميني و آبي به فدراسيون روسيه دارد، وضعيتي شبيه منطقه برونگان «كالينينگراد» پيدا خواهد كرد؛ منطقه‌اي كه ۳۰۰ كيلومتر با خاك روسيه فاصله دارد و پس از جنگ جهاني دوم از آلمان گرفته شد. 
 در صورت تحقق اين سناريو، منطقه كوهستاني و مرتفع قره‌باغ مي‌تواند تبديل به يك پايگاه مهم براي سايت‌هاي موشكي، راداري و اطلاعاتي روسيه در قفقاز جنوبي شود كه بسيار شبيه نقشي خواهد بود كه منطقه برونگان «كالينينگراد» در اروپا براي روسيه ايفا مي‌كند؛ منطقه‌اي كه محل استقرار بسياري از سيستم‌هاي موشكي روسيه در مقابله با تهديدهاي ناتو در عمق خاك اروپاست. اين موضوع از اين جهت نيز براي روسيه حايز اهميت است كه روسيه به دليل مخالفت دولت آذربايجان با تمديد پايگاه راداري گاباله (قبله) مجبور به تخليه اين پايگاه راداري مهم به جا مانده از دوران شوروي در سال 2013 شد. لذا تحقق اين سناريو اين امكان را به روسيه خواهد داد كه پس از پايگاه نيروي درياي در سوخومي (آبخازيا)، نيروي هوايي و زميني در تسخينوالي (اوستياي جنوبي)، پايگاه نيروي هوايي اِربوني (ايروان) و پايگاه گيومري (در مرز ارمنستان و تركيه)، صاحب پنجمين پايگاه نظامي در منطقه قره‌باغ شود كه با توجه به موقعيت كوهستاني و استراتژيك اين منطقه، مي‌تواند در تثبيت جايگاه نظامي روسيه در قفقاز جنوبي نقش بسيار مهمي ايفا كند. ضمن اينكه روسيه در سال‌هاي اخير توانسته است پايگاه نظامي دريايي خود را در شبه‌جزيره كريمه در كناره درياي سياه مستقر كند و به احتمال بسيار فراوان در آينده‌اي نزديك، پايگاه‌هاي نظامي جديد خود را در مناطق لوهانسك و دونتسك در شرق اوكراين نيز مستقر خواهد كرد. 
 به همين دليل است كه «ابهام در رابطه با آينده وضعيت حقوقي منطقه ناگورنو- قره‌باغ» و نيز «فرآيند تدريجي روسي‌سازي اين منطقه» از جمله نگراني‌هاي بسيار جدي برخي جناح‌هاي مخالف و منتقد دولت آذربايجان است. اين جريانات معتقد هستند يكي از دلايل عدم پيشروي ارتش جمهوري آذربايجان در جنگ دوم قره‌باغ به سمت استپاناكرت (خان كندي) پس از سقوط شوشا (در فاصله‌اي كمتر از 11 كيلومتر تا مركز قره‌باغ) و پذيرش استقرار نيروهاي حافظ صلح روسي، تلاش بلندمدت روسيه براي الحاق منطقه قره‌باغ به روسيه در قالب الگوي كريمه است. نگارنده در جريان شركت در كنفرانس بين‌المللي «نگرش جديد به قفقاز جنوبي: تحولات و همكاري‌هاي پس از منازعه» كه در 13 تا 16 آوريل 2021 ميلادي (فروردين 1400) در باكو برگزار شد، همه موارد ياد شده را در قالب پرسشي با «جيحون بايرامف»، وزير امور خارجه جمهوري آذربايجان مطرح كرد كه البته اين مقام ارشد جمهوري آذربايجان اعلام كرد كه شرايط منطقه از طرف مركز نظارت بر آتش‌بس قره‌باغ مستقر در منطقه آقدام تحت كنترل است و نيروهاي حافظ صلح روسي نيز طبق توافق آتش‌بس قره‌باغ به وظايف قانوني خود عمل مي‌كنند و اگر عمل خلافي از آنان سر بزند، باكو آن را به فرماندهي نيروهاي حافظ صلح روسي و نيز دولت روسيه متذكر خواهد شد. اما چنانكه اشاره شد وراي چنين مواضع رسمي، در داخل جمهوري آذربايجان و جناح‌هاي مختلف سياسي اين كشور، نگراني‌هاي بسيار زيادي از تكرار الگوي مناطق آبخازيا و اوستياي جنوبي (شناسايي استقلال از سوي روسيه) يا شبه‌جزيره كريمه (الحاق به خاك روسيه) وجود دارد. به عنوان مثال، «توفيق يعقوبلو» از رهبران حزب مساوات و عضو شوراي ملي- يكي از ائتلاف‌هاي مخالف دولت جمهوري آذربايجان- در اين رابطه معتقد است: «امضاي توافق آتش‌بس در شرايطي كه جمهوري آذربايجان مي‌توانست حاكميت خود را بر قره‌باغ احيا كند، نشان داد كه اين كشور استقلال واقعي ندارد. در دوره جديد، ارامنه براي به رسميت شناساندن قره‌باغ كوهستاني بخت زيادي خواهند داشت و تلاش بيشتري خواهند كرد. آتش‌بس اين فرصت را براي ارامنه ايجاد كرده كه براي شناساندن قره‌باغ كوهستاني سعي بيشتري بكنند و اين براي جمهوري آذربايجان خطرناك است. كافي است كه فرانسه و روسيه قره‌باغ كوهستاني را به رسميت بشناسند كه به دنبالش به‌طور خودكار ارمنستان نيز اين كار را خواهد كرد. در آن زمان، تاكيد جمهوري آذربايجان بر اينكه تعداد كمي از كشورها قره‌باغ كوهستاني را به رسميت شناخته‌اند و ايراداتي از اين قبيل، فايده‌اي نخواهد داشت و مساله‌اي مثل كوزوو ايجاد خواهد شد. هر قدر هم در حرف گفته شود كه جمهوري آذربايجان سياست مستقلي دارد و تابع هيچ كس نيست و به دستور هيچ كس عمل نمي‌كند، در عمل منظره ديگري پس از آتش‌بس قره‌باغ نمايان شده است.» (پايگاه خبري- تحليلي آذري‌ها، 25 آبان 1399) 
«علي كريم لي»، رييس حزب جبهه خلق آذربايجان (وارثان سياسي و فكري ابوالفضل ايلچي بيك، دومين رييس‌جمهور آذربايجان) و يكي از منتقدين و مخالفين جدي الهام علي‌اف نيز اين‌گونه به انتقاد از مسكوت و مبهم بودن وضعيت حقوقي قره‌باغ در موافقتنامه آتش‌بس 10 نوامبر 2020 مي‌پردازد: «مسكوت ماندن وضعيت حقوقي قره‌باغ كوهستاني در توافق آتش‌بس امضا شده در مسكو در دهم نوامبر نيز مساله‌اي را حل نمي‌كند. قبل از اين نيز وضعيت حقوقي اين منطقه مشخص نشده بود، اكنون هم مشخص نيست و با امضاي توافق آتش‌بس، اين مساله براي نسل‌هاي آينده جمهوري آذربايجان باقي ماند و با استقرار نيروهاي ارتش روسيه در منطقه، وضعيت بسيار دشوارتر نيز شد. در حدود 30 سال پيش نيز اداره قره‌باغ كوهستاني به‌طور مستقيم به مسكو واگذار شده بود و اكنون پس از 30 سال ما به همان وضعيت بازگشتيم و اداره قره‌باغ كوهستاني از دست ارمنستان به دست روسيه افتاد.» (پايگاه خبري- تحليلي آذري‌ها، 25 آبان 1399) 
در اين بين، مواضع فدراسيون روسيه نيز در رابطه با آينده وضعيت حقوقي منطقه قره‌باغ بسيار شايان توجه است؛ چراكه با مواضع رسمي و اعلامي دولت آذربايجان به ويژه تاكيد الهام علي‌اف بر «غيرممكن بودن گفت‌وگو درباره وضعيت حقوقي قره‌باغ در زمان حاكميت وي» در تعارض است. در اين زمينه مي‌توان به‌طور مشخص به اظهارات سرگئي لاوروف، وزير خارجه روسيه اشاره كرد كه در آن اين‌گونه به آينده وضعيت حقوقي قره‌باغ اشاره مي‌كند: «گفت‌وگوها درباره وضعيت حقوقي قره‌باغ كوهستاني پس از مشخص شدن تركيب جمعيتي و ديني و قومي اين منطقه شروع خواهد شد. وضعيت حقوقي قره‌باغ كوهستاني با اتكا به تصميمات مربوط به تركيب ديني و قومي اين منطقه معين خواهد شد. با توجه به اينكه كدام گام‌ها بايد براي برپايي رضايت قومي -مذهبي در قره‌باغ كوهستاني برداشته شود، وضعيت حقوقي معين خواهد شد. وضعيت حقوقي قره‌باغ كوهستاني پس از مشخص شدن دقيق حقوق ساكنان اين منطقه از تمامي طبقات معين خواهد شد. با توجه به گام‌هايي كه در دوره فروپاشي شوروي، تا زمان شروع جنگ قره‌باغ، براي برپايي رضايت قومي-ديني مجبور به برداشتن آنها شديم، از معين كردن رژيم حقوقي سخن مي‌گوييم. وضعيت حقوقي فقط پس از آن معين مي‌شود كه حقوقي كه به ساكنان و كساني كه حق بازگشت به قره‌باغ كوهستاني را دارند و نيز كساني كه همواره زندگي در اين منطقه را ادامه دادند، اعطا مي‌شود، مشخص شود.» (راديو عمومي ارمنستان، 13 نوامبر 2013) 
مجموع اين تحولات و موضع‌گيري‌ها طي يك‌سالي كه از جنگ دوم قره‌باغ مي‌گذرد به موازات تحولات سياسي، نظامي و حقوقي كه در مناطق پيراموني روسيه روي داده است، تكرار الگوي مناطق آبخازيا، اوستياي جنوبي، لوهانسك و دونتسك (شناسايي استقلال از سوي روسيه) يا شبه‌جزيره كريمه (الحاق به خاك روسيه) براي منطقه «قره‌باغ كوهستاني» را چندان بعيد و دور از ذهن نمي‌سازد. در صورت تحقق هر يك از دو حالت ياد شده براي قره‌باغ كوهستاني، روسيه اين امكان را پيدا مي‌كند كه صحنه تحولات قفقاز را به‌طور كامل به تركيه واگذار نكند و ارمنستان نيز كه به خوبي مي‌داند تحقق سناريوي «استقلال منطقه ناگورنو- قره‌باغ به عنوان يك كشور مستقل تحت عنوان نام ارمني جمهوري آرتساخ با شناسايي وسيع بين‌المللي» كه پس از جنگ دوم قره‌باغ براي تغيير وضعيت «دوفاكتو» اين منطقه به «دوژور» در حال پيگيري است، تا چه ميزان آرمانگرايانه و دست نيافتني است، «شناسايي محدود استقلال قره‌باغ كوهستاني از سوي روسيه» يا «الحاق قره‌باغ كوهستاني به خاك روسيه مشابه وضعيت شبه‌جزيره كريمه» را از اين جهت به نفع ارامنه مي‌داند كه اين منطقه با ضريب امنيت و پايداري بيشتري از حاكميت و كنترل جمهوري آذربايجان خارج خواهد شد.
 به باور نگارنده تنها در صورتي روسيه حاضر به دادن چراغ سبز به باكو براي بازگشت قره‌باغ كوهستاني به حاكميت جمهوري آذربايجان خواهد شد و رويكردي مشابه زمان جنگ دوم قره‌باغ را اتخاذ خواهد كرد كه حداقل دو امتياز نظامي و اقتصادي بزرگ را از باكو دريافت كند كه آن دو امتياز بازگشت مجدد جمهوري آذربايجان به «پيمان امنيت دسته جمعي» و عضويت اين كشور در «اتحاديه اقتصادي اوراسيا» خواهد بود. عدم عضويت جمهوري آذربايجان در اين دو سازمان منطقه‌اي روس محور، باعث گسست سرزميني اعضاي آن به ويژه فدراسيون روسيه در منطقه قفقاز شده است. ضمن آنكه بازگشت مجدد جمهوري آذربايجان به «پيمان امنيت دسته جمعي»، عامل بازدارنده بسيار مهمي در گسترش همكاري‌هاي باكو با پيمان ناتو خواهد بود و عضويت جمهوري آذربايجان در «اتحاديه اقتصادي اوراسيا» نيز روند همكاري‌هاي اين كشور با اتحاديه اروپا را كند خواهد كرد. برآيند اين تحولات (در صورت وقوع) مي‌تواند تحكيم جايگاه و موقعيت فدراسيون روسيه در منطقه قفقاز جنوبي باشد. 
 در صورتي كه هر يك از سه حالت ياد شده يعني «شناسايي استقلال قره‌باغ كوهستاني از سوي روسيه» (الگوي مناطق آبخازيا، اوستياي جنوبي، لوهانسك و دونتسك)، «الحاق قره‌باغ كوهستاني به خاك روسيه» (الگوي شبه‌جزيره كريمه) يا «بازگشت قره‌باغ كوهستاني به حاكميت جمهوري آذربايجان» (در ازاي دريافت امتيازات سياسي و نظامي از سوي روسيه به ويژه بازگشت مجدد باكو به پيمان امنيت دسته جمعي) محقق شود، مي‌تواند از اين ابهام رمزگشايي كند كه چرا در جنگ دوم قره‌باغ، روسيه اجازه پيشروي بيشتر به ارتش جمهوري آذربايجان پس از سقوط شوشا در فاصله‌اي كمتر از 11 كيلومتر تا مركز قره‌باغ يعني شهر خان كندي (اِستِپاناكرت) را نداد و چرا در موافقتنامه آتش‌بس جنگ دوم قره‌باغ، آينده حقوقي منطقه قره‌باغ كوهستاني مسكوت ماند. 
دكتري از دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران و عضو شوراي علمي موسسه مطالعات ايران و اوراسيا (ايراس) 

ضرورت اتخاذ سياست بي‌طرفي از سوي تهران

حسن بهشتي‌پور

به عنوان كارشناسي كه ۴۰ سال در حوزه شوروي سابق و روسيه كار كرده‌ام، معتقدم اگر جمهوري اسلامي ايران به اين دليل كه منافعش ايجاب مي‌كند در آينده هم با روسيه و هم با اوكراين روابط حسنه‌اي داشته ‌باشد، احساس مي‌كند كه نمي‌تواند اقدامات اخير روسيه عليه اوكراين را قاطعانه محكوم كند، دست‌كم بايد موضع بي‌طرفي بگيرد. بي‌طرفي ايران به جاي بي‌طرفي منفعل و خنثي مي‌تواند مثبت و فعال باشد. در اين راستا وزير امور خارجه كشورمان، حسين اميرعبداللهيان نيز در يك موضع‌گيري صحيح از طرفين دعوت كرده است كه گفت‌وگو و مذاكره را در دستور كار قرار دهند و عمليات نظامي را متوقف كنند.
جمهوري اسلامي ايران بايد به صراحت به روسيه هشدار بدهد كه ورود به خاك كشورهاي مستقل نه تنها معضل عضويت كشورها در ناتو را حل نمي‌كند، بلكه كشورهاي ديگري، مانند گرجستان را كه در معرض چنين تهاجمي هستند، ترغيب مي‌كند كه روند عضويت در ناتو را سريع‌تر تكميل كنند تا بتوانند بر اساس ماده پنج پيمان ناتو كه تجاوز به هر يك از كشورهاي عضو را تجاوز به همه كشورها محسوب مي‌شود، از چتر دفاعي مستحكم‌تري در مقابل چنين تجاوزاتي بهره‌مند شوند.
ايران مي‌تواند هم با توسعه‌طلبي ناتو به مرز‌هاي غربي روسيه مخالف باشد و اين تحركات را محكوم بكند و هم تاكيد داشته‌ باشد كه اين توسعه‌طلبي ناتو يك ماجراجويي توسط امريكا و انگلستان است كه روسيه را به دامي بكشانند كه در اوكراين برايش پهن كرده‌اند. ايران در روابط دوجانبه مي‌تواند اين تذكرها و هشدارها را به شركاي خود بدهد و توجه داشته‌ باشد كه چنين اقداماتي به يك رويه و در آينده به معضلي براي خود ايران تبديل شود. اين اقدامات روسيه ابتدا از آبخازيا و اوستياي جنوبي در خاك گرجستان آغاز شد و بعد به شبه‌جزيره كريمه در خاك اوكراين رسيد، امروز به لوهانسك و دونتسك رسيده و فردا ممكن است به جاهاي ديگر هم برسد. اين موضوع بسيار مهم است كه اين اقدامات نبايد به يك رويه پذيرفته‌ شده تبديل شود كه يك كشور به خودش اجازه دهد كه به هر دليلي وارد خاك يك كشور مستقل شود و تماميت ارضي‌اش و عملا يك كشور را به خطر بيندازد. روسيه سال‌هاست كه يك‌جانبه‌گرايي امريكا را مورد انتقاد قرار داده است و همواره از ناديده گرفتن ساز و كار سازمان ملل متحد و شوراي امنيت توسط امريكا و از اقدامات يك‌جانبه‌گرايانه اين قدرت جهاني انتقاد كرده است. روسيه خود را از مدافعان چندجانبه‌گرايي در عرصه بين‌المللي معرفي مي‌كرد و از امريكا مي‌خواست كه در چارچوب ساز و كارهاي چندجانبه بين‌المللي به ويژه سازمان ملل متحد و شوراي امنيت اقدام كند. حالا خود روسيه از اين فرآيندها اجتناب و بر خلاف عرف و قواعد بين‌المللي و نقض آشكار منشور ملل متحد، اقدام كرده است. در چنين شرايطي ايران مي‌تواند سياست بي‌طرفي اتخاذ كند و از يك طرف به روسيه هشدار دهد كه ورود به خاك اوكراين به هيچ‌وجه به نفع مردم روسيه و اوكراين نيست و اين مساله از طريق سياسي و ديپلماتيك قابل حل است. به اوكراين هم هشدار دهد كه عضويت در ناتو هيچ منفعتي براي اين كشور ندارد و بر مشكلات اين كشور مي‌افزايد. ايران در چارچوب سياست بي‌طرفي خود مي‌تواند به اوكراين توضيح دهد كه با اتخاذ سياست بي‌طرفي هم مي‌تواند رابطه خوبي با روسيه داشته‌ باشد و هم رابطه‌اي خوب با اتحاديه اروپا و امريكا. شرايط كنوني بسيار تعيين‌كننده است و هوشمندي جمهوري اسلامي ايران در اتخاذ يك موضع مستقل و نگاه كردن به جميع موضوعات، بسيار ضروري است. استدلال‌ها و منطق‌هاي مختلفي در مورد موضع‌گيري ايران در اين مساله مطرح مي‌شود، از جمله گفته مي‌شود كه در پي اين اقدام نظامي قيمت نفت بالا مي‌رود يا اينكه درگيري روسيه با امريكا به نفع ما در مذاكرات برجام است. اين رويدادها كاملا مقطعي هستند و نمي‌توانند استدلال كافي براي يك تصميم منطقي و جامع باشد. اما آثار بلندمدت و تاثيرگذاري آن بر نظام بين‌الملل و ايجاد رويه‌هاي حقوقي خطرناك، كاملا به ضرر ايران هستند. توجيه اقدام پيشدستانه وقتي كه هيچ حمله‌اي عليه روسيه اتفاق نيفتاده است و فقط با اين ادعا كه روس‌تبارهاي اوكراين در خطر هستند و مسكو قصد دارد از امنيت آنها حمايت كند، كاملا غير قابل قبول است. چنين توجيه‌هايي را امريكايي‌ها هم در عمليات نظامي پيشدستانه خود بارها و بارها مطرح كرده‌اند و هيچ‌گاه كشورهاي مستقلي از جمله جمهوري اسلامي ايران با چنين استدلال‌هايي قانع نشده ‌بود.
جمهوري اسلامي ايران هر چند روابط بسيار خوب و دوستانه‌اي با روسيه دارد، اما بايد به اين كشور تذكر دهد كه نبايد وارد زمين بازي شود كه تحت نقشه و طراحي امريكايي‌ها و انگليسي‌هاست و دامي است كه براي اين كشور پهن شده است. به نظر من خيلي ضروري است كه درست مانند دوره‌اي كه موضوع حمله امريكا به عراق در دهه ۱۹۹۰ مطرح شده ‌بود، سياست بي‌طرفي در پيش بگيريم. آن زمان ما هم تجاوز عراق به كويت را محكوم كرديم و هم با عمليات امريكا در عراق مخالفت كرديم. اين موضع بي‌طرفي هم در سطح بين‌المللي و منطقه‌اي وجهه خوبي براي ما به جا گذاشت. امروز هم لازم است كه در اين شرايط تاريخي مهم ما يك موضع بي‌طرفي مثبت اتخاذ و به ايجاد ثبات، امنيت و بازگشت به راه‌حل‌هاي سياسي كمك كرده و تاكيد كنيم كه عمليات نظامي هر چه زودتر متوقف شود. همان‌گونه كه وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران تاكيد داشت كه مسائل از طريق گفت‌وگو و ديپلماسي حل و فصل شود، ايران بايد دو طرف را به گفت‌وگو و كنار گذاشتن راه‌حل نظامي دعوت كند.
آيا سلاح هسته‌اي براي اوكراين بازدارندگي ايجاد مي‌كرد؟
در عين حال طي روزهاي گذشته اظهارنظرهايي در مورد ضرورت داشتن سلاح‌هاي هسته‌اي براي بازدارندگي مطرح شده است و عده‌اي ادعا مي‌كنند كه اگر بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، اوكراين سلاح‌هاي هسته‌اي خود را نگه داشته‌ بود، اكنون با اين وضع مواجه نمي‌شد. اظهارنظرهاي غيركارشناسانه و مصادره به مطلوب كردن تاريخ، كمكي به شرايط كنوني در موضوع اوكراين نمي‌كند. نخست بايد توجه كرد زماني كه اوكراين سلاح‌هاي خود را به روسيه تحويل داد، عملا هيچ گزينه ديگري جز تحويل دادن سلاح‌ها نداشت. اين سلاح‌ها در چارچوب شوروي سابق در اوكراين، قزاقستان و بلاروس مستقر شده ‌بود. اوكراين در مورد اين سلاح‌ها اختياري از خود نداشت و كليه سلاح‌هاي هسته‌اي بر جا مانده از شوروي بر اساس توافق امريكا و روسيه در آن زمان مقرر شد از اوكراين، قزاقستان و بلاروس خارج شود و در اختيار روسيه قرار بگيرد، چون امريكايي‌ها قصد داشتند در موضوع سلاح‌هاي هسته‌اي فقط با يك طرف روبه‌رو باشند نه با چندين كشور تازه استقلال يافته از اتحاد جماهير شوروي. اوكراين اساسا هيچ نقشي در اين مذاكرات و اختياري براي تصميم‌گيري در اين زمينه نداشت. دوم اينكه اوكراين بايد براي نگهداري امن حدود ۱۷۰۰ سلاح هسته‌اي و ۳۳ هواپيماي نظامي مجهز به سلاح هسته‌اي هزينه‌هاي زيادي برعهده مي‌گرفت تا حادثه ناخواسته‌اي مانند چرنوبيل براي آنها رخ ندهد. در آن دوران اوكراين اساسا منابع كافي براي تامين هزينه‌هاي نگهداري چنين سلاح‌هايي در اختيار نداشت و مشكل نيروي انساني كافي دلايلي بود كه باعث شد لئونيد كوچما، رييس‌جمهور وقت اوكراين تصميم گرفت اين توافق را در بوداپست پايتخت مجارستان امضا كند. برخي ادعا مي‌كنند كه واگذاري سلاح‌هاي هسته‌اي اوكراين، نتيجه اعتماد به غرب بود. به اعتقاد من اين ادعا نيز خالي از اشكال نيست، چراكه نهايتا اين سلاح‌ها در اختيار روسيه قرار گرفت، نه امريكا و بريتانيا و اين روسيه بود كه در آن دوران به دليل هزينه‌هاي بالاي نگهداري سلاح‌هاي هسته‌اي و دريافت كمك‌هاي مالي از امريكا براي امحاي بخشي از زرادخانه‌اش به علاوه تعهداتش در پيمان استارت يك تصميم گرفت سلاح‌هاي اوكراين را در مجموعه سلاح‌هايي كه براي امحا در نظر گرفته ‌بود، از بين ببرد. در نتيجه تصميم به امحاي اين سلاح‌ها توسط روسيه اتخاذ شد.
نكته ديگري كه بايد به آن توجه كرد، اين است كه اوكراين در آن دوران به سمت پذيرش پيمان NPT يا عدم اشاعه سلاح‌هاي هسته‌اي رفت. اين اقدام به اوكراين كمك كرد تا بتواند از فناوري‌هاي پيشرفته‌اي كه غرب در اختيارش گذاشت و كمك‌هاي لجستيكي كه دريافت كرد، راكتورهاي برق هسته‌اي‌اش را تجهيز و به‌روز‌رساني كند و همكاري‌هاي هسته‌اي‌اش را با ديگر كشورها ادامه دهد. در واقع اوكراين با اين اقدام صنعت هسته‌اي غيرنظامي خودش را از مرگ حتمي نجات داد و با بودجه‌هايي كه از امريكا به خاطر پيوستن به NPT دريافت كرد، توانست صنعت هسته‌اي غيرنظامي خودش را احيا كند.
نكته ديگري كه بايد به آن توجه شود، اين است كه حتي اگر فرض كنيم اوكراين يك قدرت هسته‌اي بود، آيا واقعا روسيه ملاحظه‌اي براي همين اقداماتي كه در پيش گرفته است، داشت؟ چون واقعيت اين است كه هر مقدار كه اوكراين مجهز به سلاح هسته‌اي فرضي بود، روسيه چندين برابر آن را در اختيار دارد. روسيه از زمان شوروي، تمامي نقشه‌هاي امنيتي، دفاعي و استقرار مراكز نظامي اوكراين را در اختيار داشت و به دقت مي‌دانست كه در كدام نقطه كدام امكانات قرار دارد. اصولا سلاح‌هاي فرضي هسته‌اي هيچ بازدارندگي در مقابل روسيه ايجاد نمي‌كرد. صلاح اوكراين اين بود كه مانند فنلاند در دوران جنگ سرد، سياست بي‌طرفي را در پيش بگيرد. متاسفانه ولاديمير زلنسكي گزينه ديگري را انتخاب كرد و به عضويت در ناتو اصرار كرد. اگر زلنسكي سياست بي‌طرفي در پيش گرفته ‌بود، هم مي‌توانست روابط نزديك و صميمانه‌اي با همسايه مهمش روسيه و هم با اتحاديه اروپا و امريكا روابط خوبي داشته ‌باشد، همان‌گونه كه فنلاند در دوران جنگ سرد چنين روابطي داشت. متاسفانه هم سياست غلط آقاي زلنسكي موجب تحريك روسيه شد و هم بلندپروازي آقاي پوتين كه فكر مي‌كند با اشغال بخش شرق اوكراين، خط حائلي را كه هميشه اوكراين براي روسيه به وجود آورده ‌بود اين‌بار شرق اوكراين براي روسيه به وجود بياورد.


برخي ادعا مي‌كنند كه واگذاري سلاح‌هاي هسته‌اي اوكراين، نتيجه اعتماد به غرب بود. به اعتقاد من اين ادعا نيز خالي از اشكال نيست، چراكه نهايتا اين سلاح‌ها در اختيار روسيه قرار گرفت، نه امريكا و بريتانيا و اين روسيه بود كه در آن دوران به دليل هزينه‌هاي بالاي نگهداري سلاح‌هاي هسته‌اي و دريافت كمك‌هاي مالي از امريكا براي امحاي بخشي از زرادخانه‌اش به علاوه تعهداتش در پيمان استارت يك تصميم گرفت سلاح‌هاي اوكراين را در مجموعه سلاح‌هايي كه براي امحا در نظر گرفته ‌بود، از بين ببرد. در نتيجه تصميم به امحاي اين سلاح‌ها توسط روسيه اتخاذ شد.

آيا تحولات اوكراين بر مذاكرات احياي برجام و رابطه تهران- بروكسل تاثير مي‌گذارد؟

دوراهي اوكرايني پيش پاي ايران

آرمين منتظري

ولاديمير پوتين؛ رييس‌جمهوري روسيه به رسميت شناختن استقلال دو جمهوري جدايي‌طلب دونتسك و لوهانسك را صادر و بعد نيز آغاز «عمليات ويژه نظامي» روسيه عليه اوكراين را اعلام كرد. اين اقدام پوتين موجب شد كه جهان درباره آينده نظم امنيتي اروپا كه از سال 1945 پابرجا بود، انديشه‌ كند. در اين ميان، حمله روسيه به اوكراين موجب شد كه يك كشور خود را در بر سر يك دوراهي بيابد و آن كشور ايران است.

البته اصلا عجيب نبود كه ايران در اعلام مواضع رسمي‌اش درباره رخدادهاي اوكراين از موضع‌گيري مستقيم به نفع يا عليه اروپا يا روسيه اجتناب كرده و به جاي آن، انگشت اتهام سرزنش را به سوي امريكا و ناتو دراز كند. البته ايران نه استقلال اين دو جمهوري جدايي‌طلب را به رسميت شناخت و نه از دستور پوتين در حمله به اوكراين حمايت كرد. در عوض، روز سه‌شنبه هفته گذشته، تهران از طرفين درگيري خواست خويشتنداري پيشه كنند. 
تهران دو روز قبل از درخواست از همه ايرانيان اوكراين براي خروج از اين كشور پيشنهاد كرد براي پايان يافتن جنگ ميان مسكو و كي‌يف از ظرفيت‌هاي ديپلماتيك استفاده شود. سعيد خطيب‌زاده، سخنگوي وزارت خارجه ايران با اشاره به دستور پوتين در به رسميت‌ شناختن استقلال دونتسك و لوهانسك و همچنين آغاز «عمليات ويژه نظامي» در اوكراين گفت: «از همه طرف‌هاي درگير مي‌خواهيم خويشتندار بوده و از هر اقدامي كه مي‌تواند به تنش‌ها دامن بزند، خودداري كنند.» وزارت خارجه ايران از همه طرف‌هاي درگير  خواست «در چارچوبي مسالمت‌آميز گفت‌وگو كرده و اختلافات ميان خود را حل و فصل كنند.» خطيب‌زاده اعلام كرد كه تهران «با حساسيت موضوعات مرتبط با اوكراين را دنبال مي‌كند.» چند ساعت بعد از آغاز حمله‌اي نظامي روسيه به اوكراين كه از زمين، هوا و دريا انجام شد، وزارت خارجه ايران پستي را در حساب توييتر خود منتشر كرده و خواستار توافق خصومت‌ها و پيگيري راه‌حل مسالمت‌آميز براي بحران شد. در اين پست آمده است: « ما معتقديم كه توسل به جنگ راه‌حل نيست. برقراري آتش‌بس و تمركز براي رسيدن به يك راه‌حل سياسي و دموكراتيك، يك ضرورت است.»
 از يك سو، جمهوري اسلامي ايران نمي‌خواهد با مواضع ديپلماتيك خود روسيه را برنجاند. طي سال‌هاي گذشته، ايران براي دور زدن نسبي تحريم‌هاي فلج‌كننده امريكا و كم كردن فشار بي‌سابقه امريكا مجبور بود در برخي زمينه‌ها به روسيه رو بيندازد. در طول تحر‌يم‌هاي اخير، ايران سعي كرده از شكاف به وجود آمده بين غرب و روسيه بر سر مساله اوكراين به نفع خود استفاده كند. سيد ابراهيم رييسي، رييس‌جمهوري ايران ماه گذشته به روسيه سفر كرد تا نشان دهدكه ايران در رويارويي روسيه با امريكا، در كنار مسكو ايستاده است. 
رييسي در ديدارش با ولاديمير پوتين خطاب به رييس‌جمهوري روسيه گفت: «درست مانند شما، ما هم 40 سال است كه در مقابل تحريم‌هاي امريكا ايستاده‌ايم. شرايط استثنايي مي‌طلبد كه يك همگرايي خاصي بين دو كشور در مقابله با يك‌جانبه‌گرايي امريكا ايجاد شود.»
اما از سوي ديگر، بايد گفت كه تهران در گذشته الحاق شبه‌ جزيره كريمه به خاك روسيه در سال 2014 را به رسميت نشناخت و الحاق دو جمهوري‌جدايي طلب آبخازيا و اوستياي جنوبي را نيز به خاك روسيه به رسميت نشناخت. روسيه در سال 2008 با حمله به گرجستان اين دو جمهوري را تصرف كرده و به فاصله كوتاهي آنها را به خاك خود ضميمه كرد. 
بنابراين طبيعي است كه ايران استقلال دو جمهوري‌ جدايي‌طلب دونتسك و لوهانسك را نيز به رسميت نشناسد. تا به اينجاي كار، تنها كشورهايي كه استقلال اين دو جمهوري‌ جدايي‌طلب را به رسميت شناخته‌اند عبارتند از: كوبا، ونزوئلا، سوريه و نيكاراگوئه. يكي از دلايل اصلي اتخاذ چنين موضعي از سوي ايران، برخي مشكلات داخلي است. 
ايران نيز مانند دولت چين، اين نگراني را دارد كه با به رسميت شناخته شدن جمهوري‌هاي جدايي‌طلب روندي معمول شود و به اين ترتيب تماميت و پيوستگي ايران نيز در معرض خطر قرار بگيرد. باربارا اسلاوين، مدير طرح آينده ايران در شوراي آتلانتيك در گفت‌وگويي با شبكه تي‌آرتي مي‌گويد: «به نظر من واكنش ايران به دستور بيست و يكم فوريه ولاديمير پوتين، محتاطانه و دشوار بود. ايران خود را منزوي مي‌بيند و نمي‌تواند همين دوستان اندكي كه هم در جامعه جهاني دارد، از دست بدهد. اما ايران از ديدن اينكه روسيه تكه‌اي از سرزمين يك كشور مستقل را كنده و به خود ملحق كرده، خشنود نيست. چه اينكه در گذشته، روسيه همين كار را با ايران نيز كرده است.»
پارامتر مذاكرات هسته‌اي
احتمالا مهم‌ترين سوالي كه اين روزها مقامات ايراني از خود مي‌پرسند، اين است كه تبعات دستورهاي اخير پوتين در به رسميت شناختن دونتسك و لوهانسك و حمله روسيه به اوكراين چه تاثيري بر چشم‌انداز احياي برنامه جامع اقدام مشترك (برجام) خواهد گذاشت. چه اينكه با ادامه مذاكرات هسته‌اي در خصوص احياي برجام هنوز در وين در حال انجام است. برخي تحليلگران معتقدند كه تشديد تنش‌ها در اوكراين ممكن است قدرت‌هاي جهاني و ايران را وادار كرده كه با سرعت بيشتر توافق هسته‌اي سال 2015 را احيا كنند. 
باربارا معتقد است: «من فكر مي‌كنم تنش‌هاي اخير بين غرب و روسيه بر سر شرق اوكراين، مي‌تواند به عنوان يك كاتاليزور براي حل بن‌بست احياي برجام عمل كند، زيرا اين مساله يكي از معدود مسائلي است كه 1+5 درباره‌ آن توافق دارند. هيچ‌كس نمي‌خواهد و اساسا نيازي نيست كه بحران ديگري غير از اوكراين بر امنيت جهاني تاثير منفي بگذارد.»
به همين ترتيب، اين احتمال هم وجود دارد كه روسيه بتواند روند مذاكرات وين را كند كند يا براي امتياز گرفتن از واشنگتن در رابطه با بحران اوكراين، دست به تضعيف مواضع ايران در جريان مذاكرات بزند. مقامات تهران مدت‌ها نگران بودند كه مسكو ايران را به عنوان بخشي از مذاكرات گسترده‌تر با غرب معامله‌ كند و به اين ترتيب ايران را به‌طور فزاينده‌اي در سطح بين‌المللي تنها بگذارد. در حال حاضر، ايراني‌ها با دقت پيامدهاي اوكراين را رصد كرده و به گونه‌اي موضع‌گيري مي‌كنند كه روسيه را به عنوان يك شريك مهم از دست ندهند و در عين حال مجبور هم نباشند از حمله نظامي روسيه به اوكراين دفاع كرده و استقلال دو جمهوري‌ جدايي‌طلب دونتسك و لوهانسك را به رسميت بشناسند. با توجه به سابقه‌اي كه از روسيه در خصوص مذاكرات هسته‌اي سراغ داريم اگر روسيه با بهانه امتياز گرفتن در خصوص اوكراين دست به تحركاتي اخلال‌گرانه در مذاكرات هسته‌اي وين زد، نبايد خيلي تعجب كرد. هيچ چيزي براي روس‌ها به اندازه اوكراين اهميت ندارد. اگر پوتين حاضر شده همه تحريم‌ها و فشارهاي غرب را بپذيرد و به اوكراين حمله كند، چرا نبايد در راستاي تقويت موضعش در اوكراين، دست به اقدامات اخلال‌گرانه در مذاكرات بزند. اما اقدام كردن روسيه سخني است و موفقيتش سخني ديگر. واقعيت اين است كه موضوع اوكراين، موضوعي نيست كه امريكا و اوكراين بخواهند بر سر آن خيلي به روسيه امتياز بدهند. از اين جهت است كه ممكن است مانورهاي سياسي روسيه در وين، عايدي چنداني برايش نداشته باشد. هر چند به‌طور كلي عادي‌سازي روابط ايران با اروپا لزوما در راستاي منافع سياسي و اقتصادي روسيه نيست. با برداشته شدن تحريم‌هاي ايران، نفت و گاز ايران دوباره به بازارهاي جهاني بازخواهد گشت و ايران مي‌تواند خود را به عنواني رقيبي براي روسيه در حوزه انرژي مطرح كند. از سوي ديگر چنانچه مذاكرات وين به نتيجه مثبت برسد و تحريم‌هاي ايران به شكلي واقعي برداشته شوند، مذاكرات اروپا و ايران براي خط لوله گاز از ايران به اروپا مي‌تواند آغاز شود. هر چند اين مذاكرات مي‌تواند موجبات خشم عصبانيت روسيه را فراهم آورد، اما واقعيت اين است كه صادرات گاز ايران به اروپا پروژه‌اي شدني است و هر دو طرف در اين خصوص تمايلاتي دارند. 

لشكركشي روسيه به اوكراين تجاوز است

مهرداد پشنگ‌پور

داعيه اينكه دنياي مدرن علي‌رغم تمام خوبي‌ها و امتيازات به‌زعم بسياري از فلاسفه دوره انحطاط عادت‌ها و عقيده‌هاي قديم است، الزاما صحيح نيست، چراكه عادت‌هاي قديمي بسياري مانند جنگ ضرورتا بايد محو مي‌شدند يا قواعد حاكم بر آن تغيير مي‌كردند. 
 اسپينوزا صلح را حالت موقتي ناشي از عدم وجود جنگ مي‌دانست و بر همين اساس به محض برقراري صلح نمي‌توان ادعا كرد جنگي وجود ندارد به ويژه آنكه جنگ و تجاوز و استفاده از نيروي نظامي و مسلحانه نه تنها مذموم نبود، بلكه ممدوح و عملي شايسته به حساب مي‌آمد. گذشت زمان و تجربه دو جنگ ويرانگر و خونين كه كرامت و حيثيت بشر را تحت تاثير و جريحه‌دار كرد، منجر شد كه تئوري (Just war)‌ جنگ مشروع از نظام بين‌الملل حذف و استفاده از نيروي نظامي و توسل به زور ممنوع و محدود شود.
جنگ نه تنها ممنوع بلكه به جنگ‌هاي اقتصادي و توسل به زور اقتصادي نيز تعميم يافت. تا قبل از سال ١٩١٩ بيشتر نويسندگان حقوق بين‌الملل جنگ را برمبناي ظهور واقعي و به‌كارگيري زور به منظور غلبه بر دشمن مي‌دانستند و حتي گروهي از انديشمندان حقوق بين‌الملل بر اين باور بودند جنگ محل و موقعيتي است كه هر يك از اطراف حداكثر نيروي خود را جهت تحميل نياتش به ساير اطراف به‌كار مي‌برد. پس از سال ١٩١٩ اما در اثر فشار‌هاي متاثر از واقعيت‌هاي حقوقي اين عقايد و نظريه‌ها پايان گرفت و ديگر جنگ فقط به‌كارگيري نيروي نظامي نمي‌شد و شامل جنگ اقتصادي، سياسي نيز شد.
جنگ جهاني اول بشر را به فكر وا داشت تلاش‌هايش براي جلوگيري از جنگ را بيشتر كند براي همين در ماده ١٠ ميثاق «جامعه بين‌الملل» مقرراتي در اين مورد وضع شد. اين مقررات بسيار شبيه تلاش‌هايي بود كه در كنوانسيون‌هاي لاهه (١٩٠٧-١٨٩٩) انجام شده بود و البته براي جلوگيري از جنگ كافي نبود. در ميثاق «جامعه بين‌الملل» با ملاحظه مواد ١٠، ١٢، ١٣و ١٥ معلوم مي‌شود آنچه از اين طريق حاصل شده بسيار شبيه معاهده Bryan بود يعني در جامعه بين‌المللي جنگ آزاد نبود ليكن امكان توسل به آن در موارد استثنا وجود داشت.  عدم عضويت ايالات متحده امريكا، عضويت كوتاه‌مدت كشورهايي مانند شوروي، آلمان، ژاپن و ايتاليا، به‌علاوه اينكه اختلافات ارجاعي به شوراي «جامعه ملل» به گزارشي به اتفاق آراي منتج نمي‌شد، موجب شد تا «جامعه ملل» در عمل نتواند براي پيشگيري از جنگ كاركرد موثري داشته باشد.
تلاش براي پاسداري از صلح و دوري از جنگ به سرعت گسترش يافت و كوشش‌ها براي اين مقصود پايان نيافت، عهدنامه بريان-كلوگ بين وزراي خارجه وقت ايالات متحده امريكا و فرانسه در آگوست ١٩٢٨ يا جهد اعضاي ميثاق براي رفع نواقص و كمبود‌هاي «جامعه ملل» در پروتكل ژنو علي‌رغم اينكه هرگز به شكل يك قانون معتبر در نيامد اما همه نشانه اهتمام جامعه جهاني براي جلوگيري از جنگ بود. 
علي‌رغم همه آنچه مشروح شد براي مرتبه دوم جنگ خونين دوم جهاني روح، جسم و جان بشر را به زشت‌ترين وجه ممكن و خشونت‌بار‌ترين حالت درهم تنيد و آنچه تا آن زمان بافته شده بود درهم تنيده شد. امروز صلح مانند سال‌هاي ١٩١٣ و ١٩١٤ فقط حالت موقت ناشي از فقدان جنگ نباشد بلكه اين باور نهادينه شد، جنگ ديگر قابل قبول نيست براي همين فرياد تمام مردم جهان در كوچه و خيابان عليه هر جنگي بلند است.
بند چهارم از ماده دوم منشور سازمان ملل متحد كليه اعضا را در روابط بين‌المللي از تهديد به زور يا استفاده از آن عليه تماميت ارضي يا استقلال سياسي هر كشوري يا از هر روش ديگري كه با مقاصد ملل متحد مباينت داشته باشد، ممنوع كرد. كثيري از دانشمندان حقوق بين‌الملل اين تقنين را سنگ زيربناي صلح 
(Sir Hamphry Waldo k)، قلب منشور ملل متحد (Henkin)، يا قاعده زيربنايي حقوق امروزي بين‌الملل توصيف كردند. 
(Jimenez de Arechaga) 
مقررات مندرج در بند چهارم فاقد ضمانت اجرا نبود بلكه قواعد مندرج ذيل فصل هفتم منشور ملل متحد اجرايي شدن آن را تضمين مي‌كند اگرچه بديهي است مقصود از اين سخن اين نيست كه جنگ ديگري هرگز رخ نخواهد داد. وضعيت حاصل از ممنوعيت جنگ و تلاش‌هاي بشر‌دوستانه براي تقبيح آن موجب شده تا كشورهاي متجاوز نتوانند به سادگي از عوارض ناشي از لشكركشي به يك عضو ديگر جامعه بين‌المللي رهايي يابند. براي همين اين جنگ‌افروزي‌ها به تعبير رايج به باتلاقي براي متجاوز تبديل مي‌شود و حمايت از متجاوز با هر قصد و منظوري، به دليل واقعيت‌هاي حقوقي پايدار كه در قرن گذشته سبب شد تا مشروعيت جنگ پايان پذيرد ماهيت عمل ارتكابي را تغيير ندهد!
مقررات منشور ملل متحد بدون مجوز شوراي امنيت و رعايت ترتيبات مقرر در مواد ٣٩ تا ٥١ ذيل فصل هفتم در باب اقدام در موارد تهديد عليه صلح -نقص صلح و اعمال تجاوز، اقدام و توسل به نيروي نظامي را غيرقانوني تلقي و آن را تجاوز به صلح و امنيت بين‌المللي مي‌داند. رويكرد كنوني افكار عمومي جامعه جهاني نيز جنگ را نمي‌پذيرد و اعضاي ملل متحد نيز نمي‌توانند فشار افكار عمومي -بين‌المللي را ناديده بگيرد. لشكركشي روسيه به يك كشور عضو سازمان ملل متحد بدون مجوز ركن حقوقي صالح بين‌المللي (شوراي امنيت) براي تجويز استفاده از نيروي نظامي، بدون هيچ‌گونه عذر حقوقي وفق مقررات حقوق بين‌الملل، عمل ارتكابي را به «تجاوز» تبديل مي‌كند درحالي كه نه تنها منشور سازمان ملل متحد تجاوز به تماميت ارضي و استقلال سياسي يك عضو ملل متحد را ممنوع دانسته است بلكه ميثاق حقوق مدني و سياسي نيز شناسايي حيثيت ذاتي و حقوق يكسان و غيرقابل انتقال كليه اعضاي خانواده بشر مبناي آزادي، عدالت و صلح در جهان مي‌داند و اين حقوق ناشي از حيثيت ذاتي شخص انسان است و كمال مطلوب انسان طبق اعلاميه جهاني حقوق بشر رهايي يافته از ترس و فقر با بهره‌مندي از حقوق مدني، سياسي، اقتصادي و اجتماعي ممكن درنظر گرفته است و ترديد نيست همه اين امور با جنگ محقق نمي‌شود و اين‌گونه جنگ و تجاوز مستقيم با حيثيت ذاتي بشر در ارتباط است و لاجرم جنگ در حال وقوع از سوي روسيه به دليل فقدان هرگونه عذر موجه حقوقي، از منظر اخلاقي و انساني بيش از هر جنگ و قشون‌كشي ديگر خانواده بشري را مورد هجمه قرار داده و مي‌دهد. 
صرف‌نظر از اصول كلي مندرج در متن حقوق بين‌الملل مبني بر مذمت جنگ، اقدام دولت روسيه عليه دولت اوكراين خلاف تفاهمنامه تضمين‌هاي امنيتي بوداپست هست. 
(Budapest Memorandum on Security Sanction) 
بحث‌هاي فني در مورد اعتبار اين تفاهمنامه وجود دارد. پوتين بعد از تحولات اوكراين در سال ٢٠١٤ قائل به تشكيل دولتي جديد در اوكراين بود و عقيده داشت با آن تعهد الزام‌آور امضا نكرده است، اما اين ادعا براي بي‌اعتبار بودن تفاهمنامه تاثيري نداشت حداقل مبتني بر بيانيه مشترك ايالات متحده امريكا و روسيه در سال ٢٠٠٩ مبني بر احترام به تضمين‌هاي امنيتي و عدم انطباق ادعاي پوتين در بي‌اعتباري اين تفاهمنامه با قواعد حقوقي كه درنتيجه الزام روسيه به رعايت مفاد آن را قطعي مي‌نمايد. به موجب اين تفاهمنامه اگرچه متعهدين الزامي براي اقدام در اوكراين در صورت پايبندي اين كشور به معاهده منع گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي، ندارند اما متعهد هستند در قبال اين پايبندي؛ حاكميت اوكراين، بلاروس و قزاقستان در مرزهاي موجود را مورد احترام بگذارند و از تهديد يا استفاده از زور حتي زور اقتصادي خودداري كنند. بديهي‌ترين اثر وضعي اين توافق بين‌المللي ايجاد يك وضعيت عيني است كه براي پديدآورندگان ولو با فرض انقضاي الزام‌آور است، الزامي كه دولت روسيه ناديده گرفت و خلاف تعهدش مرزهاي موجود همسايه خود را درنورديد. رجوع به قواعد حقوق بين‌الملل، ملاحظه ادعاهاي روسيه، عدم وجود مجوز شوراي امنيت، عدم اعطاي فرصت كافي به ديپلماسي كه توصيه موكد منشور سازمان ملل متحد است، ترديدي در اين واقعيت ايجاد نمي‌كند كه عمل دولت روسيه حتي با تفاسير موسع از مقررات بين‌المللي «تجاوز» محسوب مي‌شود همان‌گونه كه حمله ايالات متحده امريكا به عراق و افغانستان اين‌گونه بود.

بالكان، انرژي و بازي قدرت‌هاي بزرگ

عباس رسولي

تنش ميان روسيه و ناتو بر سر اوكراين، بار ديگر بحث امنيت انرژي را مطرح نمود. اگرچه سال‌هاست جنگ سرد پايان يافته اما اكنون جنگ اقتصادي و در راس آن انرژي جاي آن را گرفته است. روسيه بازار انرژي اروپا را رگ حياتي اقتصاد خود مي‌داند و امريكا از كارت انرژي، در بازي با روسيه، بالكان و اروپا استفاده مي‌كند. بدون ترديد، انرژي گاز كه هم در بخش خانگي و هم در بخش صنعت از مصرف بالايي برخوردار است از مهم‌ترين نياز همه كشورها است و رقابت در بهره‌برداري از اين انرژي امري طبيعي است. براي اتحاديه اروپا مساله تامين انرژي در صدر تلاش‌هاي اتحاديه قرار دارد، مساله‌اي كه بنياد اتحاديه اروپا در سال 1951 برپايه آن شكل گرفت. در واقع پيمان منشور انرژي در ۱۹۹۴ در جهت اطمينان از تامين انرژي و كاهش خطرات مربوط به تامين انرژي به امضا رسيد. براي اروپا، نزديك‌ترين و با صرفه‌ترين منبع انرژي، روسيه، آسياي مركزي و حوزه خليج‌فارس و براي اين حوزه‌هاي انرژي، مطمئن‌ترين بازار، اروپا است.
در بحث انرژي و انتقال آن به اروپا، سه گروه از كشورها حضور دارند: 
– كشورهاي صادركننده گاز (روسيه، آسياي مركزي، ايران و حوزه خليج‌فارس) 
– كشورهاي واسط يا ترانزيت (تركيه، اروپاي شرقي و بالكان) 
– كشورهاي وارد‌كننده يا مصرف‌كننده (اروپاي غربي) 
كشورهاي گروه اول به دنبال تنوع خطوط لوله انتقال گاز هستند اما علاقه‌اي به تنوع در عرضه‌كنندگان آن ندارند. اين كشورها در واقع به دنبال انحصار صادرات گاز هستند. براي گروه دوم در درجه اول تنوع در خطوط لوله مهم است و بالاخره براي گروه سوم يعني مصرف‌كنندگان، هم تنوع در مسيرها و هم تنوع در عرضه‌كنندگان از اهميت بالايي برخوردار است تا واردات گاز خود را تضمين‌شده بدانند. 
منطقه بالكان و اروپاي شرقي در گروه دوم، شامل كشورهايي است كه زماني در حوزه نفوذ شوروي سابق قرار داشتند، به همين دليل زيرساخت‌ها و تجهيزات كارخانجات توليد انرژي در اين كشورها عمدتا روسي بوده و پس از فروپاشي شوروي، به دلايل مختلف، نوسازي اين نيروگاه‌ها كه اغلب از تكنولوژي قديمي برخوردار بودند يا از سوخت‌هاي فسيلي همچون زغال‌سنگ استفاده مي‌كردند مقرون به‌صرفه نبود. گرايش اين كشورها به صنعت غربي و استقلال از روسيه، محدوديت سوخت‌هاي فسيلي و لزوم حذف آنها به دلايل زيست‌محيطي، هزينه بالاي توليد انرژي به شيوه سابق و مشكلات ديگر، اين كشورها را ترغيب كرد تا به سمت ايجاد تنوع در منابع انرژي و عرضه آن روي آورند، لذا اين كشورها اگرچه جزو كشورهاي انتقال‌دهنده گاز محسوب مي‌شوند، اما در گروه مصرف‌كنندگان نيز قرار مي‌گيرند و تنوع در عرضه‌كنندگان گاز به نفع اين كشورها نيز هست. وابستگي كشورهاي بالكان به يك عرضه‌كننده خاص (همچون روسيه)، موجب قدرت گرفتن آن عرضه‌كننده مي‌شود تا هم قيمت گاز را با قراردادهاي بلندمدت تعيين كند و هم سياست‌هاي خود را بر كشورهاي مصرف‌كننده تحميل نمايد. در حال حاضر در اين منطقه، گازپروم تسلط زيادي بر انرژي داشته و قيمت گاز را تعيين مي‌كند و صاحب بخش اعظمي از منابع انرژي از طريق شركت‌هاي مشترك و خارج از منطقه است كه به روسيه اين اطمينان را مي‌دهد تا اين كشور، توانايي دخالت و دسترسي به خطوط لوله از سوي كشورهاي ثالث را محدود نمايد. 
اما در بعد سياسي، كشورهاي بالكان پس از فروپاشي شوروي به سمت اروپا گرايش پيدا كردند. اروپا نيز براي ايجاد فاصله امن ميان مرزهاي اتحاديه اروپا با روسيه و شرق در جهت حفظ امنيت و جلوگيري از ورود مهاجران، تلاش كرد تا نفوذ خود را در اين كشورها افزايش دهد. الحاق روماني و بلغارستان به اتحاديه اروپا بدون برخورداري از شرايط لازم، نمونه‌اي از اين سياست بود. روسيه كه همچنان كشورهاي بالكان را حياط خلوت خود مي‌داند تلاش مي‌كند تا وابستگي آنها را به خود از دست ندهد. بسياري از زيرساخت‌ها و شركت‌هاي فعال در حوزه انرژي در كشورهاي بالكان تحت تسلط شركت‌هاي روسي است و روسيه تلاش مي‌كند آنها را وابسته به گاز خود نگه دارد. از سوي ديگر كشورهاي بالكان هنوز از نظر مالي آن‌قدر قوي نيستند كه بتوانند به يك‌باره خود را از وابستگي به روسيه رها نمايند. بنابراين منطقه بالكان به منطقه رقابت ميان شرق و غرب تبديل شده است. هرچه كشورهاي غربي به دنبال تنوع در عرضه‌كنندگان و مسيرهاي گاز هستند و تلاش مي‌كنند تا سياست‌هاي كشورهاي بالكان را بر اين اساس منطبق نمايند، برعكس روسيه به دنبال انحصار استفاده از مسير بالكان براي انتقال گاز و خارج نمودن رقبا از اين مسير است. سرنوشت خط لوله نابوكو، به نفع اين سياست روسيه بوده است. اما در اين سياست، روسيه تنها نيست. امريكايي‌ها نيز در استفاده از كارت بالكان در بازي با اروپا، گاه در راستاي منافع روسيه عمل مي‌كنند. 
ايران به عنوان دومين كشور داراي ذخاير گاز طبيعي در جهان، در گروه كشورهاي صادركننده گاز، رقيب اصلي روسيه محسوب مي‌شود. انتقال گاز ايران به اروپا مي‌تواند از هر جهت به نفع اروپا و شركت‌هاي فعال در اين حوزه باشد. اما سياست خارجي مستقل ايران پس از انقلاب اسلامي، در تعارض با سياست امريكا قرار گرفت و اين امر موجب شد كه ايران در ليست تحريم‌هاي امريكا قرار گيرد. امريكا اجازه صادرات گاز ايران به اروپا را نمي‌دهد و در اين زمينه بيشتر در راستاي منافع روسيه گام برمي‌دارد. روس‌ها 
نه تنها در حوزه اقتصاد، بلكه در حوزه سياست نيز با هرگونه اقدامي كه انحصار آنها را بر صادرات گاز به اروپا تضعيف نمايد، مخالف هستند. هرقدر منافع كشورهاي اروپايي در گرو حل اختلاف ميان ايران و امريكا است، برعكس روس‌ها به دنبال تداوم اين اختلاف هستند. پيروزي ترامپ در انتخابات رياست‌جمهوري و خروج وي از برجام نيز در همين راستا ارزيابي مي‌شود. توافق هسته‌اي ايران و غرب (برجام) فضاي خوبي را براي حل بسياري از مشكلات سياسي ميان ايران و امريكا ايجاد نمود. اجراي كامل برجام و حل‌وفصل اختلافات ايران و امريكا مي‌توانست موجب ورود شركت‌هاي بين‌المللي به موضوع مسيرهاي جديد انتقال گاز و سرمايه‌گذاري در اين زمينه شود. امري كه هم موجب تنوع عرضه‌كنندگان و هم تنوع خطوط انتقال گاز و از سوي ديگر موجب شكوفايي اقتصاد كشورهاي بالكان و آسودگي خيال مصرف‌كنندگان اروپايي از تامين و تثبيت قيمت گاز در زمستان مي‌‌شد اما خروج امريكا از برجام، هديه‌اي بود به روس‌ها تا خيال‌شان از بابت تداوم تسلط بر بازار انرژي آسوده شود. 
تنوع مسيرهاي انتقال گاز به اروپا، در گرو حل اختلافات سياسي است. شركت‌هاي فعال در بخش انرژي گاز، شامل دو گروه دولتي و خصوصي هستند. شركت‌هاي دولتي اغلب تابع تصميمات سياسي دولت‌ها هستند و پيش از آنكه صرفه اقتصادي براي آنها مهم باشد، تحت‌تاثير موضوعات سياسي هستند. اما شركت‌هاي خصوصي تابع قوانين تجارت هستند و صرفه اقتصادي پروژه‌ها در اولويت فعاليت آنها قرار دارد. بنابراين ممكن است مسائل سياسي موجب شود كه شركت‌هاي خصوصي را از فعاليت در برخي مسيرهاي انتقال گاز منصرف نمايد اما اين مسائل سياسي نمي‌تواند آنها را وادار به فعاليت در مسيري كند كه صرفه اقتصادي ندارد. همين امر مانع از تنوع خطوط لوله گاز شده است. 
همان‌طوركه اشاره شد، امريكايي‌ها با كارت ايران و بالكان هم با روسيه بازي مي‌كنند، هم با كشورهاي اروپايي. در اين ميان كشورهاي بالكان دچار سردرگمي هستند. از يك‌سو به دنبال پيوستن به امريكا و بلوك غرب هستند و توسعه و پيشرفت اقتصادي و تكنولوژيك خود را در همكاري با غرب مي‌دانند و از سوي ديگر همچنان به انرژي روسيه وابسته هستند. هم از ناحيه روسيه تحت فشار هستند و هم گرفتار سياست‌هاي امريكا در قبال ايران و اروپا هستند. اين كشورها به دنبال جايگزيني سوخت‌هاي فسيلي و زغال‌سنگ هستند اما بودجه لازم براي بهره‌برداري از تكنولوژي غرب را ندارند و ناچار هستند همچنان به روسيه وابسته باشند. كشورهاي اروپايي نيز هرساله در اوج سرماي زمستان، نگران كاهش صادرات گاز روسيه و افزايش قيمت‌ها هستند.
خط لوله انتقال گاز ايران از مسير تركيه و بالكان به اروپا، مي‌تواند موجب رقابتي شدن صادرات گاز به اروپا شود. در اين صورت، هم تركيه و كشورهاي بالكان از ترانزيت گاز ايران منتفع مي‌شوند و هم نگراني هرساله اروپا از بابت تامين انرژي برطرف مي‌شود، ضمن اينكه ايران نيز هم از نظر اقتصادي به درآمد هنگفتي كه سال‌هاست از آن محروم است خواهد رسيد و هم از نظر سياسي بر امنيت و نقش بازيگري خود در منطقه خواهد افزود تا به راحتي مورد تحريم قرار نگيرد. همه اينها در گرو رفع تحريم‌هاي امريكا عليه ايران و حل‌وفصل اختلافات دو كشور است. جمهوري اسلامي ايران همواره اراده خود را براي همكاري با كشورهاي واسط و صادرات گاز خود به اروپا نشان داده است، اما تعارض منافع امريكا و ايران در منطقه و بازي‌هاي سياسي امريكا موجب شده كه طي اين سال‌ها، روسيه به هدف خود كه انحصار عرضه گاز به اروپا است دست يابد و امريكايي‌ها با تحريم‌ها و مخالفت‌هاي سياسي، منافع متحدين خود را هم تحت‌الشعاع قرار داده‌اند.
كارشناس سياسي و امور بين‌الملل

سابقه تاريخي رويارويي كي‌يف و مسكو

بهرام اميراحمديان

در قرن دهم ميلادي از درون اوكراين دولتي به نام روس كي‌يف شكل گرفت. اين نخستين حكومت «روس» در تاريخ شناخته مي‌شود كه از درون اوكراين منتزع شد و حكومت جديدي و مجموعه‌اي از كنيازنشين‌ها يا شاهزاده‌نشين‌هايي كه در شرق اوكراين قرار داشتند كه اكنون مناطق تحت كنترل فدراسيون روسيه كنوني است به تدريج به اين حكومت جديد پيوستند. در طول سده‌هاي متمادي هر يك از اين شاهزاده‌نشين‌ها كه قدرتمندتر مي‌شد، ديگران را تحت حكومت خود متحد مي‌كرد يا با سركوب مخالفان آنها را تحت سلطه خود در مي‌آورد.
در قرن سيزدهم ميلادي، با هجوم مغول‌ها نوادگان چنگيزخان مغول از مغولستان تا كرانه‌هاي درياي سياه را تحت تصرف خود درآوردند و سرزمين‌هاي روسيه كنوني را با شكست روس‌ها تحت سلطه خود درآوردند. در اين دوران اردوي زرين يا آلتين اوردا به زبان مغولي، تمام سرزمين‌هاي شمال ايران از ازبكستان كنوني در شرق تا اوكراين كنوني در غرب و از سيبري در شمال تا كوه‌هاي قفقاز در جنوب را به تصرف خود درآورد. روس‌ها براي دو و نيم قرن، خراج‌گذار و برده مغول‌هاي تازه مسلمان يا تاتارها شدند. روس‌ها نهايتا در قرن شانزدهم توانستند مغول‌ها را شكست دهند و در مسير عقب راندن آنها از سرزمين‌هاي‌شان از اوكراين به سمت شرق پيشروي كردند تا بتوانند در تلافي شكست‌هاي سده‌هاي پيشين قلمروي مغول‌ها را تصرف كنند. اين پيشروي همين‌طور ادامه پيدا كرد تا اينكه سيبري در قرن هجدهم به انضمام روسيه درآمد و در قرن نوزدهم آسياي مركزي را نيز تصرف كردند. نهايتا در قرن نوزدهم كشورگشايي‌هاي روسيه به سمت جنوب هم گسترش پيدا كرد و قلمروهاي ايران در قفقاز را به تصرف درآورد.
اينكه امروز ولاديمير پوتين، رييس‌جمهور روسيه مدعي مي‌شود اوكراين يك هويت جعلي است، ادعايي است كه برعكس آن درست است. روسيه يك هويت جعلي است كه سده‌ها بعد از روس كي‌يف شكل گرفت و در قرن ۱۸ ميلادي، نزديك به هزار سال بعد از تاسيس روس كي‌يف، مذهب و آيين مردم آن نيز توسط پتر كبير تغيير كرد و به مسيحيت ارتدكس تغيير كرد، در شرايطي كه اغلب مردم اوكراين هنوز مسيحي كاتوليك هستند. اين روسيه است كه از دل اوكراين پديد آمده است و برخلاف اوكراين يك دولت-ملت با قوميت يكسان، زبان يكسان و مذهب يكسان نيست، بلكه در سراسر روسيه بيش از ۲۰۰ قوميت مختلف زندگي مي‌كنند. در ميان روس‌ها يك مثل رايج وجود دارد كه مسكو را قلب روسيه، سن‌پترزبورگ را مغز روسيه و اوكراين را مادر روسيه مي‌نامند. اين مثل نشان مي‌دهد كه خود روس‌ها هم به لحاظ تاريخي نقش بنيانگذاري اوكراين را قبول دارند.
بخش عمده‌اي از خصومت‌هاي كنوني ميان مسكو و كي‌يف به بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بازمي‌گردد. يك‌سري اشتباه‌هاي پشت سر هم باعث شد كه در ميان همه جمهوري‌هاي استقلال يافته از شوروي سابق، روسيه به شكل غيرطبيعي و نامتناسبي تقويت شود. كرسي شوروي در شوراي امنيت سامان ملل متحد دو دستي به فدراسيون روسيه تحول داده ‌شد و در عين حال جمهوري‌هاي ديگر، از جمله بخش بزرگي از توانمندي‌هاي نظامي خود را به ويژه در قالب سلاح‌هاي اتمي به مسكو واگذار كردند. اوكراين در لحظه استقلال در سال ۱۹۹۱ سومين قدرت هسته‌اي جهان شناخته مي‌شد، اما به دليل سوداي صلح‌طلبي، اين سلاح‌ها را به همسايه بزرگ‌تر خود، فدراسيون روسيه واگذار كرد.
نماينده روسيه در سازمان ملل سال ۱۹۹۱، جمهوري اوكراين را در مرزهاي ملي كه شامل شبه‌جزيره كريمه و استان‌هاي شرقي اوكراين مي‌شد، به رسميت شناخت. يعني در آن دوران روسيه هيچ ادعاي ارضي عليه اوكراين مطرح نكرد كه تصور كنيم ادعاهاي كنوني جنبه تاريخي داشته ‌باشد. زماني كه اوكراين با فشار امريكا و بريتانيا، براي كاهش تعداد كشورهاي داراي توانايي نظامي هسته‌اي، سلاح‌هاي هسته‌اي خود را به روسيه واگذار كرد، روس‌ها بار ديگر التزام خود را به تماميت ارضي و حاكميت ملي اوكراين كه شامل شبه‌جزيره كريمه و استان‌هاي شرقي مي‌شد، مورد تاكيد قرار دادند.
ادعاهاي روسيه عليه شرق اوكراين و شبه‌جزيره كريمه، ادعاهاي نوظهور است. اگر نگراني روسيه از شرايط زندگي تعدادي روس‌تبار در شرق اوكراين و شبه‌جزيره كريمه بود، مي‌توانست به راحتي تسهيلاتي براي مهاجرت اين افراد به درون خاك وسيع ۱۷ ميليون كيلومتر مربعي روسيه فراهم كند. اين مناطق در قلمرو كشوري مستقل قرار دارند و روسيه راسا نمي‌تواند براي اتباع آن كشور تعيين تكليف كند. به همين سبب است كه روسيه را تجاوزكار تلقي مي‌كنيم و اقدام روسيه در حمله به اوكراين را نقض حقوق بين‌الملل توصيف مي‌كنيم. اينها مسائلي است كه روسيه در زمان استقلال اوكراين، در زمان انتقال سلاح‌هاي هسته‌اي اوكراين و در زمان امضاي موافقتنامه مينسك به‌كرات متعهد به آن شده ‌بود. سال ۲۰۱۴ زماني كه قرار شد اتحاديه اقتصادي اورآسيا شكل بگيرد، اوكراين نپذيرفت و روسيه خيلي از اين اقدام يك كشور مستقل ناراحت شد و تصميم گرفت با اشغال و انضمام شبه‌جزيره كريمه، اوكراين را تنبيه كند.
شبه‌جزيره كريمه به لحاظ تاريخي يك شبه‌جزيره مسلمان‌نشين و متعلق به تاتارها بود. روسيه تزاري در دوران كاترين كبير تركيب جمعيتي مسلمانان كريمه را به هم زد و در دوره جنگ جهاني دوم، زير سايه جنگ تاتارهاي كريمه را به تبعيد فرستادند و روس‌ها را جايگزين آنها كرده تركيب جمعيت آن را به نفع روس‌ها تغيير دادند. در دوران اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي، خروشچف، جمهوري خودمختار كريمه را به اوكراين واگذار كرد. حالا روس‌ها مدعي هستند كه اين سرزمين متعلق به فدراسيون روسيه است. روسيه از سال ۲۰۱۴ كه مردم اوكراين پيوستن به اتحاديه گمركي اورآسيا را نپذيرفتند و رييس‌جمهور روس‌گراي وقت، ويكتور ياناكوويچ را بركنار كردند، روسيه ناراحت شد و در هشت سال گذشته به دنبال اين است كه اين اقدام مردم اوكراين را تلافي كند. اكنون زمان تسويه‌حساب رسيده است و به بهانه آمادگي اوكراين براي پيوستن به ناتو، خاك اوكراين مورد تجاوز نظامي روسيه قرار مي‌گيرد. اگر روسيه از گسترش ناتو به سوي شرق احساس عدم منيت مي‌كند، نشان مي‌دهد كه برخلاف ادعاي پوتين، روسيه كشوري ضعيف است كه عضويت اوكراين در ناتو امنيت اين به اصطلاح ابرقدرت نظامي را متزلزل مي‌كند.

منبع:روزنامه اعتماد 7 اسفند 1400 خورشیدی