1

تولد دوباره یا مرگ یک ابرقدرت!؟

جعفر گلابي

نبرد اوكراين نشان داد كه جنگ‌خواهان زير پوست دنيا منتظرند تا هر آن از گوشه‌اي به بهانه‌اي سر برآورند و ثابت كنند كه در قرن بيست و يكم همانند قرن بيستم، همانند قرون وسطا، همانند دوران ظهورچنگيز تا جنگ‌هاي متوالي ايران و روم باستان چيزي تغيير نكرده است و فقط ابزار و دامنه ميدان‌هاي نبرد مدرن‌تر و كشنده‌تر شده‌اند. چه كسي مي‌تواند تضمين بدهد كه يكي از رهبران جهان ديوانه‌‌وار به سوي جنگ جهاني سوم حركت نكند؟ متاسفانه جنگ‌هايي كه ابرقدرت‌ها به راه مي‌اندازند امكان بي‌طرفي كشورهاي ديگر را بسيار محدود مي‌كنند. پس از جنگ جهاني دوم كه هيولاي نهفته در جان بشريت برون آمد و كره زمين را به رنگ خون كرد باز هم هركجا پاي ابرقدرتي به جنگي باز شده است ديگر كشورها هم مجبور شده‌اند به طريقي وارد آن شوند و جنون كشتار را گسترش دهند. يكي از آخرين نمونه‌هاي آن، جنگ‌هاي امريكا در افغانستان و عراق است كه هنوز دود خاكسترهاي آن چشمان مردم منطقه را مي‌سوزاند. حالا روسيه جنگ بزرگي را شروع كرده است كه هر لحظه امكان بازگشت را ناشدني‌تر مي‌كند و چه بسا بر اثر فشار روزافزون اقتصادي و رواني غرب براي گريز از شكست و كشاندن ديگران به ورطه خودساخته، اقدامات خطرناك و جهان‌سوزي از خود بروز دهد. البته روشن است كه جنگ‌ها ابتدا پشت تحولات گوناگون در انباشت قدرت‌ها و ضعف‌ها و فرصت‌ها و تصورها و توهم‌ها آغاز مي‌شوند و هنگامي كه صداي بمب‌ها و موشك‌ها به گوش مي‌رسد آخرين پرده همان تحولات بالا رفته است. ريشه‌هاي جنگ اوكراين را بايد در تحقير روزافزون روسيه از طرف غرب جست‌وجوكرد، در اقدامات نامتعارف ترامپ و ايجاد اختلال در نظم نيم‌بند جهان و در ضعف مفرط بايدن و ابرقدرتي چين و احساس پيروزي روسيه در سوريه و توهمات رهبران كرملين سراغ گرفت. ظاهرا ايستادگي جمهوري اسلامي ايران در مقابل امريكا و تحمل تحريم‌هاي حداكثري و متوقف كردن غرب در خاورميانه اين فكر را كه مي‌شود بدترين محاصره‌هاي اقتصادي را ديد و آنها را شكست، در سردمداران مسكو تقويت كرده است. اگر ايران بتواند سلاح تحريم‌هاي امريكا را كُند كند چرا روسيه نتواند؟ هر كشوري از امتيازات خود سود مي‌برد، امريكا مرتبا از مركزيتش در اقتصاد جهاني استفاده مي‌كند، چين همه جا حضور اقتصادي دارد و تا تبديل شدن به قدرت اول جهان فاصله زيادي ندارد و هرجا منافعش در خطر بيفتد دست به سلاح اقتصادي مي‌برد، لذا دليلي نيست كه روسيه آن همه قدرت نظامي خود را در پايگاه‌ها و پادگان‌ها و انبارهاي گسترده مهمات محبوس كند و به وسيله آنها از جهان امتياز نگيرد. روش مسكو همواره همين گونه زمخت و عريان و خشن بوده است. گويي آنها با همه استعداد علمي و نيروي انساني و منابع عظيم نفت و گاز و معدن كه دارند نمي‌توانند در اقتصاد سالم حرفي براي گفتن داشته باشند! پس ازجنگ جهاني دوم اروپاي شرقي زير سايه نيروهاي نظامي شوروي پيمان ورشو را امضا كردند و بعدها ازشدت فقر اقتصادي بودكه از روسيه جدا شدند. اين دوگانه قدرت نظامي و ضعف اقتصادي روسيه است كه منحني پيشروي يا عقب‌نشيني اين كشور را ترسيم مي‌كند.30 سال پس از شكست شوروي در جنگ افغانستان پس از آن همه فراز و فرود داخلي گويي هيچ تغييري در اين غول شرقي ايجاد نشده است. روسيه يا با نيروي نظامي، خود را به جهان تحميل مي‌كند يا منزوي و حتي گاهي دنباله‌رو غرب مي‌شود و تاكنون شق سومي وجود نداشته است! اگر نبرد اوكراين منجر به پيروزي قاطع روسيه شود كشورگشايي‌هاي ديگر مسكو يكي پس از ديگري شكل خواهد گرفت و دوباره جهان به سوي دوقطبي شدن پيش مي‌رود و اگر شكست بخورد بايد به انزوا و فقر و انفعال رضايت دهد… غربيان دقيقا اين نقطه عطف راتشخيص داده‌اند و با اعتماد به نفس از آن استقبال مي‌كنند و در اين ميان سرنوشت يك ملت 40 ميليوني براي‌شان فقط به‌كار ديو و دلبر ساختن ماجرا و هجوم سنگين تبليغاتي عليه روسيه مي‌آيد! آنها به جنگ اوكراين به عنوان يك فرصت مي‌نگرند تا كار روسيه را يكسره كنند و اين معاني است كه جنگ مذكور را بيش از حد تصور خطرناك خواهد كرد. در جنگي كه براي يك ابرقدرت نبرد مرگ و زندگي باشد بايد از آن هراس داشت، چرا كه يك ابرقدرت مي‌تواند همه را با خود به قعر جهنم بكشاند. البته از نظر دور نداريم كه چين در نقطه‌اي از اين ماجرا نشسته است كه در هر صورت يكي از برندگان اصلي آن خواهد بود و براي همين هم هيچ موضع هيجاني از خود بروز نمي‌دهد تا سمت و سوي حوادث روشن‌ترشوند. هرگاه چين به سمت يكي از طرفين بحران گرايش نشان دهد پيروزيش را حتمي بدانيم و البته خودش هم به اين پيروزي كمك خواهد كرد. در حال حاضر چين تنها بازيگري است كه انگيزه و امكان كنترل روسيه را داراست. اژدهاي بزرگ شرق كه حالا در آسمان ابرقدرتي سير مي‌كند قطعا نمي‌خواهد روي زمين سوخته جهان سرمايه‌گذاري‌هايش را بيشتر كند و اين به هرحال يك اميد است براي عدم وخامت حيات جهان. در بحران‌هاي بزرگ نقطه ايستادن كشورها بسيار مهم است. كاش ما كياستي داشته باشيم و در نقطه درست بايستيم. استحكام داخلي از طريق محوريت اراده مردم و پرهيز از ماجراجويي و وزانت تصميم‌ها درست همان نقطه‌اي است كه براي‌مان امنيت و امتياز مي‌آورد.

منبع:روزنامه اعتماد 9 اسفند 1400 خورشیدی