استراتژی حاکمیت در مقابل جنبش معلمان ترکیبی از سرکوب و مدارا است
سعید مدنی در کلاب سازمان معلمان ایران
استراتژی حاکمیت در مقابل جنبش معلمان ترکیبی از سرکوب و مدارا است
(( بخش دوم ))
سازمان معلمان که هفته نخست اسفند میزبان دکتر سعید مدنی در کلاب هوس بود در ادامه نشست نخست که پیرامون ویژپی های جنبش معلمان به بحث پرداخته بود در نشست دوم به موضوع چشم انداز چنبش معلمان پرداخت که در قسمت نخست که سخن معلم آن را منتظر کرد این جامعه شناس و محقق حوزه اجتماعی به اشکال مختلف گروه های معترض به وضع موجود اشاره کرد و جنبش معلمان را در جذب ساکتین و افرادی که قصد خروج از نظام آموزشی را دارند موفق ارزیابی کرد و در بخش دیگر به کارکردهای جنبش های اجتماعی پرداخت و سپس چهار چشمانداز مشخص در برابر جنبشها را برشمرد و در این راستا معتقد است که گزینۀ سرکوب در برابر جنبش معلمان تأثیراتش کوتاه مدت است چون از مرحله شورش و اعتراض عبور کرده است و دارای انسجام و تشکیلات و هدف و راهبرد است این فعال اجتماعی و سیاسی در بخش دیگری هم به چهار اصل اساسی رمز بقای جنبش معلمان پرداخت و جنبش معلمان را هم از این منظر مورد ارزیابی قرار داد.
در بخش دوم به ادامه مباحث مطرح شده دکتر سعید مدنی در کلاب هوس سازمان معلمان می پردازیم.
چشمانداز جنبش معلمان جدا از چشمانداز وضعیت کل جامعۀ ایران نیست
سخن معلم/ رکن دوم که چشمانداز جنبش را نشان میدهد پویایی بیرونیاش است. پویایی بیرونی به طور مشخص اشاره دارد به واکنش نظام حکمرانی به جنبش. سوال این است، برای بررسی پویایی بیرونی باید به این سوال پاسخ داد که آیا نظام حکمرانی که نظام آموزش پرورش هم بخشی از آن هست قادر است به مطالبات معلمان پاسخ بدهد؟
سعید مدنی با بیان این مطلب به پرسش طرح شده خود اینگونه پاسخ داد که: چشمانداز جنبش معلمان جدا از چشمانداز وضعیت کل جامعۀ ایران نیست. یعنی یک جنبش آن هم جنبش معلمان با این سطح از فراگیری است، سرنوشت اش با سرنوشت جامعۀ ایران پیوند خورده است. بنابراین برای نشان دادن چشمانداز جنبش معلمان به عنوان یک جنبش نسبتاً فراگیر باید توضیح دهیم که چه چشماندازی از جامعۀ ایران داریم. بنابراین اگر نظام حکمرانی قادر باشد که به مطالبات مردم ایران پاسخ بدهد، در این صورت قادر خواهد بود به مطالبات معلمان نیز پاسخ بدهد. خوب اینجا ما داریم پیوند بین این دو را نشان میدهیم. شما تصور کنید که مثلاً آیا ممکن است میزان فقر یا نابرابری در جامعه به همین ترتیب بماند یا وضعیت بدتر شود و مثلاً معلمان وضعیت بهتر داشته باشند؟
و یا آیا امکان دارد اوضاع اجتماعی و فرهنگی به همین ترتیب بماند و معلمها از شأن و منزلت و درواقع درآمد کافی برخوردار باشند؟ آیا امکان دارد میزان کارآمدی و اثربخشی نظام حکمرانی به همین میزان پایین باشد و نظام آموزشی از کارایی و اثربخشی برخوردار باشد؟آیا ممکن است سیاستهای کلی سیاستهای لیبرال و نئولیبرال باشد، آزادسازی نظام آموزشی، آزادسازی فساد، آزادسازی قیمتها، آزادسازی همه چیز و پولیسازی مدارس و بعد در مقابلش مثلاً آموزش پرورش این ویژگی را نداشته باشد؟ معلومه که ناممکن است.
آیا نظام حکمرانی قادر است که به مطالبات معلمان پاسخ بدهد؟
مدنی در ادامه افزود: به این اعتبار نه تنها سرنوشت جامعۀ معلمان بلکه سرنوشت کل جامعه، سایر نیروهای اجتماعی از جمله کارگران، زنان، بازنشستگان و گروههای دیگر اجتماعی هم با چشماندازی که از جامعۀ ایران داریم پیوند خورده است. خوب در برابر این سوال که آیا نظام حکمرانی قادر است که به مطالبات معلمان پاسخ بدهد؟ سه پاسخ میتوانیم داشته باشیم.
یک پاسخ این است که خیر. مبنای این پاسخ این است که اگر وضع موجود به همین ترتیب ادامه پیدا کند؛ یعنی بحران ساختاریای که نظام حکمرانی را فراگرفته به همین ترتیب ادامه پیدا بکند، در این صورت و در شرایطی که نظام حکمرانی دچار بحرانهای ساختاری است، امکان حل نه تنها مشکل معلمان بلکه هیچ مشکل دیگری هم نیست. یعنی نمیتواند مشکل معلمان را حل کند اگر تورم مثلاً چهل درصدی را نتواند حل بکند. مشکل معلمان حل نمیشود . در حالیکه ارزش پول ملی روز به روز کاهش پیدا میکند، مشکل معلمان را نمیتوان حل کرد. در حالیکه نظام روابط اقتصادی رانتییر است و مبتنی بر فساد ساختاری ، منابع جدی برای تخصیص به حل شکلات معلمان و پاسخ به مطالبات آنها وجود نخواهد داشت. معنیاش این است که در صورت ادامۀ وضع موجود که نهایتاً میتواند به فروپاشی و ورشکستگی دولت منجر بشود ، درواقع سیاست اصلی نظام حکمرانی سرکوب خواهد بود و برخورد شدیدتر، حالا به مناسبتهای مختلف و در مقاطع مختلف. چرا؟ این فرایند فروپاشی را شما در اقتصاد میبینید، همین الان درواقع فرایند فروپاشی اقتصادی ماههاست و شاید سالها هست که شروع شده. فروپاشی اجتماعی، فرهنگی، اینها را که می بینید. فعلا علائمی از فروپاشی امنیتی-نظامی نمیبینیم ولی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگیاش را که میبینیم. مثلاً اشکال قبیح و زشت خشونت در جامعه، سربریدن و به قتل رساندن و افزایش خودکشی در گروههای مختلف اجتماعی و خیلی چیزهای دیگر نمودهای این فروپاشی اجتماعی هستند. بنابراین در صورت ادامۀ وضع موجود و تداوم این بحرانهای ساختاری نهایتاً نظام حکمرانی قادر نیست که به مطالبات معلمان پاسخ بدهد و پاسخش به اعتراضات سرکوب است.
این تحلیل گر مسائل اجتماعی و سیاسی در ادامه این مطلب گفت: پاسخ دوم این است که ممکن است نظام حکمرانی بتواند به مطالبات معلمان پاسخ بدهد، اما موقتی و ناقص. یعنی چه؟ یعنی اینکه ساختار موجود را حفظ کند اما برخی رفرمها در آن انجام بدهد. مثلاً تا حدی از طریق همین توافقی که الان در مورد برجام در حال شکل گیری است بهبودی در وضعیت ارزی ایجاد بشود و بخشی از دلارهای نفتی تزریق بشود. خوب ممکن است که بخشی از مشکلات حل شود و با درآمدهایی که ایجاد میشود تا حدی تورم کاهش پیدا کند اما مشکل این است که چون ساختار دچار مشکلات اساسی است، اساساً امکان کنترل نابرابری و تورم ساختاری در میان مدت غیرممکن است، چون مسئلۀ ایران در وهلۀ اول اصلاً مسئلۀ منابع نیست. مسئلۀ ساختار است. بنابراین ممکن است که در صورت توافق در برجام و بهبود موقت وضعیت اقتصادی نظام چیزی هم نصیب معلمان بشود ولی این قطعاً موقتی و ناپایداراست و نمیتواند یک توسعۀ پایدار ایجاد کند، نمیتواند عامل ایجاد فقر فزاینده و تورم بالا را از بین ببرد اما بهبودی موقت ایجاد میکند. بنابراین چشمانداز مقابلمان گزینۀ پاسخ موقتی و ناقص است به مطالبات معلمان.
وی در ادامه این بخش از سخنان خود گفت: پاسخ سوم به این سئوال که آیا نظام قادر است به مطالبات معلمان پاسخ بدهد؟ مثبت است، چگونه؟ در صورتیکه اصلاح ساختار صورت بگیرد. یعنی اگر که حاکمیت بپذیرد که ساختار غیردموکراتیک ، ناعادلانه و ناکارآمد است، فسادزا است، مشروعیتزدا است، همۀ اینها را بپذیرد و بعد به اصطلاح ساختار در چهارچوب منافع ملی اقدام کند، ساختار را دگرگون کند، تغییر بدهد. در آن صورت به مطالبات معلمان در کنار دیگر اقشار پاسخ داده خواهد شد. برای اینکه راجع به دو پاسخ اول و دوم بیشتر توضیح بدهم، اشاره میکنم به گزارشی از سازمان مدیریت و برنامه ریزی. سازمان برنامه چند ماه پیش یک گزارشی داد در باره چشم انداز اقتصادی ایران در فاصله سالهای 1400 تا 1406 در قالب دو سناریو تداوم تحریمها و یکی هم رسیدن به توافق و لغو تحریم ها. در گزینۀ اول که تداوم تحریمها بود یا به یک عبارتی ادامۀ وضع موجود پیش بینی شده بود در فاصلۀ 1400 تا 1406، نرخ متوسط سالانۀ تورم حدود 53 تا 54 درصد و نرخ رشد ارز هم سالیانه به طور متوسط 50 درصد رشد خواهد داشت و قیمت دلار در سال 1406 به 284 هزار تومان میرسد؛ و گفته بود که بر مبنای این سناریو دولت در سال 1403 ورشکسته میشود. یعنی منابع و داراییهایش کمتر از هزینههایش میشود و نمیتواند این هزینهها را پرتامین کند. بنابراین موقعی که اشاره میکنم به اینکه یک پاسخ به این پرسش که آیا نظام قادر است در صورت ادامۀ وضع موجود به مطالبات مردم و معلمان پاسخ بدهد؟ پاسخ این است که به هیچ وجه قادر نخواهد بود که وضعیت را بهبود بدهد و در نتیجه معلمان هم مثل سایر گروههای اجتماعی از این وضعیت ناعادلانه رنج خواهند برد.
سعید مدنی در ادامه و تکمیل این بحث گفت:گزینۀ دومی که در این گزارش مورد نظر قرار داده شده بود این بود که اگر توافق انجام بشود؛ یعنی به یک توافقی بین جمهوری اسلامی و اچند تا کشور اروپایی و آمریکا رخ دهد و تحریمها برداشته بشود، در این صورت نرخ رشد سالانۀ تورم در فاصلۀ 1400 تا 1406، یعنی تقریباً 5 سال آینده حدود 28 درصد است. یعنی باز هم حتی اگر تحریمها هم برداشته بشود، نرخ رشد تورم سالیانه 28 درصد است و این نرخ تورم بسیار بالایی است. قطعاً هیچ نظام آموزش پرورش و کل نظام قادر نیست که این 28 درصد تورم را با افزایش دستمزدها جبران بکند. و همینطور نرخ ارز هم به طور متوسط 21 درصد رشد میکند. معنیاش این است که سال 1405، یعنی 5 سال دیگر، میزان نرخ دلار حدود 55 هزار و پانصد تومان است، تقریباً دو برابر میزان موجود. خوب در این حالت چه اتفاقی میافتد؟ دولت قادر است به صورت موقتی و ناقص به مطالبات پاسخ بدهد و تا حدی مشکل معلمان را حل بکند، اما نه به صورت دائم، چون بلافاصله ساختاری که فاسد است، ناکارآمد است، مولد نیست، دوباره آن چرخۀ تولید فقر و نابرابری را ادامه میدهد. بنابراین نتیجه این میشود که ممکن است که به صورت موقتی وضع گروههای محروم مثل معلمان بهتر بشود ولی در نهایت به سرعت وضع به شکل فعلی باز میگردد.
ترکیب سرکوب و مدارا در مقابل جنبش معلمان
این استاد جامعه شناسی در بخش دیگری از سخنان خود افزود: البته مواجهه یا سیاست نظام حکمرانی در مقابل جنبش معلمان، به نظر من ترکیبی از سرکوب و مدارا خواهد بود. یعنی در واقع به نوعی تلاش میکند که جنبش معلمان را کنترل بکند. بنابراین آخرین گزینهای که میماند که در آن، وضعیت معلمان و نه تنها معلمان بلکه گروههای دیگر اجتماعی هم بهبود پیدا بکند، جز تغییر و اصلاح ساختار، هم در حوزۀ اقتصادی و هم حوزه اجتماعی نیست و به یک عبارت دیگر بازتوزیع قدرت و ثروت در ایران.
جنبش معلمان و همۀ جنبشهای اجتماعی درحوزۀ عمومی نفس میکشند
دکتر مدنی در بخش پرسش و پاسخ این نشست در پاسخ به پرسش یکی از اعضای شورای مرکزی سازمان معلمان پیرامون حوزه عمومی و جنبش معلمان گفت:
منظور از حوزه عمومی قبل از هر چیزی قلمرویی از حیات اجتماعی است که در آن چیزی نظیر افکار عمومی بتواند شکل بگیرد. علی الاصول تمامی شهروندان باید از امکان دسترسی به حوزه عمومی برخوردار باشند. در جریان هر مکالمه یا گفت و گو که طی آن اشخاص خصوصی در کنار هم جمع میشوند تا یک اجتماع را تشکیل دهند، در حقیقت بخشی از حوزه عمومی تشکیل یا ایجاد میگردد. شهروندان یا افرادی که در کنار هم جمع شده اند نه در مقام افراد اقتصادی یا حرفه ای که تنها به فکر اداره امور خصوصی خود هستند و موظف به اطاعت و تبعیت از قواعد مذکورندبلکه شهروندان و افراد خصوصی زمانی به منزله عموم عمل میکنند که بدون اجبار و اضطرار بتوانند به مسائل مورد علاقه مردم یا منافع و مصالح عمومی بپردازند.
جنبش معلمان و همۀ جنبشهای اجتماعی درواقع در این حوزۀ عمومی است که نفس میکشند، تنفس میکنند و حرکت میکنند. بنابراین به یک اعتبار دیگر حوزهای که جنبش معلمان دارد الان در آن حرکت میکند همان حوزۀ عمومی است
مدنی در پاسخ به پرسش دیگری مرتبط با همین بحث افزود: حوزۀ عمومی درواقع حوزهای نیست که از قبل تعیین شده باشد. بلکه سازمانهای جامعۀ مدنی متناسب با رشدی که میکنند، متناسب با توسعهای که پیدا میکنند وارد این حوزه میشوند، این حوزه را میسازند. بنابراین جنبشهای مختلف فرض کنید مثلاً جنبش بازنشستگان، جنبش معلمان، جنبش کارگری، جنبش فمنیستی، جنبش جوانان، هر کدام سازندۀ این حوزۀ عمومی هستند گه مهمترین ویژگیاش این است که حوزهای مستقل از قدرت نظام حکمرانی است و در عین حال انسانها در این حوزه به تبادل نظر، بحث، گفتگو درباره خیر عمومی و صالح جامعه میپردازند. یک محیط اجتماعی و در نهایت یک قدرت خارج از ساختار قدرت.
جنبشهای اجتماعی جدید دارای سازمان افقی هستند نه سازمان عمودی
دکتر سعید مدنی در پاسخ به این پرسش یکی دیگر از اعضای شورای مرکزی که پرسیده بود: با توجه به اینکه جنبش معلمان یک جنبش متکثر است و این تکثر هم در بحث نظری و تئوریک دیده میشود و هم در بحث عملی و نوع کنشگری؛ و گاه این تکثر هم فرصت است و هم تهدید. برای اینکه چشمانداز جنبش معلمان با حفظ این تکثر بتواند یک چشمانداز امیدوارکنندهای باشد و در حالتهای مختلف یک ارتقا دیده بشود و زایشهایی را و پویایی را و پیوستگیهایی را ما ببینیم چه توصیهای به کنشگران جنبش معلمان دارید برای دستیابی به یک چشمانداز مثبت و مفید و موثر؟ گفت:
من در واقع سعی کردم با آن سه چشم اندازی که در مقابل این جنبشها وجود دارد تا حدی به این سوال پاسخ بدهم. ببینید مسئلۀ اول این است که جنبشها، به ویژه جنبشهای اجتماعی جدید که من جنبش معلمان را هم در ردیف جنبشهای اجتماعی جدید قرار میدهم، متکثرند. اجازه بدهید کمی توضیح بدهم راجع به این تفاوت جنبشهای قدیم و جدید. جنبشهای قدیم جنبشهایی هستند که تا قبل از سال 1980 در سطح جهانی به صورت عموم وجود داشتند. عمدتاً جنبش رادیکال بودند که چهارچوب حرکتیشان متفاوت بود با جنبشهایی که بعد از 1980 آرام آرام شکل گرفتند. مثلاً جنبشهای قدیم از جهت سازمانی تشکل سلسله مراتبی داشتند. یعنی الگوشان الگوی سازمانهای نظامی بود. چارت سازمانی از بالا به پایین داشتند. جنبشهای اجتماعی جدید برعکس شبکهای هستند به این ترتیب که سازمانی افقی دارند نه سازمان عمودی و به نوعی مشارکت را در بدنه جنبش ترویج و تقویت میکنند. تفاوتهای دیگری هم وجود دارد؛ مثلاً در جنبشهای قدیم رهبری نقش اصلی را داشت در جنبشهای جدید، مدیریت نقش اصلی را دارد. در واقع به جای آن نقش کاریزمای رهبر در جنبشهای قدیم ، اینجا مدیریت مسئله بود و نقش داشت. رهبران جنبشهای اجتماعی جدید درواقع جنبش را مدیریت میکردند. حالا تفاوتهای دیگر هم وجود داشت. جنبشهای قدیم بیشتر مزیتشان انسجام بود و یکدستی، به دلیل همین سازمان سلسله مراتبیشان هم این ویژگی را داشتند؛ ولی در مقابل جنبشهای جدید این تکثرشان را مزیت میدانند. این چتری که جنبش باز میکند برای گروههای مختلف اجتماعی ، این را مزیت میدانند. بنابراین معمولاً جنبشها یک چهارچوبی دارند که هر کس آن چهارچوب را بپذیرد وارد جنبش میشود درواقع جزو سازمانها و انجمنهای جنبش قرار میگیرد. به نوعی بخش جنبش را میسازد، بخش جنبش movement sector social، درواقع اشاره دارد به حضور سازمانهای متعدد درون جنبش. همۀ این سازمانها یک اصول مشترک دارند ، مثلاً همه مستقل از ساختار قدرت هستند. پس به این ترتیب یک چهارچوب و اصولی برای ورود به جنبش وجود دارد و بعد از اینکه گروهها و انجمن های مختلف وارد بخش جنبش میشوند بر اساس فصل مشترک های مورد اجماع حرکت میکنند؛ یعنی روی نقاط مشترک مورد توافق ، در عین حال که میپذیرند با هم اختلاف و تفاوت هم دارند.
تکثر نیروها و رمز قدرت جنبش معلمان
مدنی در ادامه این بحث با اشاره به تجربه و شناخت خود از جنبش معلمان و فعالان این جنبش افزود: در مورد جنبش معلمان هم میدانیم دقیقاً این ویژگی وجود دارد. یعنی لااقل من شانس این را داشتهام که در فرصتهای مختلفی با جریانات مختلفی در جنبش معلمان آشنا بشوم و افتخار این را داشتم که در خدمت افراد موثرشان باشم. و خوب در بعضی موارد دیدگاههای کاملاً متفاوتی هم داشتند؛ برخی خیلی سیاسی بودند، برخی کمتر سیاسی بودند، برخی رادیکال بودند، برخی کمی محافظهکارتر بودند، برخی میشود گفت که خواستها و مطالبات خیلی گستردهتری داشتند، برخی خواستها و مطالبات محدودتر. این تنوع وجود دارد ولی موقعی که پذیرفته میشود که جنبش معلمان شامل مجموعۀ این نیروها است، آنچه که میتواند رمز قدرت جنبش معلمان باشد این است که برایند نظرات اینها مبنای حرکت قرار بگیرد. البته مشروط به همان اصول اولیه که هر کس با پذیرش آن وارد جنبش معلمان شده است. یعنی از جهت هویتی خودش را متعلق بداند به قشر اجتماعی معلمان و منافع جمعی آنها را در اولویت قرار بدهد. موضوع مبارزهاش درواقع بهبود وضعیت معلمان باشد و مبارزه با ساختاری که این وضعیت نامساعد را برای آن ایجاد کرده و اگرچه چشماندازهای متفاوتی وجود دارد ولی در مورد اهداف مرحلهای توافق وجود دارد. منظورم این است که ممکن است یک جریانی در جنبش معلمان وجود داشته باشد که چشماندازش ایجاد یک نظام تمامعیار دموکراتیک و عادلانه است در نظام آموزشی، یک جریان دیگری بهبود وضعیت معلمان را و اجرای طرح رتبهبندی را در اولویتش فعلاً قرار میدهد. اینها هر دو میتوانند به صورت مرحلهای با هم به توافق برسند و حرکت را با همدیگر ادامه دهند؛ هر دو در هر حال در درون جنبش معلمان قرار دارند. بنابراین رسیدن به یک اجماع یعنی درواقع دو سر طیف به خاطر مصالح جنبش انعطاف به خرج میدهند تا رسیدن به یک توافقات میانگین، ممکن باشد تا در جهت منافع جنبش عمل کنند.