1

دایره‌های بسته

محسن آزموده

دوستي مي‌گفت، وقتي نوجوان بودم، دلم مي‌خواست نويسنده بزرگي شوم، در حد داستايفسكي و بالزاك. با گذر زمان اما فهميدم كه اوضاع به اين سادگي‌ها هم نيست، به تدريج دنيايم كوچك و كوچك‌تر شد تا اينكه در نهايت رسيدم به جمع بيست، سي نفره دوستان و فاميل در گروه مجازي خانوادگي. حالا در صفحه خانوادگي در يكي از اين شبكه‌هاي اجتماعي مجازي، مطلبي مي‌گذارم و آنها همگي به‌به و چه‌چه مي‌كنند و من هم حسابي راضي و خوشحالم و از هر «لايك» و تحسين آنها، ذوق‌مرگ مي‌شوم، روياي بالزاك شدن را هم بي‌خيال شده‌ام و به زباله‌دان تاريخ سپرده‌ام! در زمانه ما شبكه‌هاي اجتماعي و فضاي مجازي اين امكان را براي انبوه كاربران پديد آورده كه براي خود ميدان‌ها و دايره‌هايي بسته ايجاد كنند تا در آنها به بيان نظرات و انديشه‌هاي خود بپردازند و با شماري از مخاطبان واقعي يا مجازي، به گفت‌وگو و مباحثه بپردازند و از اين طريق ميل به ديده شدن خود را ارضا كنند. اين پديده في‌نفسه بد نيست و موجب ارتباط افراد با ديدگاه‌ها و باورهاي مشابه و همسو مي‌شود. چه بسا برخي با توجه به توانمندي‌هاي خود يا با هوش و ذكاوت‌شان در فهم علاقه‌مندي‌هاي ديگران يا گرايش‌هاي فرهنگي روز يا كاملا به صورت تصادفي و ناخودآگاه، بتوانند مخاطبان خود را بارها و بارها افزايش دهند و در دايره‌هايي بسيار بزرگ‌تر راه يابند يا خودشان هوشمندانه يا به صورت اتفاقي، ميدان‌هايي بزرگ خلق كنند، كاري كه سلبريتي‌ها و افراد مشهور در حوزه‌هاي مختلف مثل سياست و ورزش و سينما و… در آن موفق هستند و هر عكس و تصويرشان يا هر نظر و ديدگاه‌شان، مورد توجه هزاران هزار و بلكه ميليون‌ها نفر قرار مي‌گيرد. 
مشكل زماني پديد مي‌آيد كه حضور در اين ميدان‌ها-ولو بزرگ- فرد را متوهم مي‌سازد و تاييدها و «لايك»ها و نظرات مثبت آنها سبب مي‌شود كه تصور كند آنچه گفته يا نوشته درست است و خطا در آن راه ندارد يا محصول يا فرآورده‌اي كه عرضه كرده، خوب است و هيچ نقد و انتقادي به آن وارد نيست. اين امكان كه كاربر مي‌تواند به صورت مختارانه و ارادي، مخاطبان خود را انتخاب كند و كساني را كه نمي‌پسندد، حذف، اين توهم خود درست‌انگاري را تشديد مي‌كند. به عبارت دقيق‌تر در وهله نخست به نظر مي‌رسد كه اين فضاها و محيط‌هاي مجازي، محيط‌هايي براي گفت‌وگو و بحث و مبادله آزاد به نظر مي‌رسند، جايي براي تبادل ديدگاه‌ها و نقد و انتقاد. اما در واقعيت چنين نيست. عموما افراد به محض اينكه با ديدگاه‌هاي مخالف تند و صريح مواجه شوند، آن محيط را ترك مي‌كنند يا فرد و افراد منتقد را حذف و به قول معروف «بلاك» مي‌كنند. در نتيجه ميدان اجتماعي شكل گرفته، به جاي آنكه فضاي چند صدايي بحث و گفت‌وگو و تبادل‌نظر باشد، به محيطي تك‌صدايي براي بيان تعارفات و تعريف و تمجيد از يكديگر بدل مي‌شود.
حاصل به وجود آمدن مجموعه‌اي از دايره‌هاي بسته است كه با يكديگر ارتباطي ندارند و ساكنان آنها در وضعيتي خودتنهاانگارانه (سوليپسيستي) به‌سر مي‌برند. حاضران در اين محيط‌هاي بسته، خودشان را دلخوش به بركه‌هاي حقير يا نهايتا درياچه‌هاي مصنوعي خود مي‌كنند و حاضر نمي‌شوند مثل ماهي سياه كوچولوي صمد بهرنگي خطر و در آب‌هاي آزاد شنا كنند و با مخاطرات پيش‌بيني نشده رويارو شوند. آنها آگاهانه از آزادي مي‌گريزند و خود را در قفس‌هاي طلايي و نرم و گرم‌شان محبوس مي‌كنند. روشن است كه از چنين فضاهاي محبوسي كه هواي تازه به آنها راه ندارد، داستايفسكي و بالزاك بيرون نمي‌آيد. به تعبير گوياي فروغ فرخزاد، «هيچ صيادي در جوي حقيري كه به گودالي مي‌ريزد، مرواريدي صيد نخواهد كرد»!

منبع: روزنامه اعتماد 23 فروردین 1401 خورشیدی