1

چهره قدیس‌گونه عرفان فارسی

به مناسبت 25 فروردين ماه روز عطار نيشابوري

محسن آزموده

«در ميان بزرگان شعر عرفاني فارسي، زندگي هيچ شاعري به اندازه زندگي عطار در ابر ابهام نهفته نمانده است» (محمدرضا شفيعي‌كدكني). از عجايب روزگار است كه از زندگاني نويسنده‌اي كه شرح زندگاني نزديك به صد تن از بزرگان فضل و ادب و عرفان و حكمت را نگاشته، اطلاعات و آگاهي‌ها بسيار اندك و ناچيز است. باز به نوشته استاد محمدرضا شفيعي‌كدكني «اطلاعات ما در باب مولانا صد برابر چيزي است كه در باب عطار مي‌دانيم. حتي آگاهي ما درباره سنايي كه يك قرن قبل از عطار مي‌زيسته، بسي بيشتر از آن چيزي است كه در باب عطار مي‌دانيم.» با اين‌ همه عطار نيشابوري، در ميان عموم ايرانيان و عاشقان ادبيات و عرفان فارسي، نامي آشنا و گرامي در رديف حافظ و سعدي و مولانا و فردوسي و خيام است و مزارش سالانه ميعادگاه هزاران هزار گردشگر و شيفته فكر و فرهنگ ايراني-اسلامي. او تذكره‌نويسي است كه در آثار گرانمايه‌اش، به ويژه در تذكره‌الاولياء، حكايات، داستان‌ها و قصه‌هاي واقعي و افسانه‌اي، حقايقي تاريخي و حكمي گرانباري درباره عرفا و حكماي پيش از خود نوشته و البته درباره خودش هم حكايت و افسانه كم نيست. به نوشته شفيعي‌كدكني «عطار و منظومه فرهنگي پيرامون او، از زندگي تاريخي تا افسانه‌ها و از آثار مسلم او تا مجموعه وسيعي از مجعولات و منحولات دوره‌هاي بعد كه منسوب به او است، بي‌شباهت به يك مذهب يا يك آيين نيست…. چهره قديس‌گونه عطار، درست مانند يك مذهب، در درون همين افسانه‌ها و همين سخنان مجعول رشد كرده و بدين گونه كه امروز مي‌بينم در آمده است.» مختصر پيش‌رو به مناسبت 25 فروردين ماه، روز عطار، بر اساس تحقيقات و آثار ارزشمند استاد دكتر محمدرضا شفيعي‌كدكني (متولد 1318) درباره زندگي، آثار و جايگاه عطار نيشابوري گردآمده است.

پژوهشگران درباره عطار
درباره عطار از ديرباز، نويسندگان و پژوهشگران و محققان ارجمندي در ايران و جهان تحقيق كرده‌اند. از گذشتگان ايراني، محمد عوفي در لباب‌الالباب و عبدالرحمن جامي در نفحات‌الانس و دولتشاه سمرقندي در تذكره‌الشعرا و لطفعلي بيگ آذر در آتشكده آذر و رضاقلي خان هدايت در رياض‌العارفين به عطار و انديشه‌ها و آثار او پرداخته‌اند. در ميان معاصرين نيز سعيد نفيسي در كتاب «جست‌وجو در احوال و آثار شيخ فريدالدين عطار نيشابوري» (1320)، بديع الزمان فروزانفر در كتاب «شرح احوال و نقد و تحليل آثار شيخ فريدالدين عطار نيشابوري» (1339)، عبدالحسين زرين‌كوب در «پير اسرار» در كتاب «با كاروان حله» (1343)، محمد قزويني در «شرح احوال شيخ عطار» در مقالات (1366)، تقي پورنامداريان در «ديدار با سيمرغ» (1374)، نصرالله پورجوادي در «بوي جان» (1372). از ميان پژوهشگران غيرايراني هم مشهورترين اثر درباره عطار را هلموت ريتر آلماني در سال 1955 ميلادي نوشته كه عباس زرياب‌خويي و مهرآفاق بايبردي در سال 1347 ترجمه آن را با عنوان «درياي جان» منتشر كردند.
همچنين آثار عطار از تذكره‌الاولياء گرفته تا ديوان اشعار و مجموعه رباعيات و منظومه‌هايي چون منطق‌الطير و مصيبت‌نامه و اسرارنامه تاكنون توسط پژوهشگراني زبده و توانمند چون سيد صادق گوهرين (اسرارنامه، 1338 و منطق‌الطير، 1348)، هلموت ريتر (الهي‌نامه، 1368)، فواد روحاني (الهي نامه، 1364)، سعيد نفيسي (ديوان، 1319)، تقي تفضلي (ديوان، 1374)، عبدالوهاب نوراني (مصيبت‌نامه، 1338) و رينولد نيكلسون (تذكره‌الاولياء) و محمد استعلامي (تذكره‌الاولياء) تصحيح و چاپ شده‌اند. نوشته‌ها و آثار ذكر شده، همه آثاري ارزشمند و قابل توجه هستند و هر يك نقاط قوت بسيار و كاستي‌هاي اندك دارند كه بعضا در نقد و بررسي‌هاي صورت گرفته از آنها قابل مشاهده است. اما بدون ترديد، تاكنون كامل‌ترين و دقيق‌ترين تحقيقات درباره عطار نيشابوري توسط هم ولايتي فاضل او، محمدرضا شفيعي‌كدكني عرضه شده است. اين استاد برجسته ادبيات دانشگاه تهران، دهه‌ها از عمر پربار خود را به عطار و آثار او اختصاص داده و ضمن بررسي انتقادي مجموعه آثار پيشين، تصحيح‌هايي انتقادي از مجموعه آثار عطار، همراه با شرح و تعليقه‌هاي جامع و مقدمه‌هاي ارزشمند عرضه كرده و آثار فراواني در قالب كتاب و مقاله هم درباره او، آثار و انديشه‌هايش نوشته است كه از آن ميان مي‌توان به كتاب خواندني «زبور پارسي: نگاهي به زندگي و غزل‌هاي عطار» (تهران، نشر آگه، 1378) و مقدمه فاضلانه‌اش به مختارنامه اشاره كرد. بر اين اساس، در جستار پيش‌رو، بيش از همه بر آثار شفيعي‌كدكني از آثار عطار اتكا مي‌كنيم.

عطار در دنيا
نام او فريدالدين ابوحامد محمد بن ابراهيم معروف به عطار است كه گاه فريد نيز تخلق مي‌كرد. لقب فريد و كنيه ابوحامد را معاصرش محمد عوفي در لباب‌الالباب ذكر كرده است. نام پدرش ابوبكر ابراهيم است و نام جدش اسحاق. مزار پدرش در زادگاه عطار با نام مزار شيخ ابراهيم معروف به پير زروند معروف است. شفيعي‌كدكني كه خود متولد كدكن و هم ولايتي عطار است، به خاطر دارد كه مادر مادرش از پير زروند به نام شيخ ابراهيم ياد مي‌كرد. 
عطار در كدكن متولد شده است، از روستاهاي بسيار قديم و كهنسال نيشابور قديم كه اكنون جزو بخش‌هاي تربت حيدريه است. به نوشته شفيعي‌كدكني، «كدكن از آبادي‌هاي قبل از اسلام بوده و تا همين اواخر هم، گاه آثاري زردشتي در آن يافت مي‌شده كه بر اثر سيل يا خرابي از زير آوار بيرون مي‌آمده است.» نيشابور بزرگ منطقه‌اي به وسعت خراسان امروزي بوده كه داراي چهار ربع بوده است: ريوند، مازل، شامات و بشفروش. ربع شامات از مسجد جامع نيشابور تا حدود بشت (كاشمر كنوني) را شمال مي‌شده و جلكه رخ-كه كدكن امروز در مركز آن قرار دارد- يكي از تقسيمات داخلي ربع شامات نيشابور بوده است. 
در كدكن آثار بناهاي اسلامي از سده‌هاي هشتم و نهم هجري وجود دارد، شامل يك سلسله مزارها به نام «پير». يكي از آنها پير زروند است كه در قسمت پاييني كدكن قرار گرفته و بر كاريز كهنسالي به نام كاريز زروند و در كنار برج زروند قرار دارد، آرامگاه شيخ ابراهيم پدر عطار كه مردم هنوز هم مراسمي در آنجا برگزار مي‌كنند. از آنجا كه دولتشاه سمرقندي در تذكره‌الشعرا ذكر كرده، در اينكه عطار ‌زاده كدكن بوده، شكي نيست، چنانكه در سنگ‌نوشته گورش كه در عصر عليشير نوايي (906 ه.ق.) ساخته شده، زادگاه وي زروند كدكان ثبت شده. 
در داستان‌ها آمده كه عطار فرزندان فراواني داشته كه در فتنه‌اي همه را در برابر او كشته‌اند. شفيعي‌كدكني اين حكايت را افسانه‌اي برساخته متاخران مي‌داند، اگرچه قطعا او همسر و فرزنداني داشته است. درباره تحصيلات و سفرهاي او هم اطلاعات دقيقي در دسترس نيست. نيشابور در زمانه او از مراكز فرهنگي بزرگ و يكي از چند مركز علمي و ادبي تمام عالم اسلامي بوده و در نتيجه او براي تحصيل نيازي به مسافرت نداشته است. از اساتيد و مشايخ او هم اطلاعات دقيقي در دسترس نيست. خودش تنها در مقدمه تذكره‌الاوليا از امام مجدالدين خوارزمي ياد مي‌كند. ديگران او را از مريدان ركن‌الدين اكاف خوانده‌اند كه نظر شفيعي‌كدكني با قراين تاريخي مطابقت نمي‌كند. بديع‌الزمان فروزانفر به علت ارادت فراوان عطار به ابوسعيد ابوالخير، معنويت او را مكتسب از روح ابوسعيد مي‌داند و سعيد نفيسي هم سلسله مشايخ عطار تا ابوسعيد را به استناد مجمل فصيحي ذكر كرده است. اما شفيعي‌كدكني با اين استدلال كه خسرونامه مشهور را متعلق به عطار نمي‌داند، مي‌نويسد كه اين ديدگاه رايج درست نيست. 
به نظر شفيعي‌كدكني، عطار به خلاف دو شاعر برجسته تصوف ايراني يعني مولانا و سنايي، هيچ ارتباطي با دربارهاي زمان خود نداشته است. همچنين هيچ‌گاه شعرش را به مدح كسي اختصاص نداده. پدرش قطعا شغل عطاري داشته، اما اينكه خودش عطار و پزشك بوده، قطعي و يقيني نيست. عمده اين ادعاهاي شفيعي‌كدكني، مبتني بر اين استدلال است كه خسرونامه مشهور، از عطار نيست و خسرونامه در واقع نام اصلي الهي‌نامه است. در اين باره بعدا و در بحث از آثار عطار خواهيم نوشت. درباره مرگ عطار نيز ابهام‌ها زياد است. اينكه به مرگ طبيعي نمرده و به دست مغولان شهيد شده، جزو مسلمات تاريخ ادبيات فارسي است. اما در مورد سال و ماه مرگش نظرها متفاوت است، برخي صفر 618 ه.ق يعني زمان حمله تاتارها را ذكر كرده‌اند، اما سال‌هاي ديگري چون 586، 587، 589، 602، 607 و 610 هم ذكر شده است. در باب سال تولدش هم ديدگاه‌ها متفاوت است، اما حدود سال 540 به حقيقت نزديك‌تر است. محل شهادت هم عطار منطقه شادياخ نيشابور است و همانجا دفن شده كه امروز مزار زائران و علاقه‌مندان است. ساختمان در عصر عليشير نوايي يعني اواخر قرن نهم و اوايل قرن دهم هجري ساخته شده. 
به نوشته شفيعي‌كدكني، «عطار، بي‌گمان پيرو مذهب سنت و جماعت بوده ولي به خاندان رسول خدا(ص) ارادت خاصي داشته است. آنچه در باب تشيع او نوشته‌اند، همه برگرفته شده از آثاري است كه هيچ نسبتي با او ندارند. اينها همه متخذ از آثاري است كه حدود دويست سال پس از مرگ او به وجود آمده و به نام او بر ساخته‌اند.» او از كودكي شيفته تصوف بوده و در مقدمه تذكره‌الاولياء مي‌نويسد: «بي‌سببي از كودكي باد دوستي اين طايفه (صوفيه) در دلم موج مي‌زد و همه وقت مفرح دل من، سخن ايشان بود.» در نتيجه قصه‌هاي مربوط به تغيير ناگهاني او ساختگي است. ترتيب آثار او هم چندان مشخص نيست و اينكه برخي چون استاد فروزانفر با توجه به اشاره‌هاي عطار در الهي‌نامه و اسرارنامه به عجز و پيري، آنها را جزو آثار متاخر او مي‌دانند، دقيق نيست. دقيق‌تر، نوشته‌هاي خود او در مقدمه مختارنامه است. او دوبار در اين مقدمه از آثار خود ياد مي‌كند. يك‌بار مي‌نويسد: «چون سلطنت خسرونامه در عالم ظاهر گشت و اسرار اسرارنامه منتشر شد و زبان مرغان طيورنامه ناطقه ارواح را به محل كشف رسيد و سوز مصيبت، مصيبت‌نامه از حد و غايت درگذشت و ديوان، ديوان ساختن تمام داشته آمد…رباعياتي كه در ديوان است…. اختيار كرديم… و نام اين مختارنامه نهاديم…» جايي ديگر مي‌نويسد: «اين دو مثلث كه از عطار در عالم يادگار ماند: يكي خسرونامه و اسرارنامه و مقامات طيور و دوم ديوان و مصيبت‌نامه و مختارنامه.» شفيعي‌كدكني بر پايه اين دو قطعه نتيجه مي‌گيرد كه «مي‌توان حدس زد كه ترتيب تاريخي نظم و تدوين آنها به همين صورت باشد.»
آثار عطار
يكي از بحث‌برانگيزترين موضوعات در ميان محققان آشكار كردن آثار اصلي و واقعي بزرگان شعر و ادب و تشخيص آنها از آثار جعلي و منسوب است. بزرگاني چون فروزانفر و هلموت ريتر، آثار مسلم و موجود عطار را چنين برشمرده‌اند: 1. ديوان قصايد و غزليات، 2. منطق‌الطير، 3. الهي‌نامه، 4. اسرارنامه، 5. مصيبت‌نامه، 6. مختارنامه، 7. خسرونامه و 8. تذكره‌الاولياء و دو كتاب 9. جواهرنامه و 10. شرح‌القلب را از آثار مسلم و گمشده او پنداشته‌اند. شفيعي‌كدكني در مقدمه مفصل و مبسوط خسرونامه و در ساير آثاري كه راجع به عطار نوشته (از جمله در زبور پارسي) ثابت مي‌كند كه اولا خسرونامه (گل و هرمز) كه فروزانفر، ريتر و نفيسي از آثار مسلم عطار دانسته‌اند و بسياري از اطلاعات خود درباره زندگي عطار را از آن گرفته‌اند، قطعا متعلق به عطار نيست. او در پانوشت تاكيد كرده كه از معاصرين، استاد عبدالحسين زرين‌كوب هم در انتساب خسرونامه به عطار ترديد كرده است؛ ثانيا الهي‌نامه عطار، همان خسرونامه است و به عبارت دقيق‌تر، الهي‌نامه، عنوان جديدي است كه خود او يا ديگران بعدها به آن افزوده‌اند. ثالثا عطار شخصا دو اثر شرح‌القلب و جواهرنامه را از ميان برده و در نتيجه هر كتابي به اين نام‌ها وجود داشته باشد، از او نيست. 
استدلال شفيعي براي ترديد جدي در انتساب خسرونامه مشهور به عطار، غير از اشارات مذكور پيشين خود او در مقدمه مختارنامه، مضامين غير عطاري اين كتاب، تقديم آن پادشاه، سبك و سياق عرفاني آن است كه با عرفان ابن عربي قابل مقايسه است. شفيعي نشان مي‌دهد كه خسرونامه‌اي كه عطار در مقدمه كتاب مختارنامه اشاره مي‌كند، در واقع همان الهي‌نامه است. او به‌طور مفصل تناقض‌هاي مقدمه منثور مختارنامه با مقدمه خسرونامه مجعول را شرح مي‌دهد و از لحاظ سبك‌شناسي نشان مي‌دهد كه نويسنده ناشناس خسرونامه متعلق به اوايل قرن نهم و اواخر قرن هشتم است، به خصوص كه برخي اشعار مشهور شيخ محمود شبستري (687-720) در آن تضمين شده است. به لحاظ مضموني نيز غير از مقدمه منثور خسرونامه، اصل كتاب منظومه‌اي عاشقانه چون ويس و رامين فخرگرگاني است و ربطي با عرفان ندارد. سبك و سياق عرفاني مقدمه منثور هم مطابق با عرفان محي‌الديني و وحدت وجود اوست كه با سبك و سياق عرفان عطار و خلف او مولانا ندارد. شفيعي‌كدكني دلايل محتوايي و سبكي فراوان ديگري مطرح مي‌كند و دلايل بيروني و نسخه‌شناسي ديگري بر آن مي‌افزايد. 
بنابراين مي‌توان با قاطعيت نسبي گفت كه آثار قطعي و يقيني عطار عبارتند از: 1. الهي‌نامه (خسرونامه)، 2. اسرارنامه، 3. مصيبت‌نامه، 4. منطق‌الطير (مقامات طيور)، 5. ديوان (غزليات و قصايد)، 6. مختارنامه (مجموعه رباعيات)، 7. تذكره‌الاولياء. همه ديگر آثار منسوب به عطار مثل هيلاج‌نامه، بلبل‌نامه، حيدري‌نامه، وصلت‌نامه، پسرنامه، پندنامه، اشترنامه، نزهت‌نامه، مظهرالذات، مفتاح‌الفتوح، سياه‌نامه و… ربطي به عطار ندارد و انتساب آنها به عطار غلط است. 

جايگاه عطار
بحث را با اشاره‌اي به مقام بلند عطار در شعر عرفاني فارسي به پايان مي‌بريم. به نوشته شفيعي‌كدكني عطار در كنار سنايي يكي از اضلاع مثلث عرفان فارسي است. «شعر عرفاني به يك اعتبار با سنايي آغاز مي‌شود و در عطار به مرحله كمال مي‌رسد و اوج خود را در آثار جلال‌الدين مولوي مي‌يابد.» شعر عطار از نظر زباني ورزيدگي سنايي را ندارد اما در قلمرو عرفان، خلوص و صداقت و سادگي بيشتري را داراست. تمام آثار او در جهت تصوف است و در مجموعه آثارش حتي يك بيت غيرعرفاني وجود ندارد. مولانا جلال‌الدين پيوسته آثار او را مطالعه مي‌كرده و داستان مشهور (و احتمالا نادرست) ديدار مولانا در نوجواني با او در نيشابور، شاهدي بر احترام فوق‌العاده او به عطار است. «تصوف مولوي استمرار تصوف عطار است و تصوف عطار، صورت تكاملي تصوف سنايي است كه از جوانب زهد آن كاسته شده و بر صبغه شيدايي و تغني و ترنم آن افزوده شده است.» 
«مقامات طيور (منطق‌الطير) از برجسته‌ترين آثار عرفاني در ادبيات جهاني است و بعد از مثنوي شريف مولانا، هيچ اثري در ادبيات منظوم عرفاني در جهان اسلام به پاي آن نمي‌رسد.» اين كتاب توصيفي از سفر مرغان به سوي «سيمرغ» و ماجراهاي اين سفر و هلاك شدن گروهي و رسيدن «سي‌مرغ» به زيارت «سيمرغ» است. اسرارنامه نيز منظومه‌اي مشتمل بر حكايات كوتاه عرفاني در چندين باب است. مصيبت‌نامه بعد از منطق‌الطير مهم‌ترين منظومه اوست و به لحاظ پختگي فكر و تنوع انديشه‌ها در كمال اهميت و به لحاظ تاريخي ظاهرا آخرين اثر اوست. ديوان غزليات و قصايدش از متداول‌ترين ديوان‌هاي شعر فارسي است و مختارنامه مجموعه رباعيات او مشتمل بر حدود دو هزار و سيصد رباعي است كه خودش در اواخر عمر آن را در پنجاه باب تدوين كرده و مقدمه‌اي منثور بر آن افزوده است. در كنار اين آثار منظوم بايد از كتاب منثور تذكره‌الاولياء ياد كرد كه به تعبير شفيعي‌كدكني، «در ادبيات منثور عرفاني گل سرسبد تمام آثار است. نه در فارسي مانندي براي آن مي‌توان يافت و نه در عربي. نثري دل‌آويز دارد كه هر برگ آن ديوان درخشاني از زيباترين شعرهاي منثور جهان است.»
عبدالرحمن جامي (793-871 ه.ق.) در كتاب نفحات‌الانس، درباره عطار به نقل از مولانا چنين نوشته است: «عطار روح بود و سنايي دو چشم او/ ما از پي سنايي و عطار آمديم و آنقدر در اسرار توحيد و حقايق اذواق و مواجيد كه در مثنويات و غزليات وي اندراج يافته، در سخنان هيچ يك از اين طايفه يافت نمي‌شود. جزاء‌الله سبحانه عن الطالبين المشتاقين خير الجزاء».
* منابع در دفتر روزنامه وجود است.


استدلال شفيعي براي ترديد جدي در انتساب خسرونامه مشهور به عطار، غير از اشارات مذكور پيشين خود او در مقدمه مختارنامه، مضامين غير عطاري اين كتاب، تقديم آن پادشاه، سبك و سياق عرفاني آن است كه با عرفان ابن عربي قابل مقايسه است. شفيعي نشان مي‌دهد كه خسرونامه‌اي كه عطار در مقدمه كتاب مختارنامه اشاره مي‌كند، در واقع همان الهي‌نامه است.
بدون ترديد، تاكنون كامل‌ترين و دقيق‌ترين تحقيقات درباره عطار نيشابوري توسط هم‌ولايتي فاضل او، محمدرضا شفيعي‌كدكني عرضه شده است. اين استاد برجسته ادبيات دانشگاه تهران، دهه‌ها از عمر پربار خود را به عطار و آثار او اختصاص داده و ضمن بررسي انتقادي مجموعه آثار پيشين، تصحيح‌هايي انتقادي از مجموعه آثار عطار، همراه با شرح و تعليقه‌هاي جامع و مقدمه‌هاي ارزشمند عرضه كرده.

به نوشته شفيعي‌كدكني عطار در كنار سنايي يكي از اضلاع مثلث عرفان فارسي است. «شعر عرفاني به يك اعتبار با سنايي آغاز مي‌شود و در عطار به مرحله كمال مي‌رسد و اوج خود را در آثار جلال‌الدين مولوي مي‌يابد.» شعر عطار از نظر زباني ورزيدگي سنايي را ندارد اما در قلمرو عرفان، خلوص و صداقت و سادگي بيشتري را داراست. تمام آثار او در جهت تصوف است و در مجموعه آثارش حتي يك بيت غيرعرفاني وجود ندارد. 

منبع: روزنامه اعتماد 24 فروردین 1401 خورشیدی