هنوز به انتخابات اعتقاد دارم
حمیدرضا جلاییپور در گفتوگو با «اعتماد»:
راهحل انتخابات ناهموار، اما ممکن است
سالگرد دوم خرداد در پیش است. انتخاباتی که در آن سیدمحمد خاتمی با کسب 85درصد آرا به پیروزی رسید و با پیروزی او پدیده اصلاحات در سپهر سیاسی ایران پا به عرصه وجود گذاشت، به همین مناسبت و با توجه به تحولات سیاسی که پس از سالهای اصلاحات در ایران رخ داده است درباره اهمیت اصلاحات از طریق صندوق رای با حمیدرضا جلاییپور، گفتوگو کردهایم.
به سالگرد انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ نزدیک میشویم. درباره آن انتخابات تاریخی و دستاوردهایش چه نظری دارید؟
دستاوردهای انتخابات دوم خرداد ۷۶ که روشن است. عالی بود. در آن زمان سیاست خارجی ایران با بحران روبهرو بود. کشورهای غربی سفرای خود را به کشورهایشان فرا خوانده بودند. امریکا، ایران را تهدید نظامی میکرد. بوش پسر چهار سال بعد و پس از یازده سپتامبر ایران را محور شرارت نامید.
در چنین شرایطی مردم ایران با مشارکت کمنظیر در انتخابات ۷۶ و با مشارکت 80در صدی خود سیدمحمد خاتمی را به ریاست جمهوری اسلامی رساندند و دوره اصلاحات را رقم زدند. با اینکه همان زمان اصولگرایان رادیکال هر ۹ روز یک بحران برای دولت خاتمی درست میکردند، اما شاخصهای اقتصادی، سیاسی، بینالمللی، اجتماعی و فرهنگی نشان میدهد که کشور خوب اداره شد و زندگی و عزت مردم بهتر تامین شد. تورم یک رقمی شد. رشد اقتصادی کشور به بالای 5درصد رسید. سرمایهگذاری افزایش یافت. به پیشنهاد ایران، سازمان ملل یک سال را در جهان سال گفتوگوی تمدنها اعلام کرد.
تشکلهای سیاسی و مدنی تقویت شدند. فرهنگ سیاسی مدارا و آزادی مخالف و گفتوگو رشد کرد. نشریات جامعه مدنی و دانشجویی رشد تصاعدی پیدا کرد. تیراژ نشر کتاب، تئاتر و محصولات فرهنگی افزایش یافت و سینمای ایران جهانیتر شد. بنابراین به راحتی میتوان از نتایج انتخابات دوم خرداد دفاع کرد.
اما از پس همه این دستاوردها انتخابات سال 1384 رخ داد و احمدینژاد در آن به پیروزی رسید. ارزیابیتان از این رخداد چیست؟
مساله اقتدارگرایی و مخالفان آن موضوعی ریشهدار در ایران است و در یک روند تدریجی و تاریخی باید به حل آن فکر کرد. همان موقع، در دوره اصلاحات هم، دولت پنهان مهمترین دغدغهاش این بود که به مردم نشان دهد که با رای مردم چیزی تغییر نکرده و نمیکند. در صدا و سیما دستاوردهای دوم خرداد تخطئه میشد. بخشی از مردم و دانشجویان رادیکال هم باور کردند و از خاتمی عبور کردند. خود اصلاحطلبان هم با چند نامزد وارد مبارزات انتخاباتی ۸۴ شدند.
در آن سال هاشمی، کروبی، معین و مهرعلیزاده وارد مبارزات انتخاباتی شدند و در نتیجه از احمدینژاد شکست خوردند. با این همه نمیتوان نتیجه گرفت که شرکت در انتخابات و مبارزات انتخاباتی کار بیفایدهای بود. وقتی که احمدینژاد بهرغم صدها میلیارد درآمد نفتی و با قمپزهایش در سیاست خارجی و مدیریت جهانی، دست کشور ایران را به زیر ساتور تحریمهای هفتگانه شورای امنیت برد، باز هم مردم در سال ۱۳۸۸ در انتخابات شرکت کردند که فضای نیمه امنیتی کشور را بشکنند ولی نتوانستند. اما در انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ این کار را انجام دادند و شکستن فضای نیمه امنیتی، باز هم با رای مردم امکانپذیر شد.
در انتخابات ۱۴۰۰ که در آن، نیمی از اصلاحطلبان به دلیل رد صلاحیتها شرکت نکردند و نیمی هم که شرکت کردند و همتی را نامزد خود کردند شکست خوردند و الان هم اوضاع فقر زده ایران را که میبینید، باز هم از انتخابات دفاع میکنید؟
بله همچنان از جدی گرفتن انتخابات دفاع میکنم و برای این دفاع دو دلیل دارم؛ اول اینکه الان قبول دارم که وضع کشور از حیث داخلی و خارجی بحرانی است. حاکمیت علامتی از انعطاف و بازگشت به رای برابر مردم از خود نشان نمیدهد و دنبال پندارهای خود است. دنبال گذشتن از پیچ تاریخ است و برای ساز و کار دموکراسی و انتخابات منصفانه، ارزشی قائل نیست. حاکمیت افراد موید کار حاکمیت را دور خود جمع کرده، غره به دستاورد پهبادی، موشکی و هستهای است. اینها همه درست، ولی شما به من بگویید در این شرایط راه اصلاح و تغییر وضع موجود چیست؟
من حرفم این است همچنان راه تغییر و اصلاح امور کشور، جدی گرفتن سازوکار انتخابات است. راههای دیگر تغییر، پرهزینه یا نشدنی است. راهحل «ادامه وضع موجود» هم که ایرانسوز است. در مسیر توسعه، کشورهای اطراف ایران نظیر امارات، قطر و کویت از ما به شدت جلو زدهاند. ایران به عنوان دومین دارنده منابع گازی جهان فقط نیم درصد در بازار گاز جهان نقش دارد و قطر فسقلی نقش محوری در بازار گاز جهان دارد و متاسفانه اصولگرایان تندرو از اینکه واگن قطارشان را به لکوموتیو زنگزده پوتین در روسیه بستهاند، هنوز به خود نیامدهاند. راهحل وقوع «ابرشورش» که راهحل مشکلات نیست بلکه ایران را ناامنتر میکند. راهحل انجام «انقلاب دیگر» هم که اصلا شدنی نیست. حتی اگر انقلاب شدنی بود با حضور جریانات خطرناکی مثل نتانیاهو، ترامپ-پمپئو، فرقه رجوی، «سلطنتطلبان مستبد و آویزان محافل غربی» تمامیت ایران به مخاطره میافتد. درست است راهحل «انتخابات» ناهموار است ولی ممکنترین و بهداشتیترین راه ممکن برای مواجهه با بحرانهای ایران است.
دلیل دوم اینکه راه نجات کشور «بازگشت به مردم» و «تقویت گشایش سیاسی» و دموکراسی است و بدون کمک و رضایت مردم، ایران نمیتواند از بحرانهایش موفق عبور کند و در مسیر توسعه پایدار و عادلانه بیفتد. حالا دلیل دوم من این است که بخشی از نخبگان «برداشت حداکثری از دموکراسی» دارند نه انتظار «دموکراسی حداقلی.» در صورتیکه دموکراسی حداقلی و گشایش سیاسی همراه با توسعه مثل دوره اصلاحات در ایران ممکن و عملی است ولی «دموکراسی حداکثری» مثل سوییس در این منطقه بحرانی خاورمیانه، ممکن نیست. توجه داشته باشید پس از گذشت دو و نیم قرن از تاریخ مدرن، تنها 15 درصد مردم جهان در شرایط «دموکراسی جاافتاده» و حداکثری زندگی میکنند و کثیری از مردم جهان همچنان در شرایط «اقتدارگرایی» و «نیمه و شبه دموکراسی» زندگی میکنند. لذا ما نباید با معیارهای دموکراسی و انتخابات حداکثری، سیاست در ایران را ارزیابی کنیم. ما باز میتوانیم یا باید حداقل تلاش کنیم که از طریق انتخابات، تصحیح سیاست خارجی و داخلی را در ایران تشویق کنیم. باید همزیستی و مدارا بین اصولگرایان، اصلاحطلبان و تحولطلبان را تشویق کنیم و با دموکراسی حداقلی وضعیت بحرانی کنونی را پشتسر بگذاریم. حرفهای گنده و غیرعملی راهحل مشکلات ایران نیست.
منبع: روزنامه اعتماد 29 اردیبهشت 1401 خورشیدی