1

ریشه تعمیم داوری‌ها-۲

عباس عبدي

در ادامه يادداشت ديروز توضيح مي‌دهم كه چرا خطاي برخي روحانيون به حساب قشر نوشته مي‌شود.
اينكه ما نمي‌توانيم خطاي هر فرد را به ديگري اعم از خانواده يا قشر يا مذهب و مليت او تسري دهيم، به‌طور كلي حرف درستي است. همان‌طور هم كه آن خانم محترم نوشته‌اند خطاي آموزگار، پزشك، قاضي و… را به همه اعضاي اين صنف تعميم نمي‌دهند. ولي چرا اين مورد درباره روحانيون رعايت نمي‌شود؟ بياييد از ايران عبور كنيم و كشور ديگري را در نظر بگيريم. مثلا جايي كه نظاميان حاكم باشند. اگر مردم به هر دليلي نسبت به آن حكومت انتقادي داشته باشند و احيانا آن را منشا تبعيض بدانند، در اين صورت نگاه منفي خود را به مجموعه نظاميان تعميم مي‌دهند، زيرا وجه مشتركي كه نظاميان را در يك مقوله قرار مي‌دهد، قدرت است. اگر مردم خطاي يك پزشك يا آموزگار را به حساب همه آنان نمي‌نويسند، به اين علت است كه آنان منفرد هستند، و فقط برحسب حرفه خودشان با يكديگر مشابهت دارند، ولي نظامياني كه حاكم هستند، برحسب ويژگي غيرمرتبط با نظامي بودن آنان، يعني قدرت سياسي به يكديگر پيوند خورده‌اند و تحت حمايت اين قدرت هستند. بنابراين مساله تعميم ويژگي منفي به صفت لباس نيست، بلكه به علت پيوستگي آنان با قدرت و بهره‌مندي از مواهب آن است. اگر كسي كه روحاني نباشد ولي اين پيوند را داشته باشد او را هم مشمول اين تعميم مي‌كنند. اين وضعيت محصول سياسي شدن نهادهاي غيرسياسي است. نه فقط شامل قشر روحاني، بلكه عوارض اين وضع، دامن دين را نيز خواهد گرفت، همچنان كه گرفته است. 

شايد گفته شود؛ پس چرا روحانيوني كه چنين انتسابي به قدرت ندارند نيز دچار اين مشكل شده‌اند؟ اين پرسش درستي است، از آنجا كه لباس نوعي تشخص گروهي مي‌آورد و گريزي از آن نيست به ‌صورت پيش‌فرض داوري خود را تعميم مي‌دهند. هر كسي كه مي‌داند فلان روحاني از انتساب به قدرت پرهيز مي‌كند، چنين رفتاري را با او ندارد، ولي مردم به معناي عام كلمه نه توان اين جداسازي را دارند نه امكانش را، لذا اكثريت را با يك نگاه داوري مي‌كنند. 
بنابراين كساني كه انتساب روحاني بودن را مي‌پذيرند، بالطبع نتايج ناخواسته آن را نيز بايد بپذيرند، در واقع چاره‌اي از پذيرش ندارند. اين مشكل فقط منحصر به آنان نيز نيست، هر گروهي كه چنين انتسابي را بپذيرد تبعات مثبت و منفي آن نيز همراهش است. پيش از انقلاب و اوايل انقلاب اين انتساب، همراه با حسن‌ظن و نگاه مثبت بود و اكنون تغيير كرده است، هر دو حالت ريشه در يك منطق دارند. 
چند سال پيش (۱۳۹۷) به دعوت سرويس ورزشي روزنامه همشهري براي ديدن فضاي مسابقات فوتبال راهي ورزشگاه آزادي شدم. اين دومين‌بار بود كه به اين ورزشگاه مي‌رفتم بار اول پيش از انقلاب رفته بودم. گزارش اين ديدار را همكاران آن روزنامه منتشر كردند. مسابقه ميان تيم‌هاي استقلال و پديده مشهد بود. دوستان مرا به جايگاه طرفداران تيم تهراني و در مرز با جايگاه طرفداران تيم مشهدي بردند. يك نكته جالب و طبعا عجيب ماجرا براي من حضور چندين روحاني در ميان طرفداران تيم مشهدي بود كه به همراه آنان از مشهد به تهران آمده بودند و مشغول تشويق تيم خود بودند. فضاي ورزشگاه و شعارهاي نامناسبي كه داده مي‌شد اصلا جالب نبود ولي در هر حال آقايان روحاني كه جوان هم بودند، به فعاليت حمايتي خود مشغول بودند. قبلا هم فكر مي‌كردم كه چنين حضورهايي داشته باشند، ولي اين اندازه از حضور روحانيون در امور زندگي كه بي‌ارتباط با فلسفه روحانيت است، نكته مهم ماجرا بود. روحانيون طي چند دهه اخير در خيلي از امور وارد شده‌اند كه تناسبي با انتظارات متعارف از اين قشر ندارد. مثلا يكي كارگردان سينما شده بود، ديگري با سانچيكو، نمايش مي‌دهد، آن سومي خواننده شده، ديگري ساز مي‌زند يا به صورت عجيب و حتي نابخردانه‌اي در امور مهندسي، پزشكي و ساير حوزه‌هاي تخصصي نظر مي‌دهند و كمتر از همه‌چيز به وظيفه اصلاح اخلاقي و توصيه و ترويج تزكيه نفس مشغولند. البته حضور در برخي از اين حوزه‌ها قابل انتظار است، مثل فلسفه يا علوم اجتماعي، مشروط بر اينكه آنها را نيز به صورت حرفه‌اي آموزش ديده يا خوانده باشند، نه اينكه نخوانده نظريات من درآوردي دهند. ولي اين حد از دخالت در امور غيرمرتبط با وظيفه روحانيت، محصول چند دهه اخير است. كسي كه در كسوت روحانيت است طبعا بايد به وظيفه اصلي آن، يعني آموزش دين و ترويج مكارم اخلاقي بپردازد.
اين نوع دخالت‌ها به ‌طور معمول براي پوشاندن ضعف‌ها و ناتواني‌هاي موجود در اجراي وظايف اصلي است و موجب وهن مي‌شود. ضمن اينكه در برخي از اين حوزه‌ها آشنايي ندارند و سخنان و رفتارهاي عجيبي از خود بروز مي‌دهند كه به تقليل جايگاه اين قشر منجر مي‌شود، به ويژه اينكه مخالفتي با اين گفتارها و رفتارها از سوي ساير اعضاي اين قشر يا بزرگان آنها نمي‌شود. اخيرا متولي امر پزشكي سنتي هم شده‌اند و كتاب‌هاي علم پزشكي را به آتش مي‌كشند و دم و دستگاه‌هايي با منابع مالي خوب راه انداخته‌اند! همه اينها در حالي است كه آقايان نسبت به خيلي از امور حساس هستند و واكنش نشان مي‌دهند، پس سكوت آنان در برابر اين گفتارها و رفتارهاي نامتعارف به منزله تاييد ضمني تلقي خواهد شد. كافي است به داستان‌سرايي‌هاي برخي از اين افراد درباره ائمه(ع) اشاره شود كه جز وهن چيز ديگري به آن نمي‌توان گفت. قطعا در گذشته نيز اين اظهارات موهن بوده است، ولي در جمع‌هاي محدود و بدون بازتاب عمومي بود، در حالي كه اكنون در فضاي مجازي منتشر مي‌شود و همگان مخاطب آن تلقي مي‌شوند و عوارض بسيار سويي دارد.  اگر مجموعه اين انتساب‌ها و رفتارها درست شود، به‌طور قطع رويكرد و نگاه مردم نيز تغيير خواهد كرد و مثل گذشته و پيش از انقلاب خواهد شد و گناه و خطاي كسي را به پاي ديگري نمي‌نويسند در حالي كه اكنون با سكوت عمومي در برابر خطاهاي هم‌صنفان خود و حل شدن در قدرت اين صنف را به كل يكپارچه‌اي تبديل كرده‌اند.پايان

منبع: روزنامه اعتماد 2 خرداد 1401 خورشیدی