1

ماجرای عبدالباقی در نبود رسانه

عباس عبدي

آوار شدن يك قل از دو قل ساختمان متروپل در آبادان، ‌گرچه يك رويداد منفرد است ولي هنگامي كه خوب نگاه كنيم، متوجه وجه ساختاري و سيستمي آن نيز مي‌شويم. در اينجا مي‌كوشم كه به برخي از ابعادي اشاره كنم كه به نظرم اهميت بيشتري دارد. اين ابعاد به ترتيب و همسنگ نيستند. اين بخش را مي‌خواستم در پايان يادداشت بنويسم، ولي به عللي ترجيح دادم كه اول باشد. 

خبر زنده بودن يا فوت شدن مالك ساختمان، مورد اختلاف و توجه عموم است. مقامات رسمي اصرار دارند كه او زير آوار مانده و فوت كرده. در عرصه عمومي هم افراد زيادي بدبين هستند و معتقدند زنده است و او را فراري داده‌اند. ماجرا از اينجا شروع شد كه همان روز اول حادثه خبري به نقل از دادستان آبادان نقل شد كه مالك يعني آقاي حسين عبدالباقي بازداشت شد. اين خبر تكذيب نشد، روز بعد اعلام شد كه وي در جريان فروپاشي ساختمان در زير آوار فوت كرده و از سوي خانواده شناسايي شده و مداركي هم در جيب لباس او بوده كه صحت اين شناسايي را تاييد مي‌كند. سپس گفتند كه خبر روز گذشته تحريف شده بود، زيرا دستور بازداشت او داده شده بود و دستگيري در كار نبوده است. اين تناقض خبري موجب شد كه بسياري بگويند كه وي زنده است و فرار كرده. من در ميان دو خبر زنده بودن و فوت شدن، نوشتم كه به نظرم خبر فوت درست‌تر است. البته قصد توضيح نظر خودم درباره چرايي ترجيح خبر فوت به خبر فرار يا زنده بودن وي را ندارم، چون مساله مهم‌تر وجود اين بي‌اعتمادي شديد است كه فهم و رفع اين مشكل مهم‌تر از اصل اين خبر است. در هر حال برخي هم عليه بنده مطالبي را نثار كردند و احيانا فكر كردند كه قصد دفاع از ساختار رسمي را دارم يا به آن باور دارم. در حالي كه من بر اساس تحليل خودم چنين خبري را مقرون به صحت مي‌دانستم. ولي بدبيني مردم كه حق هم دارند، موجب مي‌شود كه اخبار رسمي را نپذيرند. پس از آن عكسي از يك نفر روي تلي از آوار منتشر شد كه گفتند عبدالباقي است. آن فرد تكذيب كرد. خبرنگاري گفت افرادي به او گفته‌اند كه وي زنده است. يك فايل صوتي از يك خانم كه خود را همسايه آنان معرفي كرده است، منتشر شد كه مدعي است او را پس از ماجرا ديده است. هيچ كدام اينها قطعيت ندارد. در سوي مقابل با برادران عبدالباقي در محل سردخانه اجساد مصاحبه شد كه جسد را شناسايي كرده‌اند كه البته چندان چنگي به دل مخاطب بي‌طرفي مثل من هم نزد! چه رسد به ديگران. بدتر از همه گفتند كه آزمايش ژنتيك ثابت كرده كه جسد مزبور همان حسين عبدالباقي است كه اين ادعا در كمتر از 3 روز در ايران آن هم در شهر آبادان غيرمعقول است. شايد مهم‌ترين سند، انتشار فيلم دوربين مداربسته از حضور وي در ساختمان است كه گفته مي‌شود لحظاتي پيش از ريزش ساختمان را نشان مي‌دهد كه براي رد آن نيز مي‌توان توجيهاتي را عرضه كرد. هنوز معتقدم كه وي فوت كرده، ولي اين را نه به دليل اخبار رسمي، بلكه به دليل تحليل عقلي خودم مي‌گويم. يكي از نزديكانم به درستي در نقد برداشت من گفت كه اين تحليل تو با فرض عقلاني رفتار كردن آنان درست است، ولي ثابت كن طرف مزبور اصولا چنين ملاحظات عقلاني را در رفتار خود در نظر مي‌گيرد. ديدم درست مي‌گويد. پس هيچ دليلي ندارد كه مردم اين خبر را بپذيرند. در اينجا به دو علت اصلي اشاره مي‌كنم. اول دروغ‌هاي پيشين. متاسفانه در ميان اخبار رسمي دروغ كم نبوده، آن هم دروغ‌هايي كه در اظهار آنها، حداقل‌هاي عقلاني رعايت نمي‌شود. دروغ‌هايي كه به سرعت برملا خواهد شد. بدترين آنها ماجراي هواپيماي اوكرايني بود. پيش از آن هم كساني در مصادر بالا قرار داشتند كه مثل آب خوردن دروغ مي‌گفتند و اصولا دروغگويي كم‌هزينه يا بي‌هزينه و حتي سودآور شده بود، بنابراين اگر فوت عبدالباقي درست هم باشد چندان جاي تعجب نيست كه مردم باور نكنند، حتي اگر دادستان كل بگويد كه او قطعا مرده است! اين‌گونه تاكيدات موجب ناباوري بيشتر مي‌شود. علت مهم ديگر فقدان نهادهاي مستقل و معتبر اطلاع‌رساني است. هنگامي كه رسانه معتبري نباشد همه اطلاع‌رساني مي‌كنند و همان خبر اول درباره بازداشت او هم اگر نادرست نقل شد ناشي از فقدان چنين نهادي است. در مورد اثبات ادعاي مرگ او هم سعي نكردند كه از وجود رسانه‌هاي مستقل استفاده كنند. به علاوه هنگامي كه مصاحبه با يك امدادگري كه داخل حفره افتاده و سپس بيرون آورده شد را به عنوان نجات يكي از مردم زير آوار جا مي‌زنند، چنين رسانه‌اي حتي اگر تصوير فوتي عبدالباقي را هم نشان دهد، مردم مي‌گويند ساختگي است. بنابراين شبهه فوت يا زنده بودن عبدالباقي به‌طور مستقيم مربوط به بي‌اعتباري نهاد رسانه‌هاي رسمي است. همچنانكه يكي از علل بروز اين حادثه دلخراش و تاسف‌بار نيز به همين عامل مربوط مي‌شود كه در ادامه خواهيم ديد.

منبع: روزنامه اعتماد 7 خرداد 1401 خورشیدی