1

مدارس و رسالت آموزش عمومی

محمد داوري

وقتي از نظام آموزش و پرورش سخن به ميان مي‌آيد منظور همان مدرسه است، كانوني كه از وزير تا مستخدم مدرسه همه و همه نقش پشتيبان و زمينه‌ساز را دارند تا مدرسه كارآمد باشد. در كانون مدرسه نيز محور دانش‌آموز است و مديريت يا راهبري آموزشي و پرورشي هم با محوريت معلم بايد صورت گيرد و ساير نيروهاي مستقر در مدرسه نيز نقش پشتيباني دانش‌آموز و معلم را برعهده دارند، اما همه اينها در طول دوران مدرسه بايد با رويكرد رسالت اصلي يعني «آموزش عمومي» صورت گيرد. آموزش عمومي در تمام نظام‌هاي آموزشي دنيا براي دوران مدرسه و دوره سني كودكي و نوجواني از مهم‌ترين وظايف دولت‌هاست تا حدي كه دولت‌ها وظيفه دارند آموزش عمومي را اجباري كنند و خانواده‌ها به ويژه والديني كه در فرستادن فرزندان‌شان كوتاهي مي‌كنند را مورد مواخذه و حتي محاكمه و مجازات قرار دهند، چراكه آموزش‌هاي عمومي به عنوان رسالت اصلي مدارس به اين منظور انجام مي‌شود كه همه كودكان و نوجوانان سطحي از دانش و مهارت‌هاي لازم براي زندگي فردي و جمعي را بياموزند تا زيست جمعي تضمين شود؛ همان چيزي كه در دنياي جديد تحت عنوان وظايف و حقوق شهروندي نيز مطرح مي‌شود. متاسفانه يكي از نشانه‌هاي ناكارآمدي نظام آموزشي ما اين است كه مدارس تا حد زيادي از مسير رسالت اصلي خود يعني «آموزش عمومي» خارج شده‌اند و متاثر از رويكرد كنكور و دانشگاه محوري به جاي تاكيد بر آموزش عمومي بر آموزش‌هاي اختصاصي و كنكورمحور متمركز شده‌اند و اين تمركز آنقدر مورد افراط قرار گرفته كه حتي به مقطع ابتدايي هم كشيده شده است. اين در حالي‌ است كه در طول 13 سال از پيش‌دبستاني تا سال پاياني دوران مدرسه دانش‌آموزان بايد براي ورود به اجتماع دانش و مهارت لازم را فرا گيرند نه براي ورود به دانشگاه. به همين دليل دانش‌آموزان بدون اينكه تربيت شده باشند تا در زندگي فردي و اجتماعي موفق شوند وارد دانشگاه يا جامعه مي‌شوند و حاصل اين ورود رشدنيافته هزاران آسيب در ابعاد مختلف است… 

 آسيب‌هايي‌ هم كه در زمينه زندگي فردي و هم در زندگي اجتماعي به روشني خودنمايي مي‌كند و عدم رضايت از خود و ديگري مهم‌ترين نشانه عمق و گستردگي اين آسيب‌هاست. اگر مدارس از همان دوره پيش‌دبستاني رسالت اصلي خود را آموزش عمومي بدانند و در راس اين آموزش‌ها آموزش مهارت‌هاي زندگي را مورد توجه قرار دهند بايد پس از 13 سال خروجي نظام آموزشي ما شهرونداني آگاه نسبت به خود، ديگران، خالق و خلقت باشد و به سطحي از رشد شناختي رسيده باشند كه فلسفه و سبك زندگي سازنده‌اي را تضمين كند و از طرفي با دانش و مهارتي كه كسب مي‌كنند به سطحي از رشد و بلوغ اجتماعي رسيده باشند كه در زندگي با ديگران به عنوان همسايه، همشهري، هم‌ميهن، همكار و هم‌تيم و… زندگي هم‌افزايي را داشته باشند و از نظر عاطفي و رواني از سلامت و قدرت مناسب برخوردار باشند و به سطحي از رشد و بلوغ اخلاقي رسيده باشند كه خوب و بد و زشت و زيبايي اخلاقي را بشناسند و به آن عمل كنند و رشد هنري غريزه زيباشناختي آنها را پرورش داده باشد و دانش و مهارت‌هاي لازم در حوزه تربيت‌ بدني نيز ضمن تامين سلامت بدني تعادل ميان قدرت و زيبايي را نيز بتواند برقرار كند. چنين دانش‌آموزاني كه تحت تربيت و آموزش عمومي تحويل دانشگاه يا جامعه داده شوند و سپس براي حرفه‌اي آموزش تخصصي هم در دانشگاه ديده باشند، ضمن اينكه صاحب دانش و مهارت حرفه‌اي براي پذيرش و ايفاي نقش تخصصي در جامعه هستند به دليل برخورداري از دانش و مهارت عمومي، هم زندگي فردي خودش را به خوبي مديريت مي‌كنند و هم با انجام وظايف و مطالبه حقوق خود فردي مفيد براي جامعه خواهند بود.

منبع: روزنامه اعتماد 12 خرداد 1401 خورشیدی