1

خلق امید در شرایط رخوت و خشم

حسين نوراني‌نژاد

شرايط به گونه‌اي است كه تحليل رفتارهاي سياسي و فضاي كلي كشور بيش از آنكه به دانش و اطلاعات سياسي وابسته باشد، در بند روان‌شناسي فردي و اجتماعي است. تعدد ناكامي‌ها و بحران دستاورد، نداشتن چشم‌انداز مثبت، عدم شفافيت راهبردها و راهي كه طي مي‌شود، تشديد فشارهاي اقتصادي و كاهش چشمگير اثربخشي فعاليت‌هاي سيستمي و تشكيلاتي از عواملي هستند كه اميد و انگيزه را از بسياري فعالان منتقد وضع موجود گرفته، رفتار برآمده از خصايل شخصي را تقويت كرده و سطح واكنش‌هاي احساسي را افزايش داده است. از نشانه‌هاي اين فضا، ادبيات خشن يا نااميدانه آنهايي است كه هنوز حرفي مي‌زنند و سكوت و كم‌كاري برخي نيروهايي است كه سابقا فعال بودند. اتفاقي كه در فضاي مجازي براي يك بلاگر، هدي رستمي پيش آمد نمونه گوياتري از اين وضعيت است.  چنان هجمه‌اي به او شد كه گويي مشكل اول و آخر كشور اوست. حتي وقتي خبر مجروح شدن يك شهروند به ضرب گلوله پليس در ماجراي تذكر گشت ارشاد به همسر او پيچيد، آن خانم بلاگر بيش از پليس خطاب طعنه و حمله قرار گرفت. ديوار كوتاهي كه چه خطاكار بوده باشد و چه نه، از چنان اهميت و تاثيرگذاري برخوردار نبود كه سيبل شود، اما شد چون مي‌شد از پسش برآمد. اگر كسي به برخي شواهد سازماندهي و تحريك حساب شده براي چنين حملاتي اشاره كند، باز مي‌توان به مدعاي اصلي خود بازگشت كه اين تحريك‌ها كار مي‌كنند چون فضاي پر از خشم و احساسات آسيب‌ديده، مستعد آن است. ديگر نشانه‌هاي رخوت و خشم در فضاي موجود، كاهش همكاري نيروهاي سياسي و مدني با هم است. رواج مچ‌گيري و مته به خشخاش هر حرفي گذاشتن، برداشت منفي از كلام و رفتار ديگران، كاهش تحمل و رواداري، گريز از گفت‌وگوي مستقيم و به حساب هم رسيدن در فضاي مجازي حتي بين نيروهاي همفكر و هم‌جبهه، همه نشان از كام‌هاي تلخ و حوصله‌هاي كم است. در مواجهه با اين شرايط چه بايد كرد؟  

تا رسيدن به يك شرايط نرمال و مطلوب، به گمان من رعايت چند اصل ضرورت فوري دارند. 
1- همدلي: يعني گوش شنواي همديگر شدن، درك شرايط، عدم انكار يا تقليل رنج ديگري و نيفتادن به ورطه سرزنشگري. لازم نيست هر كسي كه واكنش خشمگيني دارد را از موضع بالا و عاقل اندر سفيه، محكوم و سرزنش كرد. بسياري از كساني كه ايده‌هاي تند و تيز يا انفعالي مي‌دهند از عاقبت حرف‌شان باخبرند و نيازي به روشنگري در اين باره ندارند. مساله، فهم اين مهم است كه يك نسل براي يك هدف سال‌هاي سال تجارب متنوعي از قهر تا آشتي، از راي دادن تا تحريم، از خيابان تا اينترنت، از جنبش تا پارلمانتاريسم، از سياست‌ورزي ناب تا سياست‌ورزي نيابتي را تجربه كرده و در همه اين تجارب به مدني‌ترين شكل ممكن رفتار كرده و از خشونت پرهيز كرده و مراقب آن بوده كه حس دشمني و تخاصم را به حريفي منتقل نكند كه خود قواعد رقابت منصفانه و حداقل حرمت‌ها را رعايت نمي‌كند، اما باز در كسب حداقل‌هاي مورد انتظار ناكام بوده است. در نتيجه رنج هزينه‌هاي اين راه طولاني باقي مانده است. البته بديهي است كه اين اصل را بايد بيشتر براي نيروهاي مياني و ميداني موجه دانست و از يك نيروي سطح بالا و رهبران جريان، در هيچ شرايطي، تابع احساسات شدن پذيرفته نيست. بلكه مسووليت آنها در چنين فضايي براي كنترل واكنش‌هاي محاسبه‌نشده سنگين‌تر است اما بايد بدانند كه انتظار پذيرش سريع و مثبت ديگران به هر حرف ظاهرا منطقي و حساب‌شده، براي شرايطي عادي است كه فعلا وجود ندارد.
2- گفت‌وگوي دروني: با همه امتناعي كه به ظاهر براي گفت‌وگو وجود دارد، بايد به نحوي ظريف و غيرتحميلي و همدلانه وارد گفت‌وگوهاي مستقيم و رودررو شد. تعدد اتفاقات تلخ و مصيبت‌بار و عدم سوگواري لازم و حتي دريافت نكردن پاسخ مناسب درباره دلايل اين فجايع، همه ما را نيازمند شنيده شدن كرده است. شايد از دل اينها راه‌حل قطعي و فوري هم در نيايد كه چندان مهم نيست. مهم گفتن و شنيده شدن و دريافت حس درك شدن است.
3- حمايتگري: رفتار ناجوانمردانه بسياري از اصولگراها پس از به دست گرفتن دولت و شهرداري‌ها و بسياري نهادهاي حاكميتي ديگر و ايجاد مضايق سخت معيشتي براي اغلب كساني كه كمترين موضع انتقادي داشته‌اند، برخي زندگي‌ها را در شرايط بحراني قرار داده است. اغلب اين افراد چهره‌هاي آبروداري هستند كه شرايط سخت امروزشان ناشي از بي‌تفاوت نبودن و دغدغه‌شان براي خير عمومي است. در اين شرايط، كساني كه مي‌توانند، به خصوص در بين نسل اول اصلاح‌طلبان كه بيشترين منفعت و منزلت را در سال‌هاي پيش از كنار فعاليت‌هاي سياسي و اجرايي برده‌اند و نسبت به عدم جانشين‌پروري و حمايت كافي از نسل بعدي در شرايطي كه دستشان باز بود انتقادهاي جدي به آنها وارد است، بايد احساس مسووليت بيشتري كنند و هر جا كه مي‌توانند براي حل مسائل فوري اشتغال و كسب حداقل‌هاي معيشتي فعالان جوان و ميانسال كاري كنند.
بيان اينكه احزاب و جريان‌هاي سياسي بنگاه كاريابي نيستند رافع اين مسووليت اخلاقي و سياسي آنها نيست. نمي‌شود كار جمعي كرد و هزينه آن فقط براي عده‌اي خاص يا فقط يك نسل باشد. خصوصا كه نسل اول دست‌اندركار بسياري از رويه‌هاي غلط در زمان پيدايش آنها بوده‌اند. بخش ديگري از مسووليت حمايت از نيروهاي صدمه‌ديده، شامل حال جوان‌ترهايي است كه در سال‌هاي دسترسي نسبي منتقدان به نهادهاي حاكميتي، به لطف كنشگران سياسي، بروكرات‌هاي بانفوذي شده‌اند و هنوز دستي در قدرت دارند. 
4- تعريف پروژه‌هاي كوچك و زودبازده: احساس عميق نياز به دستاورد را بايد به نوعي برآورده كرد. حوزه سياست‌ورزي و كنشگري اجتماعي، حوزه بسيار فراخي است كه حتما به فراخور علايق، پروژه‌هاي كوچك و شدني را مي‌توان ساخت. همكاري با سمن‌هاي مختلف يا تاسيس سمن‌هاي جديد متناسب با علايق و تخصص شخصي، راه ديگري براي پاسخ به اين نياز است.
5- كاهش حضور مجازي در سياست: از ساعات حضور در فضاي مجازي خشن كه تا حد زيادي به كنترل ترول‌ها و سايبري‌هاي حقوق‌بگير از جانب راديكال‌هاي دو طرف در آمده مي‌توان پرهيز كرد. حتي جلساتي كه در دوره كرونا و قرنطينه همگي مجازي شدند را بايد دوباره به جلسات حضوري بدل كرد. جمع‌هاي حضوري انرژي ديگري دارند كه نبايد از دست‌شان داد. اين تجربه بسياري از كساني است كه پس از دوره طولاني دوركاري و نشست‌هاي آنلاين، به قرارهاي حضوري رسيده‌اند. 
6- مطالعه شرايط مشابه تاريخي: شرايط شبه‌انسدادي فعلي براي اولين‌بار اتفاق نيفتاده است. همان‌طوركه قبلي‌ها پشت سر گذاشته شد، اين دوره هم خواهد گذشت. مطالعه تجارب مشابه قبلي براي اين منظور مفيدند.
7- محدود نشدن به سياست: اين سنت خوب از گذشته تاكنون بوده كه در شرايط كاهش اثربخشي فعاليت‌ها، به حوزه‌هايي چون ادبيات و هنر پناه برد. راهي كه مي‌تواند متضمن دستاوردهايي متفاوت و ماندگار بشود كه هم روايتگر اين عصر براي آيندگان باشد و هم به يافتن چشم‌اندازهايي متفاوت و عميق نسبت به شرايط فعلي كمك كند.
8- پرهيز ار عملگرايي اراده‌گرا: از دلايل پيدايش شرايط فعلي، عملگرايي بيش از حد اصلاح‌طلبان بوده است كه اثبات اين ادعا مجالي ديگر مي‌طلبد. لذا بايد مراقب اين عادت جمعي بود و براي تغيير شرايط، دست از عملگرايي‌هاي اراده‌گرا و منتزع از تجارب پيشين شست تا موجب تشديد سرخوردگي‌ها نشود.
9- انتظار فعال و خلق اميد: اميدواري، مهم‌ترين نياز براي هر حركتي است. اما بايد دقت كرد كه در شرايطي كه عده‌اي دست‌اندركار هدم اميد اجتماعي هستند و عده‌اي ديگر با نيت‌هاي خوب مشغول جعل اميد شده‌اند، براي خلق اميد كاري كرد. هدم اميد يعني القاي تقدير مقدري شكست‌خورده و جعل اميد، يعني اميد واهي دادن. اما نياز امروز به خلق اميد است. اميدي فراتر از وابستگي به عملگرايي و وعده به نتايجي معلوم در زماني خاص. خلق اميد يعني ارجاع به تاريخ و اينكه ممانعت از گشوده شدن پنجره‌هاي فرصت براي هميشه، تاكنون از دست هيچ بني بشري بر نيامده است. اين شرايط تغيير خواهد كرد ولي براي تحقق آن نبايد به انتظار منفعلانه نشست. مثال مثبت انتظار فعال، ارتباط نزديك با گروه‌هاي اجتماعي و اقشار مختلف و آشنايي از نزديك با مسائل آنها و حضور فعال در عرصه عمومي و همسويي با جريان‌هاي مطالبه‌گر است. 10- رهايي در بازانديشي نظري راديكال: شرايط موجود بهترين فرصت براي بازانديشي ريشه‌اي راه طي شده، مباني آن، نتايج حاصله و نيل به نقشه راهي نوسازي شده است. براي اين منظور بايد شجاعت نگاه انتقادي به گذشته و باورهايي داشت كه آنها را قطعي و بديهي مي‌دانستيم اما به تجربه، نقايص يا انقضاي آنها را يافته‌ايم. چنين شجاعتي، شرط ضروري خلق اميد هم هست. بسياري از اتفاقات بزرگ و تاريخ‌ساز، از قضا نه در شرايط اميد قطعي كه در وضعيت نااميدي اما با حفظ آرمان و تقويت ايمان به توانمندي خود و امكان‌پذيري تغيير رخ داده‌اند. هيچ دليلي وجود ندارد كه نسل امروز چنين تحولي را تجربه نكند.

منبع: روزنامه اعتماد 24 خرداد 1401 خورشیدی