1

دانش‌آموز سفیر سیاسی نیست

مينا مناقب

در جامعه كنوني ايران با شكاف‌هاي متعدد افقي و عمودي، افراد خواسته يا ناخواسته ناچارند در صف‌كشي‌ها موضع‌گيري كنند تا در گروه‌هاي خرد اجتماعي هويت پيدا كنند و به رسميت شناخته شوند. اين شكاف‌ها و ديگري‌ها سازها حتي به بزرگسالان و افراد بالغ نيز فشار روحي تحميل مي‌كند؛ به گروه‌هاي دوستي لطمه مي‌زند و منجر به ايجاد تنش در جمع‌هاي خودماني و شغلي مي‌گردد. اين آفت غيرقابل انكار است و در ساليان اخير مديران رسانه‌هاي بزرگ مثل صداوسيما هيچ برنامه‌اي براي تلطيف فضا نداشته و بعضا با توليد محتواهاي ماجراجويانه اين گسل‌ها را عميق‌تر كرده‌‌اند. اما فشار رواني اين تنش‌ها بر كودكان و نوجوانان دو چندان است. كودكان بسيار نسبت به اين اختلافات آسيب‌پذير هستند چرا كه درك درستي نسبت به عواقب اين تفاوت‌ها، منشأ و چرايي بروز آنها ندارند اما آنها هم متاثر از فضاي غالب جامعه مجبورند تا خود را در اين دسته‌بندي‌ها جاي دهند. اين در حالي است كه ممكن است به تقليد از بزرگ‌ترها با بروز هويتي كه دركي از آن ندارد، دوستان خود را از دست بدهند، نسبت به معلم خود بدبين شوند و قرباني هويتي شوند كه شناختي نسبت به آن ندارند. نتيجه چنين وضعيتي آن است كه روابط اجتماعي دانش‌آموز در مدرسه لطمه جدي مي‌بيند. واقعيت اين است كه فشار رواني در پي از دست دادن دوست، براي دانش‌آموزان هزاران برابر بيشتر از بزرگسالان است به همين دليل سرايت اين شكاف‌ها به محيط مدرسه دانش‌آموزان را به‌شدت آسيب‌پذير و شكننده مي‌كند و از قضا دانش‌آموزان نبايد درگير نزاع‌هاي سياسي بالغ‌ها شوند. اخيرا اين اتفاق رخ داد و شكافي به مدارس سرازير شد. منشأ اين شكاف بيرون از مدرسه و جمع‌هاي دانش‌آموزي بود. در حقيقت دانش‌آموزان بايد درباره سرودي كه مكرر از صداوسيما پخش مي‌شد موضع‌گيري مي‌كردند و به دليل آنكه واكنش‌هاي نسبت به اين سرود در شبكه‌هاي اجتماعي زياد و گسترده بود، دانش‌آموزان آشنا به دنياي مجازي خيلي عميق با شكاف گلاويز شدند و بدون آنكه جزييات تنش‌ها را متوجه شوند، به نحوي مجبور بودند درباره آن موضع بگيرند. كار زماني بدتر شد كه بزرگسال‌ها براي دميدن در آتش اختلاف، هريك نماهنگي را تهيه مي‌كردند، گروهي كودك و نوجوان را تشويق مي‌كردند تا سرود مطلوب آن بزرگ‌ترها را اجرا كنند. به ويديويي اجراي آنها رنگ و لعاب مي‌دادند و جذابش مي‌كردند و در شبكه‌هاي اجتماعي پخش مي‌كردند. طبيعتا اين محتواها در معرض ديد دانش‌آموزاني قرار مي‌گرفت كه ساعات زيادي از روز را در اينترنت سپري مي‌كنند. نتيجه اين تنش آن شد كه احتمالا بازتاب اختلاف‌نظرهاي سياسي خانواده‌ها در نيمكت‌هاي كلاس درس ديده شد. در واقع دانش‌آموزان سفير عقايد سياسي خانواده خودشان شدند و بدون آنكه چرايي آن را بدانند مجبور مي‌شدند با همكلاسي خود مخالفت كنند. دانش‌آموزان تمايل دارند اختلافات را كنار بگذارند و زيستي مسالمت‌آميز داشته باشند. براي مثال، مدارس فرزانگان سرود مخصوص به خود را دارند و با آن هويت كسب مي‌كنند. دانش‌آموزان خيلي با علاقه اين سرود را پيگيري مي‌كنند و حتي ديده شده تا ساليان سال پس از فارغ‌التحصيلي نيز آن را زمزمه مي‌كنند و آن را جزيي از هويت خود مي‌دانند. اين نوع هويت‌يابي آنقدر براي آنها هويت‌بخش و وحدت‌آفرين است كه تمامي اختلافات سياسي، طبقاتي و حتي سطح درسي و… را كنار مي‌گذارند و در برنامه‌هاي ويژه يك صدا همان سرود را مي‌خوانند؛ انگار سرود ملي مدرسه‌شان باشد. فرزانگاني‌ها توافق دارند كه اين سرود هويت مشترك آنهاست. روشن است نبايد كودكان را وسط دعواهاي سياسي بزرگ‌ترها قرباني كرد.