1

فشارهای بی‌اثر علیه نخبگان فرهنگی

عباس عبدي

به نظر مي‌رسد مساله‌اي كه دولت آقاي رييسي با آن دست به گريبان است، اقتصاد و سياست خارجي است. اين درست است و طبعا بايد كمك كرد كه در هر دو حوزه موفق شود، البته اين كار مستلزم اتخاذ سياست‌هاي علمي و مورد اجماع نيز هست. با اين حال شايد آنچه بيش از هر چيز ديگري نگاه به دولت و مهم‌تر از آن حكومت را تحت تاثير قرار مي‌دهد، سياست‌هاي فرهنگي و اجتماعي است. در اين دو حوزه نمي‌توان مشكلات سياستي را متوجه دولت پيش يا خارج كرد. اگر دولت، وزارت ارشاد و ديگر نهادهاي حكومتي گمان كنند كه هر سياستي را مي‌توان در اين باره اجرايي كرد، قطعا اشتباه خواهد بود. در ۴ دهه گذشته اين حوزه‌اي است كه مشكلات آن فقط هنگامي در مسير حل شدن بوده كه شيوه تعامل و همفكري با اهل فرهنگ در پيش گرفته شده است. متاسفانه طي ماه‌هاي اخير آفرينندگان فرهنگي چون سينما، تئاتر، كتاب، موسيقي و… كمابيش احساس مي‌كنند كه فضاي بروز خلاقيت و ارايه خدمات براي آنان بسته‌تر شده است و حتي عليه فعالان اين حوزه‌ها تخريب‌هاي غيراخلاقي و غيرقانوني صورت مي‌گيرد كه اين تخريب‌ها از طرف افرادي است كه از امتيازات سياسي برخوردارند. همچنين توليدات فرهنگي با وضعيت نامتعين براي نمايش يا انتشار مواجه مي‌شوند و اين نيز هزينه اقتصادي براي توليدات آنان ايجاد مي‌كند. همچنين در حوزه فيلم و نشر كه مشكلات اقتصادي بيش از پيش گريبان نويسنده و ناشر را گرفته است، مميزي و سانسور نيز اضافه بر ماجرا شده است. سانسوري كه بعضا بسيار عجيب و غريب است و اگر بخواهد با همين دست فرمان جلو بروند، اصولا صنعت نشر و حوزه نويسندگي و فيلم دچار وضعيتي مي‌شوند كه بايد فاتحه آنها را خواند. به نظر بنده اين نحوه رفتار با حوزه فرهنگ براي وضعيت عمومي جامعه و رابطه دولت و مردم زيان‌بارتر از مشكلات اقتصادي است. چرا؟ توضيح مي‌دهم.  مشكلاتي كه ميان مردم و حكومت است را مي‌توان از يك جهت به دو گروه تقسيم كرد. مشكلات و مسائل پايدار و موقتي. مشكل موقتي مثل اقتصاد، اشتغال، حقوق، مشاركت و… است با رونق اقتصادي، نگاه انتقادي مردم عوض و حمايتي مي‌شود. 

با پيدا كردن شغل يا امكان مشاركت سياسي، رويكرد مردم نسبت به حكومت به سرعت تغيير كرده و بهبود مي‌يابد. مشكلات پايدار عموما اجتماعي و به ويژه فرهنگي هستند. هيچ اقدام كوتاه‌مدتي براي تغيير بنيادي نگاه فرهنگي وجود ندارد. تغييرات فرهنگي بسيار آهسته هستند و هنگامي كه گذشت زمان شامل آن مي‌شود، به يك‌باره قابل برگشت نيستند. اين تغييرات فرهنگي محصول چه فعاليت‌هايي هستند. نهادهاي رسانه، دين، آموزش و پرورش، خانواده و نخبگان فرهنگي، عوامل اصلي در تغييرات هستند. در چند دهه گذشته كاركرد آنها دچار اختلال شده است. رسانه رسمي در اصل ناتوان از فرهنگ‌سازي شده است. رسانه‌هاي غيررسمي و فرامرزي جاي آن را گرفته‌اند. نهاد دين به علت نزديكي بيش از اندازه به قدرت كه موجب خدشه در استقلال آن شده، فاقد اثربخشي لازم است. نهاد آموزش و پرورش نيز به‌شدت ضعيف و ناكارآمد و حتي ضد كاركردي شده است. در نتيجه عمده تاثيرپذيري فرهنگي در دو نهاد خانواده و رسانه‌هاي غيررسمي صورت مي‌گيرد كه هر دو نهاد امروز تبديل به بحران بزرگي براي ثبات اجتماعي شده‌اند. يكي از موارد موثر بر عملكرد اين دو نهاد، سياست‌هاي حذفي عليه نخبگان فرهنگي است. براي يك نمونه، هنگامي كه شجريان‌ها به حاشيه رانده شوند، تتلوها ميدان‌دار مي‌شوند. با حذف هنرمندان و نويسندگان معتبر نمي‌توان هنرمندان رسمي را بالا كشيد، در نتيجه پس از مدتي كه چشم خود را باز مي‌كنيم، مي‌بينيم كه متولدين دهه ۱۳۸۰، تا چه اندازه با فرهنگ رسمي بيگانه هستند. الگوهاي فرهنگي آنان در نقطه مقابل الگوهاي رسمي هستند. كوشش‌ها براي حذف و به حاشيه راندن نخبگان فرهنگي، موجب مي‌شود كه برخلاف انتظار سياست‌گذاران، همين نخبگان نيز با معيارهاي رسمي بيشتر فاصله بگيرند. در نتيجه 
هر گونه برخورد حذفي با توليدكنندگان فرهنگي نه تنها منجر به تقويت فرهنگ رسمي نمي‌شود، بلكه فرهنگ غيررسمي و حتي زيرزميني را ايجاد و تقويت مي‌كند. ضمن اينكه موجب ارتقاي فرهنگ رسمي و مورد حمايت ساختار نيز نمي‌شود، حداكثر اينكه هنرمندان و نويسندگان درجه ۳ و ۴ به صدر آورده مي‌شوند و خطر اين افراد براي فرهنگ اصيل و ملي خيلي بيشتر است، زيرا آنان مناديان ابتذال هستند. 
اطمينان دارم كه با سرنوشت متولدين دهه ۱۳۹۰ به زودي آشنا خواهيد شد كه بسيار دورتر از متولدين دهه ۱۳۸۰ با ارزش‌هاي رسمي هستند. يك چشمه از زندگي دهه هشتادي‌ها در ماجراي شيراز ديده شد. اين فرضيه‌اي است كه اگر حكومت آمادگي دارد مي‌توان از طريق يك پژوهش ميداني، درستي يا نادرستي آن را آزمون كرد.

منبع:روزنامه اعتماد 4 تیرماه 1401 خورشیدی