خطر شکلگیری دوقطبی حجاب
صدیقه شکوریراد، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در گفتوگو با «اعتماد» از تاثیر روشهای تند و خشن در امور فرهنگی میگوید
زنان ایرانی براساس عرف متانت را انتخاب میکنند
برای ترویج حجاب، باید قدرمشترک موجود بین علمای دینی را به عنوان حجاب در جامعه مطرح کرد
این در حالی است که در بسیاری از کشورهای اسلامی چنین نگاهی به مقوله حجاب وجود ندارد و حجاب نقشی سیاسی در این جوامع ندارد. در بسیاری از کشورهای اسلامی، اتباع سایر کشورهای غیرمسلمان میتوانند با حجاب موردنظر خود تردد کنند، ضمن اینکه نگاه به پوشش زنان حداکثری نیست.
اما آیا این رویکرد باعث افزایش اقبال عمومی نسلهای ایران به امر حجاب شده است؟
واقعیتهای اجتماعی و تجربههای سیاسی و تاریخی همه جوامع نشان میدهد از طریق اجبار، دستور و بخشنامه نمیتوان یک گزاره فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی را نهادینه کرد. حتی عالمان علوم اقتصادی، تاکید دارند، با بخشنامه، دستور و زور نمیتوان نظم و نظامات بازارها را کنترل کرد. وقتی بازارها را به عنوان یک اکوسیستم، نمیتوان از طریق زور و بخشنامه، کنترل کرد، طبیعی است که فضای عمومی یک جامعه زنده را نیز نمیتوان از طریق زور، گشت ارشاد و دستور وادار به انجام کاری کرد. اتفاقا در تاریخ معاصر ایران، نمونههای متعددی از شکست رفتارهای سلبی با مقولات فرهنگی وجود دارد. رضاشاه به دنبال این بود که از طریق برداشتن حجاب از سر زنان، ایران را در مسیر توسعه، تجدد و صنعتی شدن! قرار دهد؛ در هر کوی و برزن و میدانی مامورانی به کار گماشته شدند تا زنان را از داشتن حجاب منع کرده و پوشش مورد نظر شاه پهلوی را ترویج کنند. مادر بزرگ من تعریف میکرد، زمانی که رضاشاه حکم به کشف حجاب داد، دختران ایرانی تقریبا در خانهها حبس شدند. دخترانی ایرانی که پیش از این حکم، درس میخواندند و به مدرسه میرفتند، حتی برای دید و بازدید اقوام و آشنایان خود با مشکل مواجه شدند. در واقع قانونی که قرار بود باعث پیشرفت زنان شود، باعث زندانی شدن زنان شد. در آینده هم پوچی این قانون ثابت و در دوره پهلوی دوم این قانون بیسر و صدا کنار گذاشته شد. روی دیگر این نوع رفتار سلبی، ترویج حجاب به صورت اجباری، دستوری و خشن است.
برخی اشاره میکنند که سلامت اجتماعی تنها از طریق حجاب زنان محقق میشود. این گزاره به نظر شما درست است. سالمسازی جامعه تنها وظیفه زنان است؟
من با این گزاره مخالفم، نباید سلامت اجتماعی را برابر با حجاب داشتن زنان دید. در سلامت جامعه، هم زنان و هم مردان نقش دارند. ضمن اینکه آثار برآمده از حجاب اجباری، حاکی از ضرورت اصلاح روشهاست. 44 سال از انقلاب میگذرد. بسیاری از دختران نسل انقلاب (مثل من و همنسلان من) با انقلاب محجبه شدند و هنوز هم محجبه ماندهاند. اما بسیاری از دخترانی که در دوران انقلاب متولد شدهاند، اعتقادی به حجاب ندارند. این گزاره چه میگوید؟ یعنی اینکه روشهای تند و دستوری و اجباری باعث شکلگیری مقاومت میشود. حتی در بسیاری از خانوادههای مذهبی، شاهد فرزندانی هستیم که با حجاب مخالفند. بسیاری از چهرههای سیاسی که رفتارهای رادیکال درخصوص حجاب داشتند، فرزندان کم حجاب (اگر نگوییم بیحجاب) دارند که امروز در زمینه مدلینگ فعالیت میکنند. ذات انسان اینگونه است که در برابر اجبار مقاومت میکند. اگر فرهنگسازی حجاب از ابتدای انقلاب به درستی صورت گرفته بود و به جای اجبار از روشهای نرم، رسانهای و هنری استفاده میشد، امروز شرایط جامعه اینگونه نبود. رویکردهای اجباری به گونهای ارایه شد که حتی در زمان پیامبر هم اینگونه رفتار نمیشد. در زمان پیامبر اکرم (ص) زنانی که مسلمان نبودند، حجاب نداشتند. اساسا در آن ایام کنیزان حجاب نداشتند. (موضوعی که امام (ره) در وسیلهالنجات به آن اشاره کردهاند) اما در ایران برخی حتی از احکام اسلام نیز پیش افتادهاند.
فارغ از واقعیت که حجاب یک امر دینی است که جامعه را از ناهنجاریها باز میدارد، آیا میدان گفتوگو درخصوص حجاب، کف جامعه است یا در محیطهای رسانهای، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی؟
اگر به حجاب به عنوان یک پدیدار مهم اجتماعی نگاه شود، محل بحث و تبادلنظر درخصوص آن محیطهای دانشگاهی، رسانهها و کرسیهای آزداندیشی است. اینکه دو قطبی باحجاب و بیحجاب شکل بگیرد و به سطوح میدانی جامعه کشانده شود، باعث شکلگیری تصاویری از جنس تصاویری که امروز در شبکههای اجتماعی دیدیم، میشود. دو گروه در اتوبوس درون شهری ناگهان با هم درگیر میشوند و همدیگر را میزنند. شما ببینید در همین هفته که با عنوان هفته عفاف و حجاب، نام گرفته، کدام بحث قوی و علمی با حضور طرفهای موافق و مخالف در صدا و سیما، محیطهای دانشگاهی و رسانهای شکل گرفته است. یکسری محتوای غیرعلمی و سطحی با صرف هزینههای میلیاردی ترویج میشود، بدون اینکه موضوع از منظر علمی و آکادمیک بررسی شود.
اما چطور میشود این دو قطبیسازی را درخصوص حجاب متوقف ساخت؟
مساله این است که حجاب از موضوعی اعتقادی به یک گزاره سیاسی بدل شده است. مردم هم (درست یا غلط) احساس میکنند، سیستم از طریق دستور و بخشنامه و جریمه قصد دارد یک شکل مشخص از حجاب را ترویج کند. اما باید محیطهای رسانهای و علمی کشور به صحنه تضارب آرا بدل شود. عالمان علوم دینی، متخصصان جامعهشناسی، روانشناسان و… باید در این خصوص به بحث و تبادل نظر بپردازند. از سوی دیگر، برخی افراد رادیکال، حجاب را به شکلی طرح کردهاند که حتی بیشتر از شیوهها ابتدای اسلام است. عنوان میشود زنها باید چادر مشکی سر کنند، زیر چادر هم مانتوی مشکی یا سرمهای تن کنند، هر نوع پارچه رنگ روشنی را هم تبرج محسوب میکنند. این در حالی است که هیچ کدام از این بایدها در صدر اسلام مطرح نبوده است. حتی برای ترویج حجاب، باید قدرمشترک موجود بین علمای دینی را به عنوان حجاب در جامعه مطرح کرد، اما برخی گروههای سیاسی، دیدگاههای حداکثری گروهی از علمای خاص را مبنا قرار دادهاند.
این نگاه سیاسی حداکثری تا چه اندازه به مسیر رشد زنان در حوزههای مدیریتی آسیب زده است؟
این روند باعث شده تا برخی زنان دارای صلاحیت نتوانند در عرصههای مدیریتی سطح بالا حضور داشته باشند. یک زن به دلیل اعتقاد خاصی که نسبت به پوشش دارد و این نگاه با نگاه حداکثری برخی جریانها تفاوت دارد، نمیتواند وارد عرصه سیاسی و مدیریتی کشور شود. باید توجه داشت اکثریت دختران و زنان ایرانی به حجاب اعتقاد دارند، مخالفتها نسبت به دیدگاههای افراطی است. از سوی دیگر باید توجه داشت، حجاب امری عرفی است. خاطرم هست در سالهای ابتدایی انقلاب داستانی برای ما تعریف میشد که یکی از زنان کشور با امام (ره) دیدار میکنند که بلوز و دامن و جوراب رنگ پا پوشیده بودند و یک روسری کوتاه هم داشتند، این زن از امام(ره) پرسیده بود آیا این حجاب قابل قبول است؟ امام(ره) هم اشاره کرده بودند که بله این حجاب کامل است.
عباس عبدی هم اخیرا اشاره کرده که براساس برخی فتاوا پوشش مرد به اندازهای است که عورت او را بپوشاند و بعد تاکید داشتند که مردها براساس عرف جامعه، خود را بیشتر از این بایدها میپوشانند. آقای عبدی معتقد بودند درباره زنان هم اگر عرفی نگاه شود، بانوان براساس عرف جامعه پوشش مناسبی را انتخاب میکنند.
من هم موافقم، البته همواره در هر جامعهای ممکن است برخی جریانات هنجارشکن داشته باشند، اما اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران به اخلاقیات پایبندی دارند. اساسا هر انسانی به دنبال امنیت بیشتر است، اگر به زنان ایرانی اجازه داده شود که مبتنی بر اعتقادات خود و عرف جامعه پوشش داشته باشند، شک نکنید که جامعه تفاوتی با شرایط امروز نخواهد داشت و حتی در برخی جهات بهتر هم خواهد شد. حتی در کشورهای غربی هم براساس عرف در مکانهای مختلف لباس انتخاب میکنند، هیچ کس در محیط کار خود لباسی را که در پارتی میپوشد به تن نمیکند. در صورت دادن آزادی، زنان ایرانی بیگدار به آب نمیزنند و بعد از مدتی فضای تعلیق، جامعه نقطه ثقل اخلاقی خود را پیدا میکند. در متون دینی و تاریخی هم هیچ جا اشاره نشده که پیامبر به اجبار حجاب را ترویج کردهاند. تا سال هشتم هجری که آیات حجاب نازل شد، زنان براساس عرف و به شیوهای اخلاقی پوشش مناسبی داشتند و بعد از نزول آیات حجاب هم تغییر بنیادینی ایجاد نشد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی معتقد بودند راهحل باز کردن برخی گِرههای خاص در جامعه ایرانی در حوزه مسائل خاص سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… در فقه پویاست. فکر میکنید، موضوع حجاب را نیز میتوان از این طریق حل و فصل کرد؟
آیتالله هاشمیرفسنجانی انجام میدادند، آیتالله مطهری در کتاب «اسلام و مقتضات زمان» و «حقوق زن در اسلام» این مسائل را طرح میکردند که چه راهکارهایی در فقه و دین اسلام وجود دارند که این فرصت را میدهد که احکام را بر اساس مقتضیات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بهروزآوری کنیم. از این ظرفیتها باید استفاده شود و به تناسب موقعیت و نقشی که زنان دارند، احکام را بهروزآوری کنیم. نقشی که امروز زن در خانواده دارد و همراه با مرد در فرآیند نانآوری مشارکت میکند با شرایط گذشته متفاوت است. وضعیت اقتصادی به گونهای است که اگر زنان در روند کسب درآمد نقشآفرینی نکنند، چرخ معیشت خانوادهها به گردش نمیآید. براساس این تغییرات باید درخصوص بهروزآوری احکام نیز اقدام کرد و در بخشهایی چون ارث زنان، شهادت زنان، پوشش زنان، حضانت فرزندان و… نگاه نوینی را جاری و ساری ساخت. در قرآن نیز خداوند از فرزندان انسان میخواهد که مدام نگوید که چون پدران خود را به روشی یافته او نیز بر همان روش قدم گذاشته است. خداوند انسان را به فرزند زمان خود بودن و استفاده از عقلانیت و تفکر فرامیخواند. اگر بدانیم.
متاسفانه مساله حجاب در جامعه ایرانی به یک کلاف سر درگم بدل شده است. بنا به دلایل گوناگون مساله حجاب در ایران به یک مساله سیاسی بدل شده است که تصمیمگیری عاقلانه درخصوص آن را دشوار میکند. یک نوع حجاب خاص (چادر مشکی و…) در ایران به یک نماد بدل شده تا از طریق آن اسلامی بودن جامعه ایران نمایان شود. در واقع تمایز ایران با سایر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی به این نوع پوشش مرتبط شده و مسوولان کشور گمان میکنند هر نوع تغییر در این وضعیت، به معنای تغییر در کل ساختار سیاسی است. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای اسلامی چنین نگاهی به مقوله حجاب وجود ندارد و حجاب نقشی سیاسی در این جوامع ندارد. در بسیاری از کشورهای اسلامی، اتباع سایر کشورهای غیرمسلمان میتوانند با حجاب موردنظر خود تردد کنند، ضمن اینکه نگاه به پوشش زنان حداکثری نیست.
منبع: روزنامه اعتماد 26 تیرماه 1401 خورشیدی