1

نخبه‌ها کجا می‌روند؟

«اعتماد» بررسي كرد كاهش 44 درصدي داوطلبان گروه رياضي كنكور طي 10 سال اخير

بنفشه سام‌گيس

بررسي‌هاي «اعتماد» از تغييرات آماري تعداد داوطلبان كنكور 1401 در مقايسه با آزمون سراسري 1391 نشان داد كه نوسانات منجر به افول چشم‌انداز اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور و بازار اشتغال ايران در اين بازه زماني 10 ساله، بر انتخاب اوليه داوطلبان كنكور تاثيرگذار بوده است. 

كاهش 44 درصدي ورودي گروه رياضي، افزايش 1383 درصدي ورودي گروه زبان 
طبق اعلام مراجع رسمي، سال 1391، مجموع داوطلبان كنكور يك ميليون و 66 هزار و 141 نفر بوده كه در سال 1401، اين عدد با رشد 39.6 درصدي، به يك ميليون و 489 هزار و 220 نفر افزايش يافته اما تغيير نگران‌كننده در آزمون امسال، كاهش 44 درصدي داوطلبان گروه رياضي نسبت به آزمون سراسري سال 1391 است علاوه بر آنكه سال 1391، 24.3 درصد از كل داوطلبان، ورودي گروه رياضي بوده‌اند كه در آزمون سال جاري، اين عدد به 9.7 درصد كاهش يافته است. 
كاهش 44 درصدي تعداد داوطلبان گروه رياضي در آزمون سراسري امسال در حالي است كه تعداد داوطلبان در گروه زبان‌هاي خارجي در كنكور 1401 نسبت به سال 1391، افزايش 1383.8 درصدي، در گروه تجربي افزايش 27.7 درصدي، در گروه علوم انساني افزايش 26.8 درصدي و در گروه هنر افزايش 803.6 درصدي دارد. داوطلبان شركت‌كننده در گروه رياضي، همان نخبگاني هستند كه با ادامه تحصيل در رشته‌هاي علوم پايه، فني و مهندسي، در توسعه پايدار كشور نقش‌آفريني مي‌كنند. به نظر مي‌رسد بخشي از افزايش 1383 درصدي تعداد داوطلبان در گروه زبان‌هاي خارجي در آزمون سراسري امسال، سرريز همين نخبگان است كه آخرين قدم‌ها را براي كوچ به دانشگاه‌هاي درجه يك جهان برمي‌دارند. در حالي كه يكي از عوامل موثر در افزايش داوطلبان گروه آزمايشي علوم انساني، فراگير شدن محروميت آموزشي در نقاط كم‌برخوردار و توسعه‌نيافته و محدود شدن انتخاب دانش‌آموزان اين مناطق به زيرگروه‌هاي دانشگاهي علوم انساني است، افزايش سودآوري اشتغال به پزشكي، دندانپزشكي و پيراپزشكي در كشور و تسهيل جذب فارغ‌التحصيلان اين رشته‌ها در بازار كار كشورهاي همسايه طي سال‌هاي اخير نيز، مي‌تواند از عوامل تاثيرگذار در تغييرات آماري اين گروه‌هاي آزمايشي در آزمون سراسري امسال باشد. 

 نگاهي به آمار داوطلبان آزمون سراسري در سال‌هاي 1391 و 1401 
   آزمون سراسري 1401: 
 – تعداد كل داوطلبان: يك ميليون و 489 هزار و 220 نفر
 – داوطلبان گروه رياضي: 145 هزار و 615 نفر (9.7 درصد كل داوطلبان) 
 – داوطلبان گروه تجربي: 574 هزار و 751 نفر (38.5 درصد كل داوطلبان) 
 – داوطلبان گروه انساني: 412 هزار و 525 نفر (27.7 درصد كل داوطلبان) 
 – داوطلبان گروه هنر: 161 هزار و 378 نفر (10.8 درصد كل داوطلبان) 
 – داوطلبان گروه زبان‌هاي خارجي: 194 هزار و 951 نفر (13 درصد كل داوطلبان) 
  آزمون سراسري 1391: 
 – تعداد كل داوطلبان: يك ميليون و 66 هزار و 141 نفر
 – داوطلبان گروه رياضي: 260 هزار و 55 نفر (24.3درصد كل داوطلبان) 
 – داوطلبان گروه تجربي: 449 هزار و 955 نفر (42.2درصد كل داوطلبان) 
 – داوطلبان گروه انساني: 325 هزار و 135 نفر (30.4درصد كل داوطلبان) 
 – داوطلبان گروه هنر: 17 هزار و 858 نفر (1.6درصدكل داوطلبان) 
 – داوطلبان گروه زبان‌هاي خارجي: 13 هزار و 138 نفر (1.2 درصد كل داوطلبان)
       
 تغييرات در تعداد داوطلبان گروه‌هاي آزمون سراسري امسال ، هيچ مشابهي طي سال‌هاي بعد از آزمون سراسري 1391 ندارد. كاهش داوطلبان گروه رياضي در آزمون 1401، يك اتفاق بي‌سابقه در دهه اخير بود و طي هفته‌هاي گذشته و پيش و پس از برگزاري كنكور سراسري، مسوولاني از وزارت علوم، سازمان سنجش آموزش كشور، وزارت آموزش و پرورش و نهادهاي مرتبط با توسعه علمي كشور، بابت اين كاهش ابراز نگراني كردند. اما تغييرات عددي در باقي گروه‌هاي آزمون هم پيام‌هاي خاص و در جاي خود؛ نگران‌كننده دارد. صرف‌نظر از اينكه تعدادي از پذيرفته‌شدگان گروه تجربي هم مي‌توانند در رشته‌هاي علوم پايه ادامه تحصيل بدهند اما هدف‌گذاري داوطلبان گروه تجربي، معمولا رشته‌هاي پزشكي، دندانپزشكي و پيراپزشكي است؛ رشته‌هايي پولساز كه آينده شغلي و مالي دانشجو را تضمين كرده و جايگاه اجتماعي او را هم به رديف اول جدول قشر‌بندي كشور ارتقا مي‌دهد. تغيير مسير هدفگذاري جوانان ايران براي ورود به رشته‌هاي پولساز گروه پزشكي و دندانپزشكي و پيراپزشكي كه الزاما لذت تمام و كمالي هم به دست نمي‌دهد اما حداقل آينده مالي دانشجو را تضمين مي‌كند، بلايي بوده كه در همين بازه 10 ساله، در همين كشور و با آموزه‌هاي همين نظام‌هاي آموزشي مشغول به تبديل دانش‌آموزان به ربات‌هاي تست‌زن و در همين گودِ اشباع از چالش‌هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي بر سر سرمايه انساني آمده است. 
اين نگراني را مي‌شود به تغييرات آماري باقي گروه‌هاي آزمايشي هم تسري داد؛ چرا تعداد داوطلبان گروه علوم انساني، به فاصله 10 سال 26.8 درصد افزايش دارد؟ طي 10 سال گذشته چه سرفصل مهيج و جذابي به دروس گروه علوم انساني دانشگاه‌ها اضافه شده يا كدام چالش‌هاي پيش روي بيان آزادانه و ابراز تفكر و انتشار عقايد رفع و حذف شده كه تعداد مشتاقان اين گروه درسي در آزمون سراسري امسال افزايش بالاي 26 درصد دارد؟ طبق بررسي‌هاي «اعتماد»، در مناطق محروم كشور، همچنان ضعف شديد امكانات تحصيلي و آموزشي برقرار است و دانش‌آموزان ساكن در اين مناطق، از بديهي‌ترين شرايط برابر براي ادامه تحصيلات عمومي محرومند. شرايط برابر و رفاه آموزشي در ساده‌ترين معنا اين است كه چه در مراكز استان و چه در يك شهر كوچك و با جمعيت كمتر از 20 هزار نفر، دبيرستاني با 4 گروه آموزشي اصلي؛ رياضي، تجربي، علوم انساني و هنر، داير باشد تا دانش‌آموز، از امكان انتخاب آزادانه رشته تحصيلي خود برخوردار شود. در بسياري شهرهاي كوچك البته چنين شرايط برابري برقرار نيست چون در بسياري شهرهاي دور افتاده ايران، تنها امكان موجود، يك دبيرستان با رشته علوم انساني است صرف‌نظر از اينكه در بسياري از اين شهرها و مناطق دور افتاده، امكان ادامه تحصيل در مقطع دبيرستان، به دليل دوري مسافت مدرسه از محل زندگي دانش‌آموزان، فقط براي پسران مهياست و دختران همان شهر و روستا، ناخواسته و به دليل نابرابري‌هاي آموزشي تحميل‌شده از سوي وزارت آموزش و پرورش و ساير دستگاه‌هايي كه موظف و مكلف به ايجاد شرايط برابر تحصيلي در تمام مناطق كشور بوده‌اند، از ادامه درس خواندن محروم مي‌شوند. كمبود معلم يا امتناع معلمان غير بومي از انتقال خدمتي به مناطق محروم و دورافتاده و فاقد امكانات رفاهي هم، دليل ديگري براي توسعه‌نيافتگي نظام آموزش عمومي در مناطق محروم است. در حالي كه فاصله بسيار طولاني شهرها و روستاها در مناطق محروم، عامل موثر در محروم‌تر شدن اين مناطق محسوب مي‌شود، در روستاها و شهرهايي كه همگامي سوءمديريت مديران و دولت‌ها با تبعات خشكسالي، كشاورزي و دامداري منطقه را نابود كرده و خانواده‌هاي متمول و متمكن را به سراشيبي فقر سوق داده، اغلب اوقات، يارانه معيشتي، تنها منبع درآمد يك خانوار پرجمعيت روستايي يا يك شهر كوچك و دور افتاده است. براي چنين خانواده‌اي كه معمولا صدايش هم به گوش مسوولي نمي‌رسد، پرداخت هزينه خوابگاه شبانه‌روزي براي يك سال تحصيلي فرزندش يا پرداخت هزينه رفت و آمد روزانه او براي رسيدن به دبيرستاني مجهز در فاصله 50 يا 100 يا 200 كيلومتر دورتر، در شرايطي كه نان روزانه عائله هم به دشواري تامين مي‌شود و هيچ اميدي به نان فردا هم نيست، به معناي فقيرتر شدن به قيمت تحصيل فرزند است. در چنين مناطقي، كودكاني كه از سال‌هاي اوليه زندگي، درك دردناكي از فقر خانواده پيدا مي‌كنند، در همدلي با رنج خانواده، به سادگي قيد تحصيلات عالي را زده و به همان‌چه در دسترس هست؛ مدرسه‌اي با 6 كلاس، دبيرستاني با يك رشته تحصيلي يا تحصيل از راه دور در معدود رشته‌هايي كه هزينه‌بر نبوده و رايگان باشد، قناعت مي‌كنند وگرنه، آتيه شان به شغل بي‌ثبات پدر و برادر گره مي‌خورد و عمرشان در حسرت دكتر شدن و مهندس شدن تلف مي‌شود. كودك ساكن در مناطق محروم، اگر انقدر خوشبخت باشد كه به دبيرستان برسد و ديپلم بگيرد و به فكر شركت در كنكور بيفتد، مقدورات محل زندگي خود را در يك كفه مي‌گذارد و دورنماي خوش اما بعيد تحصيل در رشته‌هاي فني، مهندسي، پزشكي، پيراپزشكي، هنر و حتي زبان‌هاي خارجي كه در زمره تحصيلات عالي گرانقيمت به شمار مي‌آيند را هم در كفه ديگر. براي اغلب كودكان ساكن در مناطق محروم، به دليل نابرابري آموزشي كه مثل يك بيماري مزمن، به درد پايدار اين مناطق تبديل شده، تحصيل در رشته علوم انساني اين مزيت را دارد كه بعد از فارغ‌التحصيلي، به دنبال بازار اشتغال خرد اما هميشه موجودي بگردند و با فاصله‌اي دور از روياپردازي‌هاي پرهزينه، در دواير دولتي يا در تدريس پاره وقت مشغول به كار شوند يا اينكه تن به «بيكاري كاذب» داده و در حرفه‌اي بي‌تناسب با رشته تحصيلي خود درآمدزايي كنند كه از اين نمونه را امروز ميان مرزنشينان به فراواني مي‌توان پيدا كرد؛ فارغ‌التحصيل رشته ادبيات كه به بنكداري مشغول است، فارغ‌التحصيل رشته حسابداري كه به جوشكاري مشغول است و…. 
هر ساله و بعد از اعلام نتايج آزمون سراسري، يك نمايش تبليغاتي از تمجيد و تقدير از رتبه‌هاي تك‌رقمي كنكورِ ساكن در مناطق محروم برگزار مي‌شود تا كم‌كاري‌هاي دولت‌ها در ايجاد شرايط و امكانات برابر تحصيلي، پشت پرده شعار تكراري «خواستن و توانستن» پنهان شود. اخيرا مسوولان وزارت آموزش و پرورش اعلام كردند كه براي سال تحصيلي جديد، مدارس «كانكسي» با جمعيت دانش‌آموزي بالاي 10 نفر جمع خواهد شد. مدارس كانكسي، از آبرومندانه‌ترين‌ها در مناطق محروم است كه البته تصور عمومي بر اين بود كه نسل همين قوطي‌هاي فلزي ملقب به «مدرسه» كه در تابستان نقش كوره و در زمستان نقش يخچال را براي دانش‌آموزان مناطق محروم ايفا مي‌كند هم، سال‌ها قبل منقرض شده است. هنوز مدرسه خشت و گلي در كشور داريم و هنوز كلاس سنگي در كشور داريم؛ كلاسي كه ديوارهايش، از چيدن سنگ روي سنگ بالا آمده و دوام اين ديوارها، به هيچ ملاطي بند نيست. هنوز كودكان عشاير در مناطق كوهپايه‌اي و صعب‌العبوري همچون شمال خوزستان ، براي رسيدن به تنها كلاس درس در منطقه، از فراز دره‌هايي مي‌گذرند كه چشم‌انداز مرگ دارد يا به دل رودخانه‌هايي مي‌زنند كه اگر لحظه‌اي، طناب دستباف بسته شده به كمر درختان دو سمت رودخانه، از دست‌هاي كوچكشان رها شود، معلوم نيست جنازه‌شان كي و در كدام نقطه از آب بيرون كشيده خواهد شد. شيوع «كرونا» در ايران، بهترين آزمون براي محك پايبندي مديران نظام آموزشي به تكليف توسعه امكانات برابر بود كه البته نتيجه هم تاسف‌بار بود وقتي اعلام شد حدود 5 ميليون دانش‌آموز، از داشتن گوشي تلفن همراه هوشمند و در واقع، از ادامه تحصيل از طريق فضاي مجازي محروم هستند. محدود بودن اعتبارات آموزشي و تحصيلي 
برخلاف تمام شعارهاي خوش رنگي كه طي اين سال‌ها درباره لزوم سرمايه‌گذاري براي نسل آينده كشور سر داده شده، به گونه‌اي مانع‌تراشي مي‌كند كه حتي دانش‌آموزان تحت پوشش نهادهاي حمايتي هم از امكان انتخاب آزادانه رشته تحصيلي دانشگاهي برخوردار نيستند. از آنجا كه در نهادهاي حمايتي، تلاش بر اين است كه توزيع اعتبارات تحصيلي، قطره‌چكاني اما براي جمعيت وسيعي از دانش‌آموزان تحت پوشش باشد، اكراه مسوولان نهادهاي حمايتي به تامين شهريه رشته‌هاي گران‌قيمت و پرخرج، قطع پرداخت شهريه دانشجويان، مشروط كردن پرداخت شهريه‌ها به كاهش خدمات حمايتي مددجو و در نهايت، القاي فراهم نبودن بازار كار براي رشته‌هايي غير از علوم انساني، چاره‌اي جز اين پيش روي دانش‌آموزان تحت پوشش حاميان دولتي نمي‌گذارد كه به تحصيل در رشته‌هاي علوم انساني كه فعلا، كم خرج‌ترين رشته‌هاي تحصيلي در آموزش عالي هستند قانع باشند. 

نخبه‌ها كجا مي‌روند؟
رصدخانه مهاجرت ايران، شهريور 1400، نتايج يكي از طرح‌هاي پژوهشي خود را منتشر كرد. اين پژوهش طي ماه‌هاي بهمن 1399 تا خرداد 1400 – ماه‌هاي پاياني فعاليت دولت دوازدهم – در ميان 4 گروه از دانش‌آموختگان دانشگاهي- دانشجويان و فارغ‌التحصيلان، پزشكان و پرستاران، استادان دانشگاه، محققان و پژوهشگران و فعالان كسب و كارهاي نو (استارت‌آپ‌ها) و با هدف بررسي چرايي تصميم به مهاجرت در ميان جمعيت تحصيلكرده كشور انجام شد. حجم كلي جمعيت پاسخگويان 2776 نفر بود در حالي كه بيشترين تعداد پاسخگويان از دانشجويان و فارغ‌التحصيلان دانشگاه (2065 نفر) و در گروه سني 20 تا 30 سال و مجرد بودند. به استناد نتايج اين پژوهش، 40 درصد دانشجويان، 25 درصد پزشكان و پرستاران، 53 درصد استادان، محققان و پژوهشگران و 43 درصد فعالان استارت‌آپ‌ها مايل به مهاجرت بودند. 71 درصد پزشكان و پرستاران، 58 درصد دانشجويان و فارغ‌التحصيلان دانشگاه، 59 درصد استادان، محققان و پژوهشگران و 23 درصد فعالان استارت‌‌آپ‌‌ها، شرايط كلي كشور را در تصميم به مهاجرت موثر مي‌دانستند. 73 درصد پزشكان و پرستاران، 59 درصد دانشجويان و فارغ‌التحصيلان، 69 درصد استادان دانشگاه، محققان و پژوهشگران و 59 درصد فعالان استارت‌آپ‌ها اثرات اقتصادي ناشي از تورم را علت تصميم به مهاجرت اعلام كرده بودند. هر 4 گروه پاسخگو، بي‌ثباتي اقتصادي- اجتماعي كشور و نااميدي از اصلاح امور كشور را دليل اصلي تصميم به مهاجرت عنوان كرده بودند اما شيوه حكمراني و مملكت‌داري، نااميدي نسبت به آينده، اميد به زندگي بهتر در خارج از كشور، آزادي‌هاي فردي و اجتماعي، كاهش ارزش پول ملي، درآمد پايين، آينده مبهم و عدم امكان برنامه‌ريزي بلندمدت، امكان شاد زندگي كردن و سلامت اخلاقي جامعه دلايل ديگري بود كه پاسخگويان به عنوان عامل موثر در تصميم به مهاجرت برشمرده بودند. كمتر از 25 درصد پاسخگويان تصميم به ماندن در كشور داشتند و كمتر از 13 درصد پاسخگويان مايل به بازگشت به وطن بودند در حالي كه 23 الي 55 درصد پاسخ‌دهندگان از تصميم به مهاجرت دايم به كشور مقصد مي‌گفتند. در اين پژوهش، از پاسخ‌دهندگان پرسيده شد «تصور شما از آينده كشور چيست؟» 58 درصد پزشكان و پرستاران و 46 درصد دانشجويان و فارغ‌التحصيلان، آينده كشور را بسيار بد پيش‌بيني كرده بودند. 

اگر  بيكار  نبودند 
طبق گزارش مركز آمار ايران، سال 1400، از مجموع 2 ميليون و 291 هزار و 604 بيكار در كشور، 40.3 درصد، فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌ها بوده‌اند. طبق اين گزارش، در بهار 1400، تعداد مردان بيكار فارغ‌التحصيل دانشگاه‌ها، 449 هزار و 412 نفر بوده كه در بهار امسال، تعداد بيكاران در اين گروه جنسيتي به 457 هزار و 631 نفر افزايش يافته است. همچنين در فصل بهار 1400، تعداد زنان بيكار فارغ‌التحصيل دانشگاهي، 474 هزار و 982 نفر بوده كه در بهار امسال، تعداد بيكاران در اين گروه جنسيتي به 494 هزار و 89 نفر افزايش يافته است. 
هفته گذشته، اردوان ارژنگ؛ معاون امور دانشجويان وزارت علوم، در گفت‌وگو با خبرگزاري ايلنا گفت كه حدود ۸ سال قبل (سال‌هاي 1392 يا 1393) سالانه حدود ۶۰۰ الي هزار نفر از دانشجويان ايراني را كه در كشورهاي خارج مشغول تحصيل يا ساكن بودند، درخواست بازگشت به ايران مي‌فرستادند و حالا تعداد كل دانشجويان ايراني متقاضي بازگشت به ايران به 100 نفر در سال هم نمي‌رسد. 
ارژنگ در حالي اين خبر را اعلام كرد كه امسال، چند روز بعد از برگزاري آزمون سراسري، معاون وزير علوم، ضمن ابراز نگراني از خالي ماندن 700 هزار صندلي در دانشگاه‌ها در سال تحصيلي 1400 به دليل كاهش ورودي‌ها گفته بود: «در علوم پايه در بهترين دانشگاه با بهترين تجهيزات اصلا متقاضي نداريم و تعداد اعضاي هيات علمي آن از تعداد دانشجويان بيشتر است.»
خالي ماندن صندلي‌هاي دانشگاه‌ها در حالي به يك بحران براي نظام آموزشي كشور تبديل شده كه در فاصله سال‌هاي 1386 تا 1396، تعداد دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالي وابسته به وزارت علوم، دانشگاه آزاد اسلامي و دانشگاه جامع علمي كاربردي، 40 الي 70 درصد و همچنين جمعيت دانشجويان در اين بازه ده ساله حدود 30 درصد افزايش يافته است. 
حامد كمالي، پژوهشگر مركز تحقيقات سياست علمي كشور در مطالعه‌اي كه نتايج آن در نسخه 1401 نشريه سياست علم و فناوري منتشر شده، در تحليل خالي ماندن صندلي‌هاي دانشگاه‌ها با استناد به نظرات استادان و محققان و صاحب‌نظران دانشگاهي، نوشته كه مداخله  دولت در آموزش عالي و تبديل آموزش عالي به ابزاري براي توسعه جامعه در ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي، عدالت‌خواهانه و… از جمله دلايل موثر در خالي ماندن صندلي‌هاي دانشگاه‌هاست چرا كه بهره‌برداري‌هاي سياسيون از بحث عرضه آموزش عالي و توسعه كمي آموزش عالي به نام عدالت و به كام سياست و در مجموع، اقدامات انجام‌شده براي افزايش ظرفيت دانشگاه‌ها، رفتارهاي پوپوليستي بوده با اين هدف ‌كه به مردم گفته شود كه «ما براي هر فردي يك صندلي در دانشگاه قرار داده‌ايم!»
صاحب‌نظران همچنين در اين مطالعه به كمالي گفته‌اند كه ارجحيت […] مطرح در اسناد و قوانين دولتي بر جريان علم‌ورزي و نقادي، علم‌گريزي را دامن زده و به ايجاد منطق سرمايه‌داري، ابتذال اقتصادي و كسب منافع مادي در عرضه و تخصيص ظرفيت پذيرش دانشجو، ايجاد تعارض منافع و ارجحيت منافع شخصي بر منافع محلي و ملي و پارتي‌بازي منجر شده كه اين مجموعه عوامل هم در روگرداني جمعيت جوان كشور از ورود به دانشگاه‌ها موثر بوده است. كهنه بودن نظام آموزشي از ديگر دلايلي بوده كه صاحب‌نظران در اين مطالعه به عنوان عامل موثر در خالي ماندن ظرفيت پذيرش دانشجو مورد اشاره قرار داده و تاكيد كرده‌اند: «آموزش عالي در ايران سنتي است و دانشگاه نتوانسته خودش را با وضعيت موجود وفق دهد. صندلي‌هاي خالي نشان‌دهنده اين است كه محتواي ارايه‌شده در دانشگاه‌ها نتوانسته ذايقه مردم را جلب كند و افت شديد شاخص‌هاي كيفي اين نظام آموزشي باعث شده كه تعداد صندلي‌هاي خالي دانشگاه‌ها روزبه‌روز بيشتر شود.»

منبع: روزنامه اعتماد 3 مرداد 1401 خورشیدی