اظهارنظرهای شهروندان در خصوص فعال شدن گشتهای ارشاد
گزارش «اعتماد»
بهانه است…!
حميدرضا خالدي
9سال پس از توقف عملي حضور گشتهاي ارشاد در سطح شهرها و معابر عمومي، ابراهيم رييسي كه در زمان رقابتهاي انتخاباتي خود، بارها و بارها آزادي را حق زنان و دختران اين مرزوبوم ميدانست و تاكيد ميكرد كه هيچ برنامهاي براي محدود كردن آنها ندارد، در آستانه يكسالگي انتخاب خود به عنوان سيزدهمين رييسجمهوري انقلاب اسلامي ايران و به بهانه روز 21 تير ماه، روز عفاف و حجاب، در اقدامي ناگهاني، دستور اجراي مجدد مصوبه «راهبردهاي گسترش فرهنگ عفاف» را صادر كرد.
مصوبهاي كه نه تنها مجوزي بود براي احيا و بازگشت قدرتمند گشتهاي ارشاد در سطح شهرها كه اينبار دستگاهها و نهادهاي دولتي و عمومي را نيز ملزم به چك كردن حجاب كاركنان و پرسنل خود در محيط كار كرده بود. اين اقدام آن هم در شرايطي كه فشار اقتصادي در زندگي خانوادههاي ايراني به مرز انفجار رسيده و باعث ايجاد ملموس موجهايي از نااميدي و بالا رفتن آمار درگيريهاي فيزيكي بين شهروندان و اعضاي خانوادهها و پايين آمدن معنادار سطح تابآوري شهروندان شده است، همانطور كه پيشبيني ميشد با واكنشهاي مقابلهجويانهاي از سوي شهروندان و افكار عمومي مواجه شد.
به اعتقاد مخالفان اجراي اين مصوبه كه در سال 84 به تصويب شوراي انقلاب فرهنگي رسيد و عملا پايهگذار گشتهاي ارشاد به فرم و شكل امروزي آن بود، اجراي اين طرح ميتواند از سويي ابزاري باشد براي دور كردن ذهن شهروندان از افزايشهاي تصاعدي بيسابقه و البته روزانه تورم و گرانيها در كشور و از طرفي، ايجاد بسترهاي كافي براي اجراي دو طرح مهم سهميهبندي نان و افزايش قيمت بنزين و سوخت! طرحي به قدمت عمر 42 ساله انقلاب و البته با شكل و قامتي جديد.
رويه قديمي در عصر ارتباطات
ابلاغ و اجراي طرح مبارزه با بدحجابي اما، اينبار از همان ابتدا و درست پس از ابلاغ آن توسط رييسي با 3چالش جدي همراه بود؛ اول اينكه در طول سكوت يك دههاي فعاليت گشتهاي ارشاد، شيوه پوشش و زندگي و تفريحات جوانان ايراني به شدت تغيير كرده بود و كمتر پذيراي چنين ارشادها و اجراي چنين قوانيني ميرفت. دوم اينكه با فشارهاي اقتصادي كمرشكن ايجاد شده در دولت دوازدهم باعث شده بود تا مردم ديگر تحمل محدوديتهاي بيشتر را نداشته باشند و در برابر آن به شدت واكنش نشان دهند و بالاخره آنكه برخلاف دهه 60 و 70 كه اخبار مربوط به نحوه برخورد با بدحجابان، بيشتر به شيوه دهان به دهان منتشر ميشد، حالا ضابطان ارشاد، با ميليونها شهروندي مواجه بودند كه از هر برخوردشان با شهروندان بهزعم آنها بدحجاب، عكس و فيلم ميگرفتند و به سرعت در فضاي مجازي پخش ميكردند كه بعضا نيز با موجهاي گستردهاي از اعتراضها همراه بود. فيلمهايي از برداشتن عامدانه روسري از سر توسط تعدادي از دختران يا دعواي چند زن در اتوبوس بر سر مساله امر به معروف و ارشاد! تا مادري كه دخترش را به خاطر بدحجابي سوار ون ارشاد كردهاند و ضجه ميزند كه فرزندش مريض است و نبايد وي را ببرند! يا دعوا و كتككاري يك زن چادري با زني مانتويي در يكي از بازارها به خاطر حجاب. اين رويه تا به جايي پيش رفته كه طي همين چند هفته اخير، حتي كمپيني نيز براي اعتراض به فعال شدن دوباره گشتهاي ارشاد به راه افتاد كه در آن از زنان خواسته شده بود تا در روزي خاص، در اماكن خصوصي حجاب از سر بردارند و از اين اقدام خود فيلم بگيرند و منتشر كنند.
شهروندان: بهانه است!
چند ماشين ون و ماشين گشت ارشاد در ضلع شرقي ميدان هفتحوض و مقابل مسجدالنبي مستقر هستند و در اين عصرگاهي گرم و شلوغ تابستان مردم را رصد ميكنند. دختري جوان كه همراه مادرش ميخواهد از آن سو برود تا در ابتداي خيابان گلبرگ سوار ماشين شود، با ديدن گشتهاي ارشاد رو به مادر ميانسالش ميكند و ميگويد: مامان بيا از آن طرف برويم حوصله گير دادن اينها را ندارم!
مادرش ابتدا اعتراضي ميكند و ميگويد: چرا؟ مگه لباس ما ناجوره؟ حالا حوصله داري كه در اين هواي گرم بخواهي ميدان را دور بزني؟! دختر كه كمتر از 20 سال سن دارد اما دست مادرش را ميكشد و با خود به سوي ديگر ميدان ميكشاند و در همان حال ميگويد: گفتم كه حوصله ندارم. تازه …مگر گير دادن دليل ميخواهد؟ كافي است از قيافهات خوششان نيايد، آن وقت است كه بالاخره چيزي براي گير دادن پيدا خواهند كرد! به نظر ميرسد شهروندان امروز جامعه، تحليلهايي متفاوت از مردم دهه 60 و 70 و 80 در مواجهه با راهاندازي مجدد گشتهاي ارشاد داشته باشند.
ركسانا، 29 ساله و مجرد كه مانتويي جلو باز پوشيده و آرايش غليظي هم دارد و بدون ترس از حضور گشت ارشاد مستقر در ميدان وليعصر قدم ميزند، در پاسخ به اين سوال كه آيا از برخورد گشت ارشاد نميترسد؟ لبخندي ميزند و ميگويد: الان كه زمان قديم نيست. الان ذايقه جوانان عوض شده است. ديگر كسي مثل قبل لباس نميپوشد. گشت ارشاد ميخواهد جلوي چه چيزي را بگيرد؟! ميخواهد من و امثال من را زنداني كند؟ اينطوري در عرض چند ماه تمام زندانها پر ميشود؟!
محسن 45 ساله اما از منظري ديگر به ماجرا نگاه ميكند: من هم مثل بسياري ديگر از مردم فكر ميكنم اين برنامهها، بهانهاي است براي اينكه حواس مردم را از گرانيها و از هم پاشيدگي خانوادهها منحرف كنند. به خصوص اينكه گفته ميشود ميخواهند نان را هم سهميهبندي كنند و قيمت بنزين را هم به شدت افزايش دهند.
دوستش داود كه مهندس يك شركت خصوصي است نيز در تاييد سخنان محسن ميگويد: در حقيقت آنها ميخواهند به بهانه اجراي طرح مقابله با بدحجابي و حضور در كف خيابانها و اعمال محدوديتها، از همين الان در دل مردم رعب و وحشت ايجاد كنند تا مبادا به دليل فشارهاي كنوني يا افزايش قيمت بنزين و سهميهبندي نان، به فكر اعتراض و تظاهرات و شورش بيفتند!
برداشتن حجاب اما اين روزها شكلهاي جديدي به خود گرفته است، از جمله اينكه برخي دخترها و زنان به محض نشستن در ماشين و تاكسي روسري از سر بر ميدارند. خانم جواني هم كه به همين سبك و سياق در تاكسي در خط وليعصر- صادقيه روسري از سر برداشته است، در واكنش به تذكر راننده كه از وي ميخواهد روسري خود را سر كند تا جريمه نشود به تندي ميگويد: يعني آقايون با ديدن موهاي من تحريك ميشوند؟ اين ديگر از آن حرفهاست! ديگه گذشت آن زمان كه مو قيچي ميكردند يا تهديد ميكردند. حالا مردم به جايي رسيدهاند كه اگر بخواهند زياد فشار بياورند، جلويشان قد علم ميكنند و ساكت نمينشينند.
اين «ون»هاي نهچندان خوشرنگ
اين روزها ميادين تهران و كلانشهرها پر است از ونهاي سبزرنگ گشت ارشاد كه سالها از غيبت آنها در معابر ميگذشت. ونها و البته ضابطان گشت ارشادي كه در حال رصد كردن تردد شهروندان و به خصوص زنان در سطح شهر هستند. زن ميانسالي كه در حال بگومگو با يكي از ماموران زن گشت ارشاد در ميدان رسالت است باعث شده تا گروهي از مردم دورشان حلقه بزنند و نظارهگر بحث ميان آن دو باشند. گويا به زن، تذكر دادهاند تا آرايش غليظش را پاك و مانتوي سفيد نازك خود را عوض كند. زن اما حاضر به تمكين نيست! با همان صداي بلندش خطاب به مامور زن مخاطبش ميگويد: الان همه چيز مملكت درست شده، جز مانتوي من؟ الان فساد در جامعه بيداد ميكند، هر كس هر كثافتكاري كه بخواهد ميكند آن وقت شما دنبال اين هستيد كه مردم را در خيابانها ارشاد ظاهري كنيد؟ نه خانم ….. آن كسي كه بخواهد كاري بكند، چون به خلوت ميرود صد كار ديگر ميكند!!! نه من كه 3 تا بچه بزرگ دانشگاهي دارم!
مامور زن اما انگار نه انگار كه سخنان زن را شنيده باشد، تكرار ميكند: خانم اينها ربطي به موضوع ندارد ما وظيفه داريم به زنان بدحجاب يا آنهايي كه پوشش مناسبي ندارند، تذكر دهيم. شما هم الان مانتو و آرايشتان خارج از عرف است.
زن ميانسال هم ولي حاضر نيست كوتاه بيايد. در حالي كه انگشتانش را به سوي مامور مخاطبش نشانه رفته است، فرياد ميزند: اصلا ببينم، مگر مني كه از پوشش شما خوشم نميآيد، به شما كاري دارم؟ پس چرا شما به من بايد گير بدهيد؟…
جمعيت لحظه به لحظه بيشتر و بيشتر ميشود. مامور مردي كه در چند قدمي صحنه حضور دارد جلو ميرود و به همكارش چيزي ميگويد. بعد از آن مامور زن خطاب به همجنس مانتوپوشش ميگويد: اصلا خانم بياييد برويم داخل ون تا آنجا با هم صحبت كنيم!
زن كه حالا گويا كمي هم ترسيده است با عصبانيت جواب ميدهد: كجا بيايم؟ مگر من دزد و قاچاقچي هستم كه ميخواهيد مرا ببريد؟…
فريادهاي زن و اعتراضهاي تعدادي از مردم كه از رفتار ماموران در برخورد با زني ميانسال ناراحت شدهاند اما تاثيري ندارد و در نهايت زن را سوار يكي از سه ون حاضر در ميدان ميكنند تا به قول خودشان، ارشادش كنند.
اين صحنهها اما با اعتراضهاي آرامي از سوي شاهدان همراه است. مرد مو سفيدكردهاي كه شاهد اين صحنه است خطاب به همراهش كه وي نيز عاقله مردي
60-50 ساله است، ميگويد: براي اجراي اين طرح 8-7 هزار نفر نيرو به كار ميگيرند. اگر اين نيروها به جاي اينكه حواسشان به اين باشد كه كي، چي پوشيده، به اين سارقان و خلافكاران باشد باور كن آمار جرم و جنايتي كه امروز بيداد ميكند، به شدت كمتر خواهد شد!
تقصير خودمان بود!
سه جواني كه گويا ماموران گشت ارشاد مستقر در نزديكي مترو ميدان صادقيه براي پوشش و موهايشان به آنها تذكر دادهاند، به شدت عصباني هستند. يكي از آنها خطاب به بقيه ميگويد: تو دانشگاه يكجور گير ميدهند و تو خيابان جور ديگر… آخه اين چه وضعشه؟ حيف آن همه كار و تلاشي كه در ستاد انتخاباتي رييسي كردم!
دوستش اما بلافاصله به طعنه ميگويد: آن موقع ميخواست راي بياورد.براي همين دايم از آزادي حقوق زنان و رونق اقتصادي و توجه به زنان داد سخن ميگفت. حالا كه ديگر كارش راه افتاده، مسلم است كه بايد همرنگ جماعت مسوولان شود!
و سومي هم شايد براي اينكه حرفي زده باشد در دنباله سخنان دوستانش ميگويد: حالا ببينيد چه بودجه كلاني براي اجراي اين طرح كنار گذاشتهاند! به خدا اگر بودجههاي اينچنيني را صرف اداره كشور ميكردند، مسلما وضعيت اقتصادي مردم اينقدر اسفناك نبود!
همان جوان اولي در حالي كه كمكم دور ميشود دستي به موهاي وزوز و بلندش ميكشد و ميگويد: به من گير دادهاند كه چرا موهايت اينطوري است؟ بابا مگر دست من است؟ از اول موهاي من وزوز بوده است. حالا بايد بروم كچل كنم؟ خندهدار است.
دانشجويان منتقد كمكم دورتر و دورتر ميشوند، اما كاملا مشخص است كه بحثشان در مورد گشت ارشاد و طرح برخورد با بدحجابي همچنان ادامه دارد.
پيرمردي كه مثل من شاهد گفتوگوي آنهاست با تاسف سري تكان ميدهد و ميگويد: واقعا جاي تاسف است. چرا بايد با جوانان و دانشجويان اينگونه برخورد شود؟ آن وقت ميگويم چرا جوانان بيانگيزهاند، چرا آمار فرار از كشور وحشتناك بالا رفته است؟
مرد ميانسال ديگري هم كه حين خريدن نوشابهاي خنك از دستفروشي شاهد اين صحنههاست، ناخودآگاه وارد بحث ميشود. او ميگويد: آقا اينكه چيزي نيست، تازه چند وقتي است كه شبها هم ايستگاههاي بازرسي ميگذارند و مردم را چك ميكنند؟ حالا براي چي؟ من نميفهمم؟ يعني واقعا فكر ميكنند اينطوري ميتوانند امنيت را تامين كنند؟ با ايست بازرسي؟ گرچه تا جايي كه ما در محلهمان ميبينيم، تنها كاري كه ميكنند گير دادن به ماشينهاي گذري و جوانان و دختر و پسرها يا كساني كه در ماشين سگ دارند، است.
پيرمرد در مقابل درحالي كه به نظر ميرسد عصباني است و كلافه دوباره سري به تاسف تكان ميدهد و ميگويد: اگر راست ميگويند بروند به دختران و پسران الهيه و ولنجك و… گير بدهند؟ تو اين مناطق يا اصلا گشتي نيست يا اگر هست، خيلي خيلي كم به مردم گير ميدهند. چرا؟ چون ميدانند تمام آقازادهها و از ما بهتران در اين محلهها زندگي ميكنند و اگر بخواهند به آنها گير بدهند يا برخورد بدي داشته باشند، بلافاصله ممكن است توبيخ و تنبيه و حتي اخراج شوند!
و اين بار مرد نوشابه به دست جملهاي را تكرار ميكند كه اين روزها بارها و بارها آن را شنيدهايم: بابا اينها بهانه است! حتما ميخواهند بنزين را گران كنند يا نان را سهميهبندي كنند يا چيزي از اين دست، آن وقت براي پرت كردن حواس مردم از گرانيهاي يكسال اخير و عصبانيت مردم و همچنين گرانيهاي آينده چنين طرحهايي را از زير خاك بيرون ميكشند!
او هم پا تند ميكند تا به مترو برسد اما در همان حال جمله آخرش را هم ميگويد: رييسي كه رسما اعلام كرد؛ موج اصلي گرانيها سال بعد است! اينها در واقع اقداماتي است براي جلوگيري از راه افتادن موجهاي اعتراضي مردم. ديگر ما بعد از 40 سال، كاملا اين سناريوها را ميشناسيم.
اينها تنها گوشهاي از انتقادهاي برخي شهرونداني است كه از حضور گشتهاي ارشاد به شكل كنوني آن گلايه دارند. صحبتهايي كه نشاندهنده تفكر افكار عمومي در مورد نحوه اجراي طرح عفاف و حجاب است.گشتهايي كه معلوم نيست اينبار دوباره چه زماني تب فعاليت آنها كم خواهد شد و دوباره به سايه خواهند رفت!
يك شهروند: آنها ميخواهند به بهانه اجراي طرح مقابله با بدحجابي و حضور در كف خيابانها و اعمال محدوديتها، از همين الان در دل مردم رعب و وحشت ايجاد كنند تا مبادا به دليل فشارهاي كنوني يا افزايش قيمت بنزين و سهميهبندي نان، به فكر اعتراض و تظاهرات و شورش بيفتند!
ركسانا: الان كه زمان قديم نيست. الان ذايقه جوانان عوض شده است. ديگر كسي مثل قبل لباس نميپوشد. گشت ارشاد ميخواهد جلوي چه چيزي را بگيرد؟! ميخواهد من و امثال من را زنداني كند؟ اينطوري در عرض چند ماه تمام زندانها پر ميشود؟!
منبع: روزنامه اعتماد 6 مرداد 1401 خورشیدی