مدرسه در بحران
«وی دونت نید نو اجوکیشن»*
محسن آزموده
اواخر دهه 1970 میلادی گروه موسیقی راک بریتانیایی پینک فلوید، در ترانه مشهور «خشتی دیگر در دیوار» علیه نظام مدرن و همه دم و دستگاههایش فریاد زد: «وی دونت نید نو اجوکیشن/ وی دونت نید نو، ثاوت کنترل» (ما نیازی به هیچ آموزشی نداریم، ما کنترل فکر نمیخواهیم). این آلبوم و ترانه پینک فلوید البته متاثر از جنبشهای اعتراضی دانشجویی و جوانان در دهههای 1960 و 1970 علیه وضع موجود صورت میگرفت. آن سالها و سالهای پس از آن، زمانه ظهور جریانها و جنبشهای فکری و اجتماعی بود که برخی همه را یک کاسه، «پستمدرنیسم» خواندند، به معنای عبور از مدرنیسم و مظاهر فرهنگی و تمدنی آن. آنها دلزده از تجدد و ملالتهای آن، نهادهای مدرن را به چالش میکشیدند و مرجعیت آنها را زیر سوال میبردند. اعتراض این جوانان- که امروز به شرط حیات، احتمالا پیرمردها یا پیرزنهایی هفتاد- هشتادساله هستند- عمدتا سلبی و تخریبی بود، یعنی صرفا میگفتند ما چه چیزهایی را نمیخواهیم یا از چه اموری روی گردانیم، آنها مخالف دانشگاه، مدرسه، بیمارستان، پلیس و سایر سازوکارها و سازمانهای اجتماعی محصول عصر مدرن بودند و به علل و دلایل مختلف، آنها را ناکارآمد، محدودکننده آزادی عمل انسان و مخرب میخواندند و حرفشان این بود که عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی. در آن سالها این جنبشهای اعتراضی با گفتارهای فکری و فلسفی همراه شدند و در جای جای دنیا، مورد توجه سیاستمداران و متفکران مختلف با اهداف و انگیزههای متفاوت قرار گرفتند. برخی گروهها و اقشار سیاسی، با رویکردهای ضد تجدد و محافظهکارانه آنها را مستمسک دعوت به سنت و انصراف از تجدد خواندند و شماری از دلنگرانان آرمانهای مدرنیته و روشنگری، با احساس این خطر، این رویکردهای تخریبی را خطرناک و واپسگرایانه ارزیابی کردند و کوشیدند علیه پستمدرنیسم موضع بگیرند و آن را فریب مخالفان آزادی و برابری و انساندوستی جلوه دهند. اما همزمان منتقدان رادیکال هرگونه تصلب و انجماد، کوشیدند سازوکارهایی ایجابی و رو به جلو برای گذر از مدرنیته پیشنهاد کنند، یعنی نه با نفی مطلق و بسیط آن، بلکه با نفی هگلی و ارتفاع از آن. به زبان سادهتر، آنها واپسگرا نبودند و نیستند، بلکه معتقدند ظرفیتهای جهان مدرن برای تحقق آرمانهای روشنگری، اگر هم به پایان نرسیده، لااقل محدود شده یا نیازمند بازنگری است و همزمان سازوکارهای جدیدتری را پیشنهاد میکنند. فضای مجازی و ارتباطات افقی و شبکهای و گسترش بیسابقه آن یکی از اصلیترین این سازوکارهاست که امکان ایجابی رفع نهادهای مدرن را فراهم ساخته است. مدرسه، یکی از اصلیترین نهادهای مدرن است و نباید آن را به سادگی، ادامه مکتبها و مکتبخانههای قدیم در نظر گرفت، اگرچه شباهتهایی با آنها دارد و میتوان به نوعی آن را تداوم آنها در نظر گرفت، به شرط آنکه گسستها و کارویژههای جدید مدرسه در عصر مدرن را فراموش نکرد. کارکرد مدرسه جدید در جهت اهداف دولتهای سرمایهدارانه مدرن، تنها آموزش همگانی و یاد دادن مهارتهای عمومی و پیشاتخصصی نیست، گو اینکه تخصص خود یکی از برساختههای تجدد است که از قضا در عصر پستمدرن شدیدا مورد چالش واقع شده. مدرسه در کنار آموزش همگانی به معنای مذکور، تربیت شهروندانی «هنجارمند» و «سر به راه» برای دولت- ملت و باورمند به ایدئولوژیهای دولت- ملتها را بر عهده دارد، خواه ایدئولوژی لیبرالی باشد یا سوسیالیستی یا … البته آموزش همگانی صریحترین کارکرد مدرسه است و اصولا سازوکار مدرسه، با این توجیه سایر کارکردهای غیرصریح خود را پیش میبرد. امروز فضای مجازی و ارتباطات شبکهای، مهمترین کارکرد مدرسه یعنی آموزش را با چالش مواجه ساخته، دیگر برای یادگیری مهارتهای عمومی و بلکه تخصصی، ضرورتی ندارد که حتما منتظر کتابهای درسی مدارس باشیم. اصولا دسترسپذیری به اطلاعات دیگر محدودیتهای سابق را ندارد. ای بسا یک نوجوان دوازدهساله، در یک یا چند حوزه، اطلاعاتی به مراتب بیشتر و بهروزتر از معلم خود داشته باشد. اتوریته معلم از حیث علمی با چالشی جدی مواجه شده. روشن است که همسو با این چالش سایر کارکردهای مدرسه هم با تهدید مواجه شده. دیگر تنها یا اصلیترین مجرای آموزش نیست و از این جهت نمیتواند در جامعه نقشی یکه و ممتاز ایفا کند. حتی ممکن است دولتها بتوانند با سازوکارهای قانونی، شهروندان خود را مجبور کنند که فرزندانشان را به مدرسه بفرستند، اما اجبار هیچگاه سلطه (هژمونی) پیشین را موجب نمیشود و دیگر آن اطمینان سابق را میان افراد جامعه فراهم نمیآورد. در دوران مدرن، اکثریت جامعه اعتماد زیادی به نهاد مدرسه و سازوکار آن داشتند. اما در روزگار ما، این اعتماد به نهادهای آموزشی مدرن، مثل مدرسه و دانشگاه، دچار تزلزل شده است. کوتاه سخن آنکه مدرسه در روزگار مدرن در بحران است و برای بقای خود باید فکری بکند. البته این موضوع بیشتر دغدغه دولتهاست. آنها هستند که نگران از میان رفتن مدرسه یا کاهش اثرگذاری آن هستند، زیرا به کارکردهای غیرصریح آن سخت محتاجند. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، دولتها برای حل مشکلشان کوشیدهاند سازوکارهای جدیدی برای مدرسه تعریف کنند و به اصلاح خود را روزآمد کنند. اما آیا مدرسه به عنوان یک نهاد مدرن، میتواند در عصر «پسا»ها به حیات خود ادامه دهد؟ مدرسه برای اینکه آجر دیگری در دیوار نباشد، باید چه تمهیدی بیندیشد؟ اینها پرسشهایی است که پیش روی مدافعان نهاد مدرسه است و دیر یا زود باید به فکر راهحلی برای آنها باشند.
*«We don’t need no education» سطر آغازین بخش دوم از ترانه «آجری دیگر در دیوار» از آلبوم موسیقی «دیوار» (the Wall، 1979) گروه موسیقی راک بریتانیایی پینک فلوید با معنای تلویحی «احتیاجی به آموزش نداریم» که تعمدا اشتباهی دستوری (گرامری) دارد و به دستور زبان غالب و مسلط دهنکجی میکند.
منبع: روزنامه اعتماد 22 شهریور 1401 خورشیدی