در اعتراض به کشته شدن مهسا امینی
” گشت ارشاد ” یا ” کِشت ِ عِناد و اِضلال “
مسعود محمّدحسینی
بازرس سازمان معلمان ایران
ارشاد(رهنمون ساختن) واژه ای عربی و در تضاد با اِضلال(گمراه گردانیدن)است. هر از گاهی در گوشه و کنار سرزمین صاحب تمدن و عزیزمان ایران، خبری رسانهای میشود که دل هر بیننده وشنونده ای را به رنجه وا می دارد و جریحه دار می سازد.
این که محترم شمردن و عامل بودن به حفظ ارزش ها و هنجارهای اسلامی و اجتماعی توسط شهروندان،آسایش و آرامش و امنیتِ خود،خانواده و افراد جامعه را در پی خواهد داشت، تردیدی نیست.
اما باید بدانیم؛ آن چه که در مقوله ی فرهنگ “اُسّ” و “اساس” است ،بهره گیری از شیوه هایی است که از جنس خود باشد. یعنی اقناع افکار عمومی از یک پدیده ی فرهنگی از جمله حجاب و عفاف بانوان، با متدی که با ظرافت و لطافت و با عناصر فرهنگی همراه باشد.
اگر متریال فکری مدیران ارشادی از عناصر نظامیگری و دستوری و به تعبیری “بگیر و ببند” و”تهدید افراد” و “تحدید افکار” باشد، نه تنها ما را به اهداف رهنمون نخواهد ساخت، بلکه همان آزمون و خطای ” چشم کور کردن ” با هدف ” درست کردن اَبرو ” خواهد بود.
حقیر به عنوان مدرس درس جامعه شناسی و در قامت یک کنشگر مدنی و اجتماعی،به متولیان فرهنگی توصیه می کنم و پیشنهاد می دهم ، به جای این رفتارهای ناشایست و به دور از فهم و خِرَد ، به دنبال ریشه یابی معضلات اجتماعی باشند و فرمان ماشین گشت ارشاد را به سمت نهادها و موسسات فرهنگی، که قارچ گونه در این سیستم سربرآورده و درصد قابل توجهی از بودجه سالانه را در فصول اعتباری می بلعند بچرخانند و به جای ارعاب و به خطر انداختن “روح و روان” و “جسم و جان”بانوان، از متولیان امور فرهنگی توضیح بخواهند که چرا پس از گذشت ۴۳ سال از نظامی که- به وعده ی معمارش- بر تارک ِ آن ” رساندن شهروندان به مقام انسانیت !”نقش بسته است ، به رغم ِحمایتِ تمام قدِ مادی و معنوی ِ تمامی ارکان حاکمیت و دولت از این سازمان ها ، در امور فرهنگی و اخلاقی به قهقرا رفته ایم .
نیست غیر از عشق عذری در بیابان وجود
هرکجا گمگشته ای بینی، به عشق ارشاد کن
،،،، صائب ،،،،
#اختصاصی سخن معلم