1

چه کسی تاریخ ما را می‌نویسد؟

محسن آزموده

در نگاه نخست، شايد پاسخ به پرسش بالا، اهميت چنداني نداشته باشد. چه اهميتي دارد كه بدانيم تاريخ را چه كسي مي‌نويسد؟ مگر تاريخ، روايت وقايع و رويدادهايي نيست كه در گذشته رخ داده، رخدادهايي كه معمولا انسان‌ها آنها را رقم زده‌اند يا بر زندگي آنها واقع شده‌اند؟ اگر چنين است، پس ديگر با امري يا اموري سپري شده و پايان يافته سر و كار داريم كه يك بار هميشه در يك جاي تاريخ تحقق يافته‌اند و پرونده‌شان براي هميشه بسته شده. هر كسي هم بخواهد از اين امور محقق آگاهي يابد، ناگزير به منابع تاريخي و كتاب‌هاي گذشتگان مراجعه مي‌كند. مثلا در عموم كتاب‌هاي تاريخي نوشته شده كه انقلاب يا جنبش يا نهضت 
يا … مشروطيت در نيمه مرداد سال 1285 خورشيدي با صدور فرماني به امضاي مظفرالدين شاه قاجار به يك پيروزي بزرگ دست يافت. اين يك «فكت» يا «واقعيت» (امر واقع) تاريخي است كه به علت وجود اسناد و مدارك فراوان، هر كس بخواهد تاريخ مشروطيت ايراني را روايت كند، ناگزير بايد آن را بيان كند و از اين حيث فرقي نمي‌كند كه او چه كسي باشد، يعني متعلق به چه طبقه اجتماعي و با چه افكار و انديشه‌ها و باورها و خواست‌ها و احساساتي. 
اما موضوع به همين سادگي نيست و راوي تاريخي و جايگاه اقتصادي و سياسي و اجتماعي او، يعني محلي كه ايستاده در روايت تاريخي موثر است. به عبارت دقيق‌تر، دو موضوع جايگاه و منظر يا چشم‌انداز (perspective) راوي و جنبه يا رويه يا سويه‌اي (aspect) از واقعيت تاريخي كه او مي‌بيند، در صورت و محتواي آنچه روايت تاريخي مي‌خواند، به‌شدت اثرگذار است. به بيان ساده‌تر، تعلقات و دلبستگي‌هاي مورخ و باورها و احساسات و خواسته‌هاي او، چشم‌انداز او را در روايت تاريخي مشخص مي‌سازد، از سوي ديگر جنبه يا جنبه‌هايي از تاريخ كه او از همان چشم‌انداز مي‌بيند، در روايتش موثر است. براي مثال، مورخان از جايگاه‌هاي طبقاتي مختلف با ديدگاه‌هاي گوناگون، به شيوه‌هاي مختلفي به تاريخ مشروطيت ايران نگاه كرده‌اند و امور مختلفي از آن را ديده‌اند، بر همين اساس، يعني به علت تفاوت ديدگاه و جنبه‌هايي كه ديده‌اند، بعضا حتي در نامگذاري آنچه در مرداد ماه سال 1285 خورشيدي اتفاق نظر ندارند و در نتيجه هر يك آن را به شيوه خود روايت مي‌كنند. شماري آن را نهضت يا بپاخيزي عموم مردم ايران براي قانون‌گرايي و عدالت‌طلبي و آزادي‌خواهي تلقي مي‌كنند، گروهي آن را قيام ملت عليه دولت، عده‌اي از تباني برخي گروه‌هاي نخبگان مثل تجار و روحانيون و روشنفكران ياد مي‌كنند و برخي حتي دست دولت‌هاي بيگانه مثل انگليس را برجسته مي‌كنند و مثلا در اشاره به ماجراي باز بودن سفارت بريتانيا در تهران، معتقدند مشروطه آشي است كه در ديگ سفارت بريتانيا پخته شد. 
تفاوت اين روايت‌ها، اولا ناشي از اختلاف جايگاه‌ها و منظرهاي راويان، علايق و دلبستگي‌هاي متفاوت ايشان و باورها و اعتقادات و آگاهي‌هاي ناهمسان آنها و ثانيا متاثر جنبه يا وجوهي از وقايع يا رويدادهاي تاريخي است كه مي‌بينند. بر اين اساس بسياري به درستي معتقدند كه تاريخ در گذشته، عمدتا معطوف به روايت زندگي شاهان و درباريان سلسله‌هاي مختلف بوده، در نتيجه رويكردي عمدتا سياسي، يك‌سونگر و جانبدار داشته و تنها از موفقيت‌ها و پيروزي‌هاي آنها سخن‌سرايي كرده. كاتبان يا راويان تاريخ، كارگزاران قدرتمندان بودند و روشن است كه آن را يك‌سويه و به سود خويش مي‌گفتند، آنچه را مي‌خواستند بر مي‌گزيدند و آنچه را مورد پسندشان نبود، مغفول و ناديده مي‌گذاشتند، بنابراين تصويري كه از دوره‌هاي مختلف در نوشته‌هاي تاريخي دست اول به‌جا مانده، شديدا يك‌طرفه و بسته است. 
اما در روزگار ما دسترسي به اطلاعات و داده‌ها محدوديت‌هاي سابق را ندارد، ضمن آنكه مورخان ديگر كارگزاران و كاتبان مستقيم دربارهاي سلسله‌ها نيستند، بسياري از آنها در دانشگاه‌ها درس مي‌خوانند و همان‌جا كار مي‌كنند، آنها به طبقات و گروه‌هاي مختلف اجتماعي و عمدتا طبقه متوسط متعلق هستند و روشن است كه در روايت‌شان از تاريخ، دغدغه‌ها و مطالبات و علايق و خواست‌هاي اين گروه اجتماعي را بازتاب مي‌دهند. در نتيجه ديگر مثل گذشته، تاريخ، صرفا روايت قدرتمندان و درباريان نيست و ساير گروه‌هاي اجتماعي هم مي‌توانند روايت خود را از وقايع و رويدادهاي تاريخي عرضه كنند. 
مهم‌تر آنكه همسو با اين تحول، ديگر روايت‌هاي تاريخي قدرت‌سالاران و حاكمان سياسي چندان خريدار ندارد و براي عموم مخاطبان تاريخي قانع‌كننده نيست. برعكس، عموم مردم به دنبال روايت‌هايي از تاريخ هستند كه ربط و نسبت‌‌شان به يك مرجع رسمي قدرت در كمترين حد و اندازه ممكن باشد. يعني اگر مشخص باشد كه يك كتاب يا مقاله يا گفتار تاريخي، متعلق به يك نهاد ذي‌نفوذ سياسي و اقتصادي خاص هست، كمتر مورد توجه عامه قرار مي‌گيرد و به جاي آن، اكثريت مخاطبان به دنبال روايت‌هايي هستند كه توسط مورخاني -تا سر حد امكان- مستقل و بي‌طرف نوشته شده باشد. البته روشن است كه اين روايت نيست بي‌طرفانه نيست و نمي‌تواند باشد و چنان‌كه گفته شد، قطعا متاثر از چشم‌انداز مورخ و جنبه‌هايي است كه از رويداد تاريخي مي‌بيند. اما نكته مهم اين است كه به علت قدرت گرفتن طبقه متوسط در روزگار معاصر، لاجرم روايت اين طبقه از رويدادها و وقايع تاريخي دست بالا را دارد و بر اين اساس مي‌توان با قاطعيت گفت تاريخ روزگار ما را پژوهشگران و محققان و راوياني از طبقه متوسط مي‌نويسند و ديگر روايت‌ها ذيل روايت طبقه متوسط قرار مي‌گيرند، ضمن آنكه روايت‌هاي رسمي حكومت‌ها، كم‌اقبال‌ترين روايت‌هاي تاريخي هستند و با سوءظن شديدي به آنها نگريسته مي‌شود. 

منبع: روزنامه اعتماد 30 شهریور 1401 خورشیدی