1

تحقیر و نسلی بیگانه

عباس عبدي

اولين پرسشي كه براي هر ناظر امور ايران مطرح مي‌شود، اين است كه با ادامه اين وضعيت آينده چه خواهد شد؟ آيا سياست‌هاي رسمي در مواجهه با اعتراضات موثر است؟ اگر بلي چرا ماجرا در حال تكرار است؟ و اگر نه، چرا به راه‌حل موثري فكر نمي‌شود؟  يك تعبير از سياست، حل پايدار و نسبي منازعات يا حداقل كنترل كردن آن بدون خشونت است. شايد در برخي موارد زور و قوه قهريه پاسخ دهد، ولي اين پاسخ قطعا كوتاه‌مدت است و اگر اقدامات تكميلي براي حل منازعه در نظر گرفته نشود، به‌طور قطع در فرصتي مناسب و با شدتي بيشتر تجديد نزاع خواهد شد. نمونه روشن آن در تجربه مردم ايران، در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است كه هيچ‌گاه مساله سياست در ايران را حل نكرد كه پيچيده‌تر كرد و در نهايت همراه با منازعات ديگر در سال۱۳۵۷ به انقلاب منجر شد. آيا اعتراضات سال۷۸ و ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و بسياري ديگر از اعتراضات كم‌دامنه‌تر در اين فاصله حل شده است؟ اعتراضاتي كه مي‌تواند از يك مساله محدود آغاز و سپس فراگير شود. در بيشتر موارد با تقابل و تشديد خشونت ميان طرفين اين اعتراضات كنترل ولي حل نمي‌شود، البته تكرار آنها نه فقط هزينه‌هاي سياسي و اقتصادي جدي دارد، بلكه مي‌تواند به نتايج ناخواسته‌تري هم منجر شود. اتفاقات ناگواري كه اين روزها و در پي فوت خانم مهسا اميني و عملكرد گشت ارشاد رخ داده است و در حال دگرديسي نسبي نيز هست، نتيجه بي‌توجهي حكومت به اتفاقات دو دهه اخير است. آنان توجه نكردند كه با از ميان رفتن انحصار تبليغي و رسانه‌اي، بايد سياست‌هاي كلي و جاري خود را تغيير مي‌دادند. ما نمي‌توانيم يك نوع لباس و پوشش را در هواي ۲۰ درجه زير صفر و ۴۵ درجه بالاي صفر بپوشيم. آن زماني كه انحصار مطلق رسانه‌اي برقرار بود، تا حدي امكان پيشبرد برخي سياست‌ها ممكن بود، هر چند آن سياست‌ها در همان شرايط هم اخلاقي و درست نبود، ولي حداقل عملي بود. در حالي كه در شرايط تنوع رسانه‌اي عملي بودن آنها نيز غيرممكن مي‌نمايد. راه‌حل چه بود تا به اينجا نرسيم؟

بسط پايه‌هاي سياسي و مديريتي از دو گروه اصولگرايان و اصلاح‌طلبان با همه شاخه‌هايش، به سوي گروه‌هاي ديگر و نيز نزديكي بيشتر به نيروهاي حرفه‌اي و كارشناسي راه‌حل واقعي بود. ولي در نهايت تعجب شاهد بوديم كه عكس اين روند رخ داد و در مرحله اول اصلاح‌طلبان منتقد حذف شدند و در مرحله بعد نيروهاي اصولگرا نيز دو شعبه شدند و يك گروه از آنان حذف شد. پس حذف سياسي و كاهش مشاركت دو مولفه اصلي شكل‌گيري اين بحران هستند. البته آثار اين رفتار را در رشد فساد، ناكارآمدي فزاينده، اجراي سياست‌هاي نامعقول در حوزه‌هاي فرهنگ و اجتماع و اقتصاد به علاوه تنش در سياست خارجي مي‌توان ديد.
يكي از مهم‌ترين آنها سياست‌هايي است كه موجب تحقير شهروندان مي‌شود. اين سياست‌ها در برخي حوزه‌ها بيشتر مشهود است. عموما در فرهنگ و مساله زنان و فشار به نهادهاي مدني و حرفه‌اي ديده مي‌شود. حذف عناصر حرفه‌اي از مشاركت در سرنوشت خود، احساس بد تحقيرشدگي ايجاد مي‌كند. پزشكان، معلمان، فعالان هنري و نويسندگان جملگي با اين تحقير مواجه هستند. ولي بدترين تحقير كه تعداد زيادي از زنان را درگير كرده، بي‌توجهي به حقوق زنان و عملكرد گشت ارشاد است. گشتي كه ابتدا ترس‌آور و تحقيرآميز بود، ولي زنان به عنوان يك سازوكار دفاعي آن را تبديل به ميدان مبارزه كردند و در نتيجه در برابر وضع موجود مقاومت كردند. اين تحقير چنان نفرت و كينه‌اي را ايجاد كرد كه عوارض آن بسيار جدي است. در اين ميان اتفاق مهمي در نسل جديد دهه هشتادي‌ها رخ داده است. به دليل ضعف شديد نظام آموزشي و به علت دسترسي آزاد به رسانه‌هايي غير از رسانه رسمي، اين نسل عموما بيگانه با ارزش‌هاي رسمي هستند و نه فقط بيگانه، بلكه منزجر هم هستند و از آنجا كه نتوانستند از طريق سازوكارهاي مدني مثل انتخابات در فرآيند ادغام اجتماعي شركت كنند و نظام آموزشي هم ويران‌تر از آن بود كه چنين نقشي را ايفا كند، لذا اكنون با نسلي مواجه هستيم كه حكومت قادر نيست آن را كنترل كند و طرفداران حكومت با ناديده گرفتن واقعيت خود را با ساختن سرود سرگرم كرده‌اند گويي سرود جاي واقعيت مي‌نشيند.
در هر حال يك احتمال دارد كه دير يا زود اين آتش نيز خاموش شود و زير خاكستر برود و در زماني ديگر و مكاني مناسب دوباره سربرآورد و قطعا زماني خواهد رسيد كه خاموش نشود، ولي در هر صورت هزينه‌هاي آن گريبان همه را خواهد گرفت. آيا باز هم پشت گوش خواهيد انداخت يا اين‌ بار براي اصلاحات اساسي‌تر آماده مي‌شويد؟ آينده نشان خواهد داد كه كدام راه را برمي‌گزيند.

منبع: روزنامه اعتماد 2 مهر 1401 خورشیدی