1

نظام آموزشی ورشکسته

عباس عبدي

آقاي رييسي در سازمان ملل و در اجلاس تحول آموزشي اين سازمان كه با همكاري يونسكو برگزار شد، ضمن نقد سند ۲۰۳۰ يونسكو اظهار داشت: «ما نسبت به قرائت نهادهاي بين‌المللي از تاريخ معاصر جهان و صورت‌بندي مسائل آن نقد  بنيادين داريم.

 اگر آرمان ما ايجاد زندگي شايسته و جهان امن است بايد از خوانش‌هاي يك‌سويه اجتناب شود و بر نقش‌آفريني همه طرف‌ها در قالب رويكردهاي چندجانبه‌گرايانه تاكيد شود….جمهوري اسلامي ايران بر اين اساس، سند تحول بنيادين آموزش و پرورش خود را با ابتناء به فلسفه تربيتِ ايراني- اسلامي و بدون اتكا به رويكردهاي تك بعدي سكولارِ موجود در سند ۲۰۳۰ تدوين كرده است. از منظر كيفيت نيز در نظام آموزشي جديد ايران، چرخش از نظام حافظه‌محور به نظام متكي بر پژوهش، ‌خلاقيت، مهارت‌آموزي و تعهد به تربيت و ارزش‌هاي فرهنگي و ديني را هدف‌گذاري كرده است.»
بيان اين سخنان نيازمند پشتوانه تحقيقي است. اگر ممكن است براي ما كه در ايران هستيم و آموزش عمومي كشور را يكي از پرمساله‌ترين موضوعات جامعه مي‌دانيم، يك نقد مكتوب و دقيق از سند ۲۰۳۰ به علاوه مستندات ادعاي فوق را منتشر كنيد. البته نقدي علمي و چارچوب‌دار كه همراه با كلي‌گويي نباشد. همچنين گزارشي دقيق از دستاوردهاي آموزشي ادعايي مبتني بر سند تحول بنيادين آموزش و پرورش ايران
 ارايه كنيد.
بايد صريح گفت؛ آنان كه امروز در خيابان معترضند و با تعبير رسمي اغتشاشگر معرفي مي‌شوند، برخلاف نسل قبل، نه تنها خودشان، بلكه پدر و مادرشان نيز در همين نظام آموزش ديده‌اند. شما كه اين همه روي خانواده انگشت مي‌گذاريد، توجه بايد كنيد كه اتفاقا نظام آموزشي ايران خانواده را تخريب كرده است. نوشتن برنامه راهبردي و رديف كردن كلمات و جملات زيبا، هيچ مشكلي از آموزش را حل نمي‌كند. 
اگر حل مي‌كرد، الان بايد بهترين جامعه را مي‌داشتيم، چون به اندازه كافي سندهاي زيبا و با جملات زيباتر داريم، خروجي اين نظام آموزشي، همين است كه مي‌بينيم. شايد بتوان گفت جوهره نظام آموزشي كشور، ديندار كردن جوانان است. در مقابل، قطعا مي‌توان گفت، كمترين موفقيت نظام آموزشي در همين حوزه است، بالاتر از اين ادعا هم وجود دارد، نه فقط موفقيت نداشته كه شكست فاحشي در ديندار كردن جوانان داشته است. چرا؟ يك بخش آن به حوزه عمومي جامعه و سياست برمي‌گردد كه محل بحث كنوني نيست، ولي يكي از علل اصلي دور شدن جوانان از دينداري، نظام و سياست‌هاي آموزشي است.
 رويكرد ديندار كردن مردم بر اساس آموزش ساده‌لوحانه است. رياضيات و فيزيك و فلسفه و علوم اجتماعي را ‌بايد آموزش داد، ولي آموزش، راه اصلي دينداري نيست. اين به معناي نفي آموزش دين نيست، بلكه فرعي بودن آن است. اثبات اين ادعا چندان 
سخت نيست.
 ما براي آنكه به كسي رياضي آموزش دهيم، نيازي نداريم كه او به رياضيات اعتقاد قبلي و قلبي داشته باشد. از كسي كه وارد كلاس رياضي مي‌شود، نمي‌پرسند كه به رياضيات عقيده دارد يا خير؟ ولي آيا تا به حال ديده‌ايد كه كسي را براي آموزش به حوزه علميه راه دهند كه مسلمان نيست يا اعتقادي به خدا و پيامبر و شرعيات و… نداشته باشد. لازمه يادگيري فقه اين است كه خيلي از چيزهاي ديگر را پيش‌تر قبول داشته باشيد و الا چه اهميتي دارد كه كيفيت نماز خواندن را ياد بگيريد. پس آموزش دينداري تا هنگامي كه مبتني بر محفوظات و موجه كردن اعتقادات باشد، مشكلي را حل نمي‌كند. مثل آن است كه يك مسيحي يا بودايي مطالب كلاس‌هاي ديني ما را ياد بگيرد و با نمره ۲۰ قبول شود. آيا او ديندار و مسلمان خواهد شد؟
اين نوع آموزش هيچ دردي را از دانش‌آموز حل نمي‌كند، جز اينكه او را خسته‌تر و منزجرتر مي‌كند. آموزش واقعي دينداري در متن جامعه ديندار و با رضا و رغبت فرد معنا دارد. نظام آموزشي ايران نه فقط در اين هدف كه در ساير هدف‌هاي خود نيز با شكست مواجه شده است. حتي اگر در جايي هم موفق شده و نخبگاني را آموزش داده؛ قادر به حفظ آنان نبوده و مفت و مجاني آنان را به سرزميني صادر كرده كه دشمن خود معرفي مي‌كند.
اي كاش آقاي رييسي دستور مي‌داد كه نتايج گزارش رسمي فرهنگستان علوم را در اختيارشان مي‌گذاشتند تا نتايج تاسف‌بار آزمون‌هاي بين‌المللي دانش‌آموزان ايراني را بدانند. ۳۲ درصدشان زير شاخص فقر آموزشي است، اين رقم در سطح بين‌المللي فقط ۸ درصد است. در اين باره ۵۰ كشور از ۵۸ كشور وضع‌شان بهتر از ماست. رتبه ايران در شاخص جهاني دانش، پايين است و در حال پايين رفتن نيز هست. سهم آموزش و پرورش از توليد ناخالص داخلي و نيز بودجه دولت بسيار كمتر از ميانگين جهاني است.
اينها موارد قابل سنجش است؟ اگر به امور كيفي و مشكلات آموزگاران و رفتارهاي دانش‌آموزان پرداخته شود، وضعيت نااميدكننده‌تر هم خواهد شد.
اميدواريم سخنراني‌هاي مسوولان مستند به شواهد و آمار و منطقي و مستدل باشد.

منبع: روزنامه اعتماد 11 مهر 1401 خورشیدی