پدران و فرزندان
محسن آزموده
تقابل نسلی و رویارویی نسلهای جدید و قدیم، یکی از نشانههای زنده بودن و پویایی جامعه و از علایم حیات آن است. اینکه جوانها به علت تغییر و تحولات زمانه و روزگار، باورها و دیدگاهها و خواستها و سلایق و مطالباتی متفاوت با میانسالان و مهمتر از آن آدمهای پیر داشته باشند، از نظر جامعهشناختی، امری کاملا طبیعی است. اگر قرار بود همه فرزندان در طول تاریخ کاملا مطابق ترجیحات و ارزشهای پدران خود رفتار میکردند، هیچ امر نویی پدید نمیآمد و انسانها کماکان به شکل اقوام بدوی زندگی میکردند. تغییر و دگرگونی امری رایج در زندگی انسانهاست و به هیچ عنوان نمیتوان مانع از وقوع آن شد.
این دگرسانی و تحول، مخصوصا در عصر مدرن، شتاب و سرعت بسیار چشمگیری یافته است. در عصر پیشامدرن، سطح ارتباطات و تعاملهای انسانی بسیار محدود بود، آشنایی انسانها از دیگر جاها خیلی اندک و ناچیز بود، امکانها و افقهای پیش روی افراد بشر هم بسیار معدود و محدود بود. دختران و پسران، معمولا طریقی جز راه مادران و پدران پیش روی خود نمیدیدند و زندگیشان بر همان مسیری به جریان میافتاد که زندگی والدین. تغییر و دگرگونی بسیار اندک و ناچیز بود و به قول شاعر «کودکان ناهمگون» بسیار کم بودند. در عصر جدید است که تغییر و دگرگونی سرعتی چشمگیر یافته و به قول آن متفکر، «هر آنچه سخت و استوار مینماید، بخار میشود و به هوا میرود.»
در چنین وضعیتی دیگر بحث بر سر مقابله یا رویارویی با تغییر نیست. باز به تعبیر شاعر، این برف را سر باز ایستادن نیست. در زمانه تجدد، اصل بر دگرگونی است و در برابر بادهای تغییرات نمیتوان ایستادگی کرد. البته میتوان چندی مانع از وزیدن آن شد یا خود را به ندیدن و نفهمیدن آن زد، کاری که متصلبان و سنتپرستان میکنند. اما زمان لاجرم تغییر میکند و دگرگونی و حرکت چنانکه بسیاری از اندیشمندان گفتهاند، در بنیاد عصر جدید در جریان است. بنابراین، موضوع نه نفس تغییر و دگرگونی که نحوه پذیرش آن است، یعنی چگونه با آن کنار بیاییم و چطور آن را در زندگی خود درونی کنیم. نسل نوجوان و جوان، طلایهداران اصلی تغییر و دگرگونی در جوامع بشری هستند. آنها به واسطه پذیرندگی بسیار بالا، توان و نیروی فراوان، فراغت و آسایش نسبی از معضلات زندگی روزمره و پویایی و سیالیت قابل توجهشان، بیش از سایر گروهها و اقشار اجتماعی در معرض این تغییرند و آن را پذیرایند و عامل بسط و گسترش آن در جامعه هستند. سایر اقشار و گروههای سنی جامعه نیز همواره به ایشان مینگرند و به نحوه پیش روی آنها نگاه کرده و آخرین تحولات را با نگاه به آنها دنبال میکنند. چنانکه جامعهشناسان میگویند، بهترین روش برای مواجهه با نسل جوان و نوجوان، برای پرهیز از مخاطرات و برخوردهای رادیکال و تند، به رسمیت شناختن ایشان، پذیرش اصل تغییر و تفاوت است. نسلهای پیشین برای اینکه در چرخه زمان حذف نشوند، چارهای ندارند جز آنکه به جای تحمیل دیدگاهها و عقاید و باورهای خود به نسل جوان و نوجوان، دیدگاهها و خواستها و احساسات آنها را بپذیرند و با آنها به گفتوگو و همصحبتی بپردازند. در غیر این صورت، جریان وقفهناپذیر تغییرات، به جای اینکه از مسیرها و کانالهای مطمئن و مشخص، با کمترین میزان ویرانی و خرابی به حرکت خود ادامه دهد، پشت دیوارهای تصلب و جزماندیشی مسدود خواهد شد و با افزایش فشارها، ناگزیر خرابی و آوار به بار خواهد آورد. شک نیست زمان به نفع نسل نوجوان و جوان است. نسلهای پیشین فرصت خود را در بهرهمندی از زندگی داشتهاند و اکنون پیر و فرتوت هستند و باید به جوانان اجازه ورود به صحنه و بازیگری دهند. اگر چنین نکنند، مسیر پویایی و تغییرات مثبت جامعه را بستهاند، راهی که در نهایت و به گواهی تاریخ، گشوده خواهد شد، مساله بر سر هزینه و نحوه این گشایش است.
منبع: روزنامه اعتماد 19 مهر 1401 خورشیدی