1

دولت از مداخله در زندگی مردم دست بردارد

مختصات دهه هشتادي‌ها از نگاه پژوهشگران: نسل جديد، عصر جديد

عضو هيات علمي پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم مي‌گويد: «آنچه ما در جامعه ايران مي‌بينيم، نه تفاوت نسلي بلكه يك تعارض نسلي در حال وقوع است؛ يعني نسل قبلي نمي‌خواهد مختصات، ويژگي‌ها و سبك زندگي نسل جديد را بپذيرد.»
به گزارش ايرنا، تصاويري كه از ناآرامي‌هاي اخير انتشار مي‌يافت يك ويژگي برجسته داشت و آن حضور كم‌سن و سال‌ها كف خيابان بود. علاوه بر اينكه مدرسه‌ها هم درگير مسائلي شد كه پيش از آن سابقه نداشت. اين وضعيت باعث شد تا نگاه‌ها به سوي نسل موسوم به «دهه هشتادي‌ها» دوخته شود؛ سنيني كه از آنها به عنوان «نسل زد»، «زومر» و… ياد مي‌شود؛ حال گفته مي‌شود اين نسل وارد مرحله‌اي شده كه به عصري جديد در كشور شكل مي‌دهد. اعتراض‌هاي اخير در كشور، از ابعاد مختلف قابل بررسي است. باوجود تنوع و تكثر افرادي كه به شيوه‌هاي گوناگون نارضايتي خود را ابراز كرده‌اند اما به علت جنس اين اعتراض‌ها، اسامي مختلفي روي آن گذاشته‌اند. يكي از اين اسامي اعتراض دهه هشتادي‌هاست؛ نوجوانان و جواناني كه هنوز در سنين دانش‌آموزي يا حداكثر دانشجويي هستند و دختران و پسراني كه كنش و رفتارهاي متفاوتي با نسل‌هاي قبلي دارند.
جبار رحماني در گفت‌وگو با خبرگزاري ايرنا در پاسخ به دليل بروز شكاف نسلي مي‌گويد: «به‌طور كلي بايد گفت كه شكاف نسلي در همه دوره‌ها وجود داشته و از اين رو مساله امروز جامعه ما هم نيست. كلا هميشه در همه اعصار و همه جوامع اين تفاوت نسلي وجود دارد و اين تفاوت صفر و يك هم نيست. در زمينه‌هايي تفاهم وجود دارد و در زمينه‌هايي تفاوت. مشكل وقتي است كه نسل قبلي كه كنترل برخي شرايط را دارد، ويژگي‌هاي نسل جديد را نپذيرد و در اينجاست كه مشكل بروز پيدا مي‌كند و محل مناقشه مي‌شود؛ تفاوت نسلي به شكاف نسلي و بعد به تضاد نسلي تبديل مي‌شود. آنچه ما در جامعه ايران شاهد هستيم اين است كه نه تفاوت نسلي بلكه يك تعارض نسلي در حال وقوع است. يعني نسل قبلي نمي‌خواهد مختصات و ويژگي‌ها و سبك زندگي نسل جديد را بپذيرد. صرف‌نظر از درست يا اشتباه بودن سبك زندگي جوانان، در درجه نخست بايد آن را پذيرفت و درخصوص آن گفت‌وگو كرد اما از آنجايي كه ما نمي‌خواهيم درباره اين سبك‌هاي زندگي جديد گفت‌وگو كنيم و بپذيريم، به يك تضاد نسلي منجر مي‌شود.»
رحماني همچنين در توضيح خصوصيات گروه سني ۱۵ تا ۱۸ ساله‌ها كه از گروه شاخص حاضر در اعتراضات اخير بودند، مي‌گويد: «قاعدتا جوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله خصوصيات مشتركي دارند. يك ابهام در تعريف نسل وجود دارد، مبني بر اينكه آيا نسل را يك دهه تعريف كنيم يا خير. در ايران عرفا يك نسل براساس دهه تعريف مي‌شود. مساله طيف بسياري از جواناني كه وارد مناقشه شده‌اند، اين است كه شيوه مديريت جامعه قابل‌پذيرش نيست. آنچه محل مناقشه است اينكه چيزي كه اعضاي اين نسل به دنبالش هستند مساله ساير نسل‌هاي ديگر نيز هست. يعني مناقشه كنوني امري است كه اقشار جامعه به شكل‌هاي مختلف از دانش‌آموزان گرفته تا افراد سالمند در منزل در آن درگير هستند. ما تمايزي را بين جوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله با ساير اعضاي جامعه نمي‌بينيم. اگرچه در اين زمينه آمار معتبر و رسمي نداريم، اما نمي‌توانيم فقط بگوييم كه عوامل معترض جوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله يا به اصطلاح دهه هشتادي‌ها هستند. دانشجويان هم در اين زمينه و در راه‌اندازي برخي تشكل‌ها فعال هستند. در واقع مي‌خواهم بگويم اين مساله را صرفا نبايد به مساله دهه هشتادي‌ها تقليل داد هر چند شايد فعال‌تر باشند.»
رحماني در پاسخ به مطالبات يا اولويت‌هاي اكثريت دهه هشتادي‌ها مي‌گويد: «اينكه عرصه زندگي به خود مردم واگذار شود. سياستمداران بيش از حد در جزييات زندگي دخالت مي‌كنند. آنها به جاي اينكه وظايف اصلي خود را در تامين رفاه، امنيت و زيرساخت جامعه انجام دهند، به مداخله در عرصه‌هاي زندگي اقشار مختلف جامعه مي‌پردازند. اين چيزي است كه اكنون مشاهده مي‌شود. جامعه مي‌گويد اموري مانند سبك زندگي را به خود ما واگذار كنيد و به جاي آن اقتصاد پويا يا امنيت مطمئن و معيشت قابل پيش‌بيني ايجاد كنيد. بنابراين مساله اصلي بحث سبك زندگي بوده و اين نگاه بسيار جدي است؛ به تعبيري كاملا فرهنگي و اجتماعي و به تعبيري موضوعي سياسي است، زيرا به سياست گفته مي‌شود كه پايش را از سبك زندگي مردم بيرون بكشد. در واقع نسل جديد ديگر اين حد از مداخله را نمي‌پذيرد. نسل‌هاي قبلي به دليل نوع جامعه‌پذيري‌شان، با مداخلات كنار مي‌آمدند و مي‌پذيرفتند اما نسل جديد ديگر نمي‌پذيرد. به عبارتي نسل جديد اين شيوه از عملكرد سيستم را نمي‌تواند هضم كند و در نتيجه به‌شدت پس مي‌زند. مساله فقط اين نسل نيست؛ اين است كه در جامعه اصولا شيوه‌هاي خاصي از سبك زندگي داراي مشروعيت شناخته مي‌شود و برخي از سبك‌هاي زندگي نه‌تنها مشروعيت ندارد بلكه سركوب هم مي‌شوند. ما بايد سيستم را به نقطه‌اي برسانيم كه يك سياست بازشناختي داشته باشد. سبك‌هاي مختلف زندگي را مورد شناسايي قرار و آنها را مورد تعريف دوباره خود قرار دهد. از طرف ديگر مي‌تواند زمينه گفت‌وگو را فراهم كند. در واقع سيستم حكمراني بايد به اين تكثرات مشروعيت دهد و با آن گفت‌وگو كند در غير اين صورت همواره با واكنش‌هاي خشونت‌بار رو‌به‌رو خواهيم بود.