1

گام اول در تربیت سیاسی و اجتماعی دانش‌آموزان

احمد عابديني٭

 نخستين و شايد موثرترين گام براي ورود منطقي و عاقلانه به عرصه سياسي و اجتماعي، آشنايي كامل با «اصطلاحات» و «واژه‌هاي» مرتبط و درك درست مفاهيم مرتبط با آن حوزه است. اگر واژه‌ها به درستي تعريف و در جاي خود به كار برده شود، زمينه ورود آگاهانه به عالم پر رمز و راز سياست فراهم و مسير آن هموارتر خواهد بود. 
در حقيقت درك درست مفاهيم مرتبط، مقدمه تربيت سياسي و به منزله «كليد» ورود موثر به دنياي سياست و فعاليت‌هاي اجتماعي است كه زمينه و توانايي فهم درست ديدگاه‌ها، نقطه‌نظر، افكار و انديشه‌هاي صاحب‌نظران و انديشمندان عرصه سياست و اجتماع را فراهم مي‌كند. كسب اين توانايي به ‌ظاهر ساده و آشنايي حداقلي با مفاهيم و واژه‌هاي مصطلح در اين عرصه براي تحليل و درك درست و مقايسه منطقي آنها و ورود آگاهانه به ميدان عمل و انتخاب روش‌هاي مناسب و از همه مهم‌تر و اساسي‌تر، جهت‌گيري معقول و منطقي در مواجهه با پديده‌هاي مختلف اجتماعي و سياسي، بسيار ضروري است. 
متاسفانه ما هنوز هم، مثل بسياري از رشته‌هاي علوم جديد، يا به اين امر بي‌توجه هستيم يا گرفتار واژه‌هاي وارداتي و عاريتي بوده و تعريف كاربردي درستي از آنها نداريم، به همين دليل بسياري از موضع‌گيري‌ها و ديدگاه‌هاي ما به جاي تمركز بر محور «منافع ملي» و پرهيز از هرگونه رويكرد و موضع‌گيري متعارض با منافع كلان كشور، بر اغراض شخصي يا منافع جناحي و گروهي متمركز شده است. بي‌ترديد با استمرار اين رويه غلط در طولاني‌مدت، آثار مخرب و زيانبار ي را به همراه داشته و نتيجه‌اي جز هدر دادن منابع و سرمايه‌هاي ارزشمند كشور عايدمان نخواهد شد. 
هر چند بعد از پيروزي انقلاب و حاكميت جمهوري اسلامي، اقدامات خوبي براي ورود آگاهانه همه آحاد ملت، به ويژه جوانان و نوجوانان به عالم سياست و فعاليت‌هاي موثر اجتماعي صورت گرفته است، ليكن منابع دايمي، روش‌هاي مطمئن و سياست‌گذاري‌هاي عالمانه‌اي بر محور منافع ملي براي ورود امن و آگاهانه، به ‌ويژه جوانان و نوجواناني كه به تازگي گام در عرصه‌هاي سياسي و اجتماعي نهاده‌اند، صورت نگرفته است، لذا دانش‌آموزان ما ناگزيرند براي رفع عطش حاصل از فهم پيچيدگي‌هاي عالم سياست و تب و تاب ناشي از ضرورت به دست آوردن حق تعيين سرنوشت و برداشتن گام‌هاي عملي و موثر براي ساختن آينده‌اي خوب، به منابع غيرموثق و گروه‌هاي مرجع غيرهمسو مراجعه كنند كه هيچ تناسب و سنخيتي با اهداف توسعه و ارتقاي كشور نداشته و ندارند. 
ورود جوانان به عالم سياست، بدون توجه به استلزامات اساسي و تمهيد عاقلانه مقدمات آن به منزله اقدام به «خود درماني» است كه استفاده فراوان و بي‌رويه از آن، صرفا براي تسكين وقت و رفع آني عوارض ناشي از بيماري‌هاي موضعي و بدون توجه به آثار سوء آن است كه نه تنها احتمال خطر را افزايش مي‌دهد، بلكه ممكن است به جاي درمان موجبات «مرگ مغزي» آنان را فراهم كند.
احياي طرح هوشمندانه تربيت سياسي دانش‌آموزان كه سال‌ها با اين هدف انجام مي‌شد و تلاش براي آشنايي حداقلي نوجوانان با مفاهيم و واژه‌هاي مصطلح و توانايي تحليل حداقلي پديده‌ها مي‌تواند احتمال خطر اين‌گونه حركت‌هاي هيجاني، ناشيانه و بي‌هدف را به حداقل ممكن برساند. 
كوتاه سخن اينكه ورود به عرصه‌هاي سياسي و اجتماعي و كسب توانايي لازم براي ارايه تحليل‌هاي درست، منطقي و مبتني بر حقايق براي مصون ماندن از خطاهاي فاحش و فعاليت‌هاي هيجاني مستلزم كسب حداقل «دانش سياسي» است تا زمينه را براي «درك و فهم صحيح» موضوعات و انتخاب شيوه‌هاي مناسب براي چگونگي مواجهه با آن پديده فراهم مي‌كند. در غير اين صورت تلاش‌ها براي ورود اطمينان‌بخش به فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي بي‌نتيجه خواهد بود.
با كمال تاسف، در شرايط فعلي، تقريبا همه‌چيز و همه اتفاقات از دريچه تنگ و باريك منافع شخصي نگريسته مي‌شود. يكي از مهم‌ترين تهديدهاي موجود براي ورود امن جوانان به عالم سياست و فعاليت‌هاي سازنده اجتماعي كه خود منشا انحراف‌هاي فراوان ديگري است، تلاش آگاهانه و تعمدي براي دور نگهداشتن دانش‌آموزان و دانشجويان از مسائل سياسي است و تاسف‌بارتر، اينكه انتظار داشته باشيم تا همه آنان براي تحقق مقاصد نازل گروهي و جناحي گوش به فرمان ما باشند؛ امري كه اين روزها كمتر به چشم نمي‌خورد.
صرف‌نظر از اهميت و تاثير فهم و به‌كارگيري درست «واژه‌ها و اصطلاحات سياسي» سوال اساسي كه بايد با حساسيت ويژه‌اي بدان پرداخته شود، اين است كه اصولا چرا بايد همه آحاد جامعه، به ويژه جوانان و نوجوانان وارد عرصه‌هاي سياسي و اجتماعي شده و وقت خود را در اين زمينه صرف كنند؛ به عبارت ديگر چه ضرورتي وجود دارد تا فرد خود را موظف به كسب آگاهي‌هاي سياسي و ورود فعال و تاثيرگذار به عالم سياست بداند؟ 
در پاسخ به اين سوال اساسي بايد گفت كه انسان ذاتا موجودي اجتماعي است و به هيچ‌وجه به صورت انفرادي و خارج از نظامات اجتماعي قادر به ادامه زندگي و ايفاي وظايف انساني خود نيست؛ زيرا در اين‌صورت در اندك زماني نظام حياتي او دچار اختلال شده و از مسير طبيعي خود خارج مي‌شود. لازمه زندگي اجتماعي، آگاهي از «حقوق فردي و اجتماعي» و «قواعد زندگي» و حضور موثر و سازنده در عرصه‌هاي گوناگون اجتماعي است تا بتواند در سايه اين آگاهي و شناخت، ضمن رعايت «حقوق» ديگران و پرهيز از تجاوز به حريم ساير آحاد جامعه، حريم زندگي خصوصي خود را پاس داشته و براي بهره‌مندي از امكانات، فرصت‌هاي موجود و مواهب الهي براي احقاق حقوق فردي و اجتماعي خود و تعالي جامعه و كمك به همنوعان، ورود آگاهانه داشته و براي آن تلاش كند. 
لازمه انتخاب آگاهانه و آزادانه «مسير زندگي» و زيستن هدفمند و مسالمت‌آميز در كنار ديگران كه ازجمله ويژگي‌هاي يك انسان ذي‌شعور و مختار است، شناخت و آگاهي كامل از حوادث و پديده‌هاي محيط پيرامون خويش است. اگر اين شناخت وآگاهي براي فرد حاصل نشود، چاره‌اي جز «دنباله‌روي محض از ديگران»، رفتن به بيراهه و درنهايت سرنوشتي جز «انزواي كامل»، يعني چشم‌پوشي از حق مسلم تعيين سرنوشت خود و سپردن سرنوشت و آينده خود به دست ديگران، در انتظار او نخواهد بود. 
 حق انتخاب آگاهانه و آزادي عمل براي زندگي شرافتمندانه در كنار سايرين كه از ابتدايي‌ترين حقوق افراد و از مهم‌ترين امور جوامع امروزي براي «مشاركت» آنان در تعيين سرنوشت خودشان است، جز با ورود آگاهانه و موثر به عرصه‌هاي سياسي و اجتماعي امكان‌پذير نيست. اگر انسان توانايي تحليل مسائل پيرامون خود را نداشته باشد، نمي‌تواند از حقوق خود مطلع شده و از حق حاكميت بر سرنوشت خويش بهره‌مند شود.
 هر يك از حوادث، وقايع و رويدادهاي جامعه معلول عواملي است كه شناخت درست آن مي‌تواند در حصول شناخت دقيق از مسائل و چگونگي مواجهه با مسائل و پديده‌هاي مشابه در آينده و ممانعت از تكرار اشتباهات و خطرات احتمالي، تاثير غيرقابل انكاري داشته و در اتخاذ تصميمات واقع‌بينانه و به‌موقع و درنتيجه انتخاب بهترين شيوه ممكن براي مواجهه اصولي با آن بسيار موثر باشد. 
بي‌ترديد لازمه پذيرش اصول و تعيين مسير زندگي كسب «علم» و«آگاهي» است؛ لذا تقليد و پيروي ناآگاهانه از ديگران نمي‌تواند «مبناي» تحصيل علم، انديشه‌ورزي و پذيرش مسووليت‌هاي اجتماعي انسان قرار گيرد. اسلام نيز تقليد در مباني عقيدتي را منع كرده و از انسان‌ها خواسته است كه بدون تحقيق و تحصيل دلايل روشن، از فكر و انديشه هيچ شخصيتي پيروي نكنند. فردي كه از توانمندي لازم و كافي براي تحليل مسائل سياسي برخوردار نيست، ناگزير (ناخواسته و ندانسته) پيروي از ديگران را، ابتدا در«مباني» و د رمرحله بعد در پذيرش مسووليت‌ها، تكاليف، فعاليت‌ها و تاثيرگذاري‌هاي اجتماعي انتخاب خواهد كرد. 
امروزه پيروي بي‌چون و چرا از عقيده و نظر ديگران، نشانه نوعي ابتلا به بيماري خطرناكي به نام «شخصيت‌گرايي» است كه متاسفانه روز به روز به گسترش اين سياست غلط دامن زده مي‌شود. به مرور اين امر سبب مي‌شود حكومت به جاي اينكه تلاش كند در اعماق جان، انديشه‌ها و افكار تك تك آحاد جامعه نفوذ كرده و استحكام حقيقي خود را با اين روش باز يابد، «قائم به شخص» شده و سرنوشت خود را به ميزان اعمال قدرت و اراده يك شخص گره بزند! 
با نگاهي گذرا به حوادث سال‌هاي اوليه انقلاب اسلامي نيز مي‌توان علت اصلي انحراف بسياري از جوانان و نوجوانان را در مجهز نبودن آنان به سلاح دانش، نداشتن قدرت تجزيه و تحليل درست وقايع و از همه بدتر و زيان‌بارتر «شخصيت‌گرايي محض» دانست. 
به‌ نظر مي‌رسد در شرايط كنوني براي درمان اين بيماري دردهاي مزمن كه هيچ طبيبي را بهتر از خود فرد براي تشخيص و درمان آن نمي‌شناسم، راهي جز تربيت اصولي و مبنايي دانش‌آموزان وجود ندارد تا در فرآيند آن شناخت دقيق و كافي از «اصول و ارزش‌ها» و «معيارها و ملاك‌ها» به دست آيد و مبناي شناخت، تحليل و قضاوت قرار گيرد، نه شخصيت‌ها يا بزرگ و كوچك بودن اشخاص يا فقير و غني و رييس و مرئوس بودن آنان و اين امر بدون تلاش براي روشن كردن زواياي تاريك اذهان نوجوانان، آن‌هم با نور علم ‌و دانش، تحقيق و پژوهش و افزايش آگاهي‌هاي سياسي و اجتماعي محقق نمي‌شود. 
 در پايان ذكر اين نكته نيز ضروري به ‌نظر مي‌رسد كه از «نيازهاي حياتي» و ضروري امروز جامعه، داشتن يك عقيده، باور، نظر يا خط‌مشي سياسي و اجتماعي مبتني بر اصول پذيرفته شده در جامعه است كه با آگاهي، ممارست و تمرين مداوم به «باور» تبديل شده و«دفاع معقول و منطقي» از افكار و انديشه‌هاي صحيح را به دنبال داشته باشد.
 اين امر مستلزم تلاش براي رهايي از چنگال مرگ‌بار «جزم انديشي»، «بستن راه نقد و بررسي»، «تفكر انحصاري» و«حق پنداري‌هاي مطلق» است؛ امري كه سبب مي‌شود فرد از حالت «تذبذب»، «دمدمي مزاجي»، شك و ترديدهاي مخرب و بلاتكليفي‌هاي مستمر رهايي يابد و با «ثبات انديشه» و مباني روشن، قدرت و توانايي لازم را براي تحليل و تصميم‌گيري مناسب به دست آورد و درنهايت به اين توانايي، اراده و شجاعت دست يابد تا انديشه و افكار خود را با علوم جديد و پيشرفت‌هاي نوين جوامع بشري تطبيق داده و به ‌طور مستمر درصدد اصلاح و تقويت خود برآيد و به سوي كمال، تعالي و «شدن» در مسير و حركت و در محيط زندگي خود نيز منشا حركت و اثرگذار باشد. 
٭كارشناس ارشد حوزه آموزش و پرورش

منبع: روزنامه اعتماد 9 آبان 1401 خورشیدی