دانشآموز استبدادستیز و ضد استعمار و آزادیخواه یا …
13 آبان روز كدام دانشآموز؟
گروه اجتماعي
روز دانشآموز امسال از حساسيت خاصي برخوردار است، چرا كه پس از سالها برنامهها و تحركات رسمي دانشآموزان و مدارس در اين روز و اجراي برنامههاي مرسوم همهساله كه از زمان نامگذاري اين روز صورت ميگرفت، به نظر ميرسد با توجه به اينكه سال تحصيلي امسال با تحركات اعتراضي دانشآموزان همراه شد و هنوز هم افكار دانشآموزان و جو مدارس متاثر از اين تحولات است اين روز متفاوتتر از سالهاي گذشته باشد و به احتمال زياد هم مراسمهاي رسمي رنگ و بوي ديگري خواهد داشت و هم حاشيههاي غيررسمي به اين روز حال و هواي خاصي خواهد داد لذا به همين دليل بر آن شديم تا با نگاهي به تاريخچه اين روز، افكار عمومي را متوجه اين مناسبت و ابعاد آن كرده و با توجه دادن به ساير ابعاد اين مناسبت و شرايط موجود و ويژگيهاي دانشآموزان كه بيشتر دهه هشتادي هستند كمي عميقتر به دانشآموز و روز دانشآموز بپردازيم.
روز دانشآموز و يك مناسبت سياسي و انقلابي
روز دانشآموز در ايران مصادف با ۱۳ آبان هر سال است. علت نامگذاري اين روز، بنا به آمار بنياد شهيد انقلاب اسلامي كشته شدن ۲ نفر است كه يكي از آنها دانشآموز بود كه در صبح روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در محوطه دانشگاه تهران تجمع انجام داده بودند. ماجرا از اين قرار است؛ در حالي كه انقلاب مردم ايران به روزهاي سرنوشتسازي نزديك ميشد همه اقشار مردم ايران از زن و مرد و پير و جوان، سعي در ايفا كردن نقش تاريخي خود داشتند. در اين ميان دانشآموزان و نوجوانان شور و حال ديگري داشتند. صبح روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷، دانشآموزان در حالي كه مدارس را تعطيل كرده بودند، به سمت دانشگاه تهران حركت كردند تا صداي اعتراض خود را به گوش همگان برسانند. اين جوانان پر شور گروه گروه، داخل دانشگاه شدند و به همراه دانشجويان و گروههاي ديگري از مردم در زمين چمن دانشگاه اجتماع كردند. ساعت ۱۱ صبح، ماموران، ابتدا چند گلوله گاز اشكآور در ميان اين جمعيت خروشان پرتاب كردند؛ اما اجتماعكنندگان در حالي كه به سختي نفس ميكشيدند، صداي خود را رساتر كرده و با فريادهاي خود لرزه بر اندام ماموران مسلح شاه افكندند. در اين هنگام تيراندازي آغاز شد و جوانان و نوجوانان بيگناه، يكي پس از ديگري، در خون خود غلتيدند. در اين روز، تعدادي شهيد و مجروح شدند كه چند دانشآموز نيز در ميان كشتهشدگان و مجروحان بودند.
روز دانشآموز و جنبش دانشآموزي
دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ جمعي از دانشآموزان مدارس پايتخت طي بيانيهاي اعلام كردند: ما دانشآموزان ايراني روز شنبه سيزدهم آبان ۱۳۵۷ را به عنوان روز دانشآموز اعلام كرده و قصد داريم هرساله با ياد شهيدان جنبش دانشآموزي در اين روز بر وحدت و يكپارچگي خود بيفزاييم. به منظور گراميداشت اين روز، ۱۳ آبان در تقويم جمهوري اسلامي ايران به عنوان روز دانشآموز نامگذاري شده است.
13 آبان و مناسبتي ديگر
تبعيد آيتالله خميني به تركيه
البته 13 آبان در تاريخ ما با مناسبتهاي ديگري نيز مصادف است كه يكي از آنها مربوط است به 13 آبان 1343 و به ماجراي حق كاپيتولاسيون يا حق قضاوت كنسولي برميگردد حقي كه به اتباع بيگانه داده ميشود و آنها را از شمول قوانين كشور مصون و مستثني ميكند؛ درواقع در صورت ارتكاب جرم در خاك كشور، دولت ميزبان حق محاكمه آن مجرم را ندارد.
كاپيتولاسيون ريشه در استعمار دارد و كشورهاي استعمارگران اين قانون را به كشورهاي ضعيف تحت سلطه تحميل ميكردند؛ كاپيتولاسيون در ايران طي معاهده تركمانچاي براي اتباع روسيه به رسميت شناخته شد و پس از آن برخي كشورهاي استعمارگر ديگر، اين امتياز نامشروع را به علت ضعف حكومتهاي قاجاريه كسب كردند؛ اما كاپيتولاسيون در سال ۱۳۰۶، تحت فشار افكار عمومي و فضاي حاكم بر روابط بينالملل پس از جنگ اول جهاني لغو شد.
هنوز بيش از ۳ دهه از الغاي كاپيتولاسيون نميگذشت كه محمدرضا پهلوي احياگر مجدد آن شد. كابينه اسدالله علم در سيزدهم مهر سال ۱۳۴۲، به دستور شاه، پيشنهاد امريكا مبنيبر اعطاي مصونيت قضايي به اتباع امريكايي را به صورت يك لايحه قانوني در هيات دولت تصويب كرد.
چندي بعد اين خبر به آيتالله خميني رسيد و ايشان را به خروش و فرياد واداشت بهطوري كه در ۴ آبان ۱۳۴۳ ايشان طي نطقي تاريخي به رسوايي اين اقدام ننگين پرداختند.
فرازهايي از سخنراني ايشان چنين بود: «… دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفداري كرد، ملت ايران را از سگهاي امريكايي پستتر كردند. چنانچه كسي يك سگ امريكايي را زير بگيرد، بازخواست از او ميكنند؛ اگر شاه ايران يك سگ امريكايي را زير بگيرد بازخواست ميكنند و چنانچه يك آشپز امريكايي شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد، بزرگترين مقام ايران را زير بگيرد، هيچ كس حق تعرض ندارد…».
رژيم كه در طول دو سالي كه آيتالله خميني قيام كرده بود، نتوانسته بود با هيچ شيوهاي، ايشان را آرام كند، تنها يك راه پيش پاي خود ميديد و آن تبعيد وي بود.
در شب ۱۳ آبان ۱۳۴۳، صدها كماندو به همراه ماموران ساواك به منزل ايشان در قم حملهور شدند و او را دستگير و به تهران منتقل كردند و سپس با يك هواپيماي نظامي ايشان را به تركيه تبعيد كردند.
13 آبان و يك مناسبت پسا انقلابي؛ تسخير سفارت امريكا و روز مبارزه با استكبار جهاني
اگرچه 13 آبان مصادف است با دو رويداد تاريخي قبل از انقلاب اما يك رويداد تاريخي پس از انقلاب هم با اين روز مصادف شده است. 13 آبان 1358 كمتر از يك سال پس از پيروزي انقلاب و زمان حكومت دولت موقت با هدف وادار كردن امريكا به استرداد شاه و اموال ملت ايران، دانشجويان تصميم به اشغال سفارت امريكا گرفتند. دانشجويان از دانشگاههاي تهران، پليتكنيك، صنعتي شريف، شهيد بهشتي و چندين دانشگاه ديگر گرد هم آمدند و طي يك راهپيمايي تا سفارت امريكا از ديوارهاي سفارت بالا رفته و بهرغم مقاومت محافظين و امريكاييها، سفارت را به تصرف كامل درآوردند. به محض انتشار اين خبر، مردم بسياري با خشم و انزجار مقابل سفارت تجمع كرده و از حركت دانشجويان حمايت كردند. اين حركت دانشجويان معترض، خشم امريكاييها را برانگيخت و آنها كه ناتوان از درك ملتي استقلالطلب و آزاديخواه بودند، دست به اقداماتي بر ضد جمهوري اسلامي ايران زدند؛ فشار آوردن به مجامع بينالمللي مانند سازمان ملل، سازمان كنفرانس اسلامي، شوراي امنيت و ساير نهادها، ايجاد جو منفي تبليغاتي عليه دانشجويان مسلمان و برخي اقدامات ديگر از جمله آنهاست.
اما پس از بيثمر ماندن، آنها به اقدامات جديتري روي آوردند؛ از جمله قطع كامل روابط سياسي در ۲۰ مهر ۱۳۵۹، حمله نظامي به ايران و تجاوز به خاك كشورمان كه به شكست مفتضحانه آنها در صحراي طبس انجاميد و نيز محاصره اقتصادي و بلوكه كردن داراييها و اموال ايران و اقداماتي از اين دست.
سه مناسبت سياسي و 43 سال مراسم رسمي
همانگونه كه مشخص است 13 آبان اگرچه با سه مناسبت انقلابي و سياسي كه دو مورد آن پيش و يك مورد آن پس از انقلاب روي داده است اما همهساله مراسمات رسمي دولتي و حكومتي با عنوان روز دانشآموز با رنگ و بوي كاملا سياسي و بيشتر در قالب راهپيماييهاي خياباني و شعارهاي ضد استعماري همراه بوده و تمام كساني كه دوره دانشآموزي را در اين 43 سال تجربه كردند چه در محيط مدرسه و چه خارج از مدرسه با برنامهها و شعارها و سخنرانيهايي مواجه بودند كه متمركز بر مناسبت 13 آبان 58 بود و در واقع متمركز بر موضوعي كه با علت نامگذاري اين روز تناسب مستقيم نداشت لذا بيشتر استكبارستيزي و تاكيد بر استقلال و مبارزه با امريكا در اذهان دانشآموزان متاثر از اين مناسبت پررنگتر است و كمتر مدارس به خود دانشآموز توجه داشتهاند.
روز دانشآموز و هويت دانشآموزي
برنامهها و مراسمهاي اين روز چون متمركز بر دانشآموز نبوده چندان هويتبخش جايگاه و نقش دانشآموزان نيز نبوده است و رفته رفته سال به سال دانشآموزان نسبت به اين روز احساس بيگانگي كرده و اين روز را يك روز سياسي با برنامههاي سياسي رسمي دانسته كه تعدادي با علاقهمندي و بيشتر دانشآموزان با اجبار مدرسه به ويژه در سالهاي اخير شركت ميكردند و اين شكاف و فاصله در سالهاي اخير آنقدر بيشتر شد كه حتي ديگر اجبار هم كارساز نبوده و در برخي موارد حتي موجب چالش در مدارس و درگيري ميان دانشآموزان و والدين آنها با مديران و متوليان مدارس هم شده لذا به نظر ميرسد يك نوع بازبيني جدي در اين زمينه ضروري است.
شوراي دانشآموزي
شوراهاي دانشآموزي نهادي در مدارس ايران است كه اعضاي آن با انتخابات از ميان دانشآموزان برگزيده ميشوند. اين انتخابات از سال ۱۳۷۶ برگزار ميشود. اهداف برپايي آن «زمينهسازي رشد مهارت فردي – اجتماعي»، «توسعه همياري در امور آموزشي و پرورشي» و «تعامل ميان آنان و مسوولان» بيان شده است. انتخابات آن در هر سال آموزشي در ماه آبان برگزار ميشود و با توجه به شرايط مدرسه و شمار دانشآموزان، اعضاي شوراها از ۵ تا ۱۴ نفر متغير است. رياست شوراهاي مدارس ميتوانند بعد از انتخابات دو مرحلهاي شهرستاني، استاني وارد مجلس دانشآموزي شوند.
بسيج دانشآموزي
رهبر انقلاب در پنجم آذر ۱۳۵۸ خورشيدي فرماني مبني بر تشكيل بسيج مستضعفين صادر كرد و در ۱۹تير ۱۳۵۹خورشيدي، شوراي انقلاب اسلامي، سازمان بسيج ملي را تصويب كرد تا اين سازمان ضمن آموزش و سازماندهي افراد داوطلب، آنان را براي مقابله با هرگونه تهديد و تجاوز داخلي و خارجي آماده كنند. سپس در دي ۱۳۵۹ خورشيدي، سازمان بسيج ملي به واحد بسيج مستضعفين تغيير نام يافت و به عنوان زير مجموعهاي از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تا ۱۳۶۹خورشيدي به فعاليت خود ادامه داد و با انسجام واحد بسيج مستضعفين و شكلگيري ساختار و تشكيلات آن، دفتر بسيج دانشآموزي به عنوان ردهاي مستقل در واحد بسيج مستضعفين ايجاد شد. با شروع جنگ دفاتر بسيج در مدارس مانند ديگر اقشار بسيج براي جذب، آموزش و اعزام دانشآموزان واجد شرايط به جبهههاي جنگ فعال شدند كه در طول هشت سال جنگ بيش از ۵۵۰ هزار دانشآموز بسيجي در جنگ شركت كردند و بيش از ۳۶هزار تن شهيد و ۲ هزار و ۸۵۳ تن مفقودالاثر و جانباز و ۲ هزار و ۴۳۳تن آزاده را در اين راه تقديم دفاع از وطن كردند.
آموزش آمادگي دفاعي در مدارس
وزارت آموزش و پرورش در ۱۳۶۳خورشيدي موظف شد با هماهنگي و همكاري واحد بسيج مستضعفين سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، آموزش آمادگي دفاعي را براي دانشآموزان به اجرا درآورد و اين موجب شد كه دفاتر بسيج دانشآموزي در مدارس از استحكام بيشتري برخوردار شوند. سرانجام با تشكيل نيروهاي پنجگانه سپاه، واحد بسيج مستضعفين به نيروي مقاومت بسيج تبديل شد. يكي ديگر از اقدامات مهم در جهت بسط و گسترش فرهنگ بسيجي در ميان دانشآموزان و تقويت كمي و كيفي بسيج دانشآموزي اين بود كه در ۱۳۷۵ خورشيدي مجلس شوراي اسلامي ماده واحدهاي را با عنوان قانون تشكيل و توسعه بسيج دانشآموزي به تصويب رساند، مهمترين بندهاي اين قانون كه شامل برخي از اهداف اين نهاد هم ميشود به شرح ذيل است؛ آموزش و سازماندهي دانشآموزان مدارس كشور و ايجاد روحيه همياري، مسووليتپذيري و آمادگي دفاع همهجانبه از انقلاب اسلامي و بسط فرهنگ و تفكر بسيجي، برنامههاي اميدان، پويندگان و پيشگامان بسيج دانشآموزي.
سازمان دانشآموزي
سازمان دانشآموزي جمهوري اسلامي ايران نهادي عمومي و غيردولتي وابسته به وزارت آموزش و پرورش است كه در قالب تربيت اجتماعي مكمل تربيت عمومي بوده و در ۲۱ ارديبهشت ۱۳۷۸ فعاليتهاي خود را با شعار «همدلي، همفكري، همكاري» شروع كرد و دانشآموزان پسر و دختر را در سه دوره تحصيلي و از پايه اول ابتدايي تا پايه دوازدهم (۱۲ سال تحصيلي) تحت پوشش قرار ميدهد. سازمان دانشآموزي تربيت اجتماعي دانشآموزي را تحت پوشش و پيگيري دارد. سازمان پيشاهنگي ايران با در نظر داشتن فعاليتهايي در اين زمينه در ۱۳۰۴ ايجاد شد كه پس از انقلاب در نيمه سال ۱۳۶۴ منحل و سازمان جوانان و نوجوانان تشكيل شد. جهت فعاليتهاي مكمل پرورشي در سال ۱۳۷۰ اساسنامه كانونهاي فرهنگي و تربيتي به تصويب شوراي عالي آموزش و پرورش رسيد. در سال ۱۳۷۲ در ضمن آن، تشكيلات دانشآموزي تحت عنوان «پويندگان» در راستاي فعاليتهاي پيگير، مستمر و بلندمدت پرورشي ايجاد شد. سال ۱۳۷۴ به جاي عنوان كلي پويندگان، تشكيلات پسران «پيشتازان» و دختران «فرزانگان» عنوان گرفت و از سال ۱۳۹۶ اين تشكيلات با نام پيشتازان دختر و پسر شناخته ميشود. اما تشكيلات سازمان دانشآموزي به عنوان سازماني مستقل از ۲۱ ارديبهشت ۱۳۷۸ فعاليتهاي خود را شروع كرد.
برنامهها و مراسمهاي اين روز چون متمركز بر دانشآموز نبوده چندان هويتبخش جايگاه و نقش دانشآموزان نيز نبوده است و رفته رفته سال به سال دانشآموزان نسبت به اين روز احساس بيگانگي كرده و اين روز را يك روز سياسي با برنامههاي سياسي رسمي دانسته كه تعدادي با علاقهمندي و بيشتر دانشآموزان با اجبار مدرسه به ويژه در سالهاي اخير شركت ميكردند و اين شكاف و فاصله در سالهاي اخير آنقدر بيشتر شد كه حتي ديگر اجبار هم كارساز نبوده و در برخي موارد حتي موجب چالش در مدارس و درگيري ميان دانشآموزان و والدين آنها با مديران و متوليان مدارس هم شده است لذا به نظر ميرسد يك نوع بازبيني جدي در اين زمينه ضروري است.
آبانيترين مِهر و دانشآموزانهترين روز دانشآموز
محمود صفدري
۱۳ آبان كه در تقويم ما «روز دانشآموز» ناميده شده هر سال يادآور قيام دانشجويان و دانشآموزان در سال ۵۷ و متعاقب آن، كشتار آنان توسط گارد ويژه شاه بود كه هرساله مراسم يادبودي هم از سوي نهادهاي حكومتي براي بزرگداشت آن برگزار ميشود. اگر بخواهيم وقايع ۱۳ آبان ۵۸ را هم به آن اضافه كنيم از منظر قرائت رسمي ميشود روز استبدادستيزي و استكبارستيزي. اگر وقايع امسال كه از اواخر شهريور آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد را از نظر بگذرانيم به سادگي ميتوانيم وقايع آن سالهاي انقلاب را مجسم كنيم. امسال جنبش اعتراضي با مرگ مشكوك يك دختر جوان به نام مهسا اميني پا گرفت، به سرعت در كف جامعه گسترش يافت و پس از بازگشايي مراكز آموزش عمومي و عالي، بسياري از دانشگاهها و حتي مدارس را با خود همراه كرد. جنبش اعتراضياي كه خيلي زود نام «دهه هشتاديها» كه مصداق عيني آن دانشآموزان بودند را بر خود نهاد. هرچند در ابتداي امر آنچه تلالو داشت طراوت، شجاعت و در عين حال پاكي و احساسي بودن دانشآموزان بود اما در ادامه سماجت، صراحت و در عين حال پختگي مطالبات آنان كه حول محور «آزادي- برابري» در حركت و جوشش بود بسياري از برچسبها را كنار زد و توانست ضمن احياي اعتراضات دانشآموزان و دانشجويان در سال ۵۷، بسياري از قضاوتها را به ناچار اصلاح كند. قضاوتهايي كه اغلب حول نازپرورده بودن، ناپخته بودن و بيخبري نسل كنوني از اتفاقات پيرامون و سپهر سياسي كشور و جهان را تلقي ميكرد، به يكباره رنگ باخت و نگاه تازه و البته احترامآميزي را به جنبش دانشآموزان و دانشجويان در ۱۴۰۱ داد. در عين حال بسيار اميدوارم منجر به آن حوادث نشود. از منظر همين اميد و آرزو، مسوولان حاكميتي، تصميمسازان و تصميمگيران و مجريان انتظار ميرود با مدارا، رواداري و به رسميت شناختن حق اعتراضات و برآورده ساختن مطالبات بحق آنان را هم بيازمايند.
دانشآموزان و حجم سوالات بيپاسخ
نرگس ملكزاده
اول مهر و سيزدهمين روز آبان، دو روز در تقويم رسمي كشور ماست كه نام دانشآموزان بلندتر از بقيه روزها شنيده ميشود. اما مهر امسال مدارس و نقشآفريني دانشآموزان روزهاي متفاوتتري را برايمان ثبت كرد؛ همراه شدن دانشآموزان با اعتراضات عمومي جامعه و گره خوردن نظام اجتماعي به نظام آموزشي با دستان دانشآموزان اين زنگ را به صدا در آورد كه دانشآموزان و با آكسانگذاري بر دهه هشتاد، بايد جديتر گرفته شوند. بدون شك آنها در دهه پيش رو بيشتر شنيده و ديده خواهند شد پس بايد كارشناسانه ناآمرانه تضادها و تعارضات هويتي آنها را با ساختار حاكم بر جامعه بررسي كرد و حرفهايشان را به وقتش شنيد شايد نتيجه اين گفت و شنودها منفعت عمومي را نيز حاصل شود. نه تنها دانشآموزان بلكه پدران و مادران آنها نيز سردرگم بين خواستههاي شخصي و شايستههاي عرفي هستند و همين تضاد به فرزندان تزريق شده است، دانشآموز با همين تعارضات دروني به نظام آموزشي وارد ميشود كه قصد دارد هدفمند با توجه به هدفها و سندهاي پيش روي چالههاي ذهني آنها را پر كند، بيتوجه به اينكه هنوز دانشآموزان چشم و ذهنشان درگير دوتاييهايي است كه حل نشده و اصرار نظام آموزشي بر تاكيد بر يك اصل و يك روش دانشآموز را در گاردي نه، بسته و دفاعي به شيوه دانشآموزان دهه شصت بلكه گارد اينبار كاملا باز و تهاجمي قرار ميدهد. اينها دانشآموزاني هستند كه خودمان قرار بود به آنها مهارت «گفتوگو و نه گفتن» را بياموزيم، اما هيچگاه حاضر نشديم با آنها گفتوگو كنيم و حتي اگر آرام «نه» گفتند محكم در مقابلشان ايستاديم، نگاه من به عنوان يك معلم به دانشآموزان امروز، به آنهايي كه بومي ديجيتال لقب گرفتهاند اينگونه است، «شايد امروز بتوانيد به آنها برچسب هيجان، سطحينگري و بازيگردانهاي انقلاب هشتگها و جنگ روايت را بچسبانيد، اما بدون شك اين نسل براي فرار از اين ديدگاه به دنبال «مفاهيم» خواهد رفت و نسلي با ويژگيهاي مشترك شكل خواهد گرفت، خردهفرهنگهاي اين نسل اگر بررسي نشود، شكاف آن با فرهنگ بسيار عميق ميشود. بحراني نيست اما اين نسل در حال تغيير و دگرديسي است بايد بهروزتر وارد دنيايشان شد. به جاي اينكه شبيه علامت تعجب باشيم از رفتارها و كنشهاي دانشآموزان بايد تلاشمان در كم كردن علامتهاي سوال ذهنشان باشد، ذهن آنها حجم زيادي از سوالات بيپاسخ است.»
دهه هشتادي محبوب نسل من
حميد محققي
پس از نزديك به سي سال معلمي و ارتباط تنگاتنگ با دانشآموزان در توصيف نسل جديد و دهه هشتاديها كه همه روزه در كلاسها با آنها در تعامل هستم بايد بگويم اين نسل اجتماع نقيضين است يعني تمام اموري كه در نگاه نسل من محال و ناممكن تلقي ميشد را عينيت بخشيده. نسل من مثلا باور داشت كه نميشود بدون كار و زحمت و پشتكار در هيچ عرصهاي موفق شد و كامروا، اما اين نسل با تنبلي عمدي و تجاهل نسبت به ايدههاي همنسلان من خودش را در موقعيتي قرار داده كه تمام ايران و جهان درصدد است تا كاري كند اين نسل به آرزوهايش برسد، طرفه آنكه موقعيت تاريخي هم اين نسل را به عنوان نسل سرنوشتساز تعيين كرده است. نسل من و پيشينيان من، آسايش و آرامش را دو مقوله متفاوت ميدانستند و معتقد بودند كه آسايش و رفاه لزوما مواد آرامش انسان را فراهم نميكند و چه بسا شواهد بسياري از زندگي نامتعارف و بعضا مشكلدار مرفهين اطراف و اكناف براي ما نقل ميكردند، اما نسل هشتاديها فراهم بودن وسايل آسودگي خود را موجبات آرامش ميداند و لاغير. از منظر دانشآموزان امروزي هستي هر معنايي هم كه داشته باشد نه رازآلود است و نه ارزشمند. غايت قصواي او حيات زميني با تمام مولفههاي امروزي آن است از طرفي هرگز تحمل ندارد تا پاسخهاي مبهم و متفكرانه دريافت كند. او پاسخي سرراست، واضح و عملي و كاربردي را ميپسندد.براي اين نسل هيچ كدام از محدوديتهاي ذهني نسل پيشين مانعي در پيگيري آمال و آرزوهايش نيست. رفتارها و فلسفه و سبك زندگي آنان نشان ميدهد تحت هيچ شرايطي استقلال راي خود و جايگاه برتر خود را از دست نميدهد و با ذهنيتي خالي از پيشفرض با جهان روبهرو ميشود و هيچ مرجعيتي جز عقل و تمايلات خود را باور ندارد و هر چه كه او را از پيگيري آرزوهايش منع كند در نظر او ضد ارزش است.
روز دانشآموز و وزير بيگانه با دنياي دانشآموزان
ميرزا عباسي
نزديك به دو ماه از مرگ مظلومانه بانوي جوان كرد ايراني ميگذرد و قطعا دل و قلب هر ايراني و انسان شريفي را به درد آورده است و شيوه برخورد با معترضان -كه بنا به گفته پليس اغلب نوجوانان دهه 80 هستند- در اذهان مردم و مسوولان ماندگار خواهد شد. فارغ از تحليلهاي اجتماعي و سياسي مربوط به وضعيت بازداشتشدگان و اينكه چه رويكردي در مواجهه با اين افراد بايد داشته باشيم؛ يوسف نوري، وزير آموزش و پرورش در هفتههاي نخستين در گفتوگو با «شرق» در پاسخ به اين سوال كه در اعتراضات خياباني اخير آيا دانشآموز بازداشتي هم داريم، گفت: دانشآموزي در زندان نداريم و سپس در پاسخ به اينكه جداي از زندان، آيا دانشآموزي داريم كه در بازداشت باشد؟ اظهار كرد: دانشآموزي در زندان نداريم و مواردي هم اگر بازداشت باشند براي بحث اصلاح و تربيت است كه در مركز روانشناسي هستند و دوستان كارشناس كارشان را انجام ميدهند تا بعد از اصلاح به محيط مدرسه برگردند. شايد در حالت كلي ايرادي به اين نوع اظهارنظرها آنهم در دولتي كه به صفت «مردمي» بودن از مردم راي گرفته است، وارد نباشد، اما اين نوع مسووليت پذيرفتن وزير بسان خانوادهاي است با پدري سنتي و همدل با حكومت كه دختر نوجوانش به خاطر حضور در خيابان بازداشت شده است. همسر و فرزندان و بستگان از اين پدر چه انتظاري دارند؟ بيشتر مردم از او چه انتظاري دارند؟ اولين كاري كه او بايد انجام بدهد، چيست؟ با سنتيترين فهم از خانواده و ارزشهاي سنتي جامعه، نخستين كار او بايد تلاش براي بيرون آوردن دخترش از بند باشد. او اگر به جاي بيرون آوردن از بند دنبال توجيه بازداشت دخترش باشد، رفتارش ناپسند است و قطعا از نظر بستگان و نزديكان -حتي اگر با حكومت همدل باشند- رفتارش ناپسند جلوه خواهد كرد. حالا چنانچه وزير به جاي تلاش براي آزادي دانشآموزان، بازداشت آنان را توجيه و عاديسازي ميكند و حرفهايي ميزند كه با نگاه پدر سنتي خانواده مفروض در تضاد است، براي شما عجيب نيست و عجيبتر اينكه بدون شناخت از نوجوانان و اقتضائات اين دوره سني بر اين جايگاه تكيه زده است و حتي در جهت منفعت خودش و نظام تعليم و تربيت نميداند كه بايد با نوجوان چگونه برخورد كند و به نظر ميرسد كه خودش بيشتر از هر فردي نياز به مشاوره و اصلاح و تربيت دارد. وزير آموزش و پرورش و ديگر مديران نهادهاي مرتبط با كودكان و نوجوانان اگر درك درستي از اقتضائات مربوطه داشتند، بايد امروز به خاطر منفعت خودشان، به ديگران مشورت ميدادند كه چگونه بايد با نوجوانان راه آمد. به ديگران بايد مشورت ميدادند كه نوجواني كه به جاي سرگرميهاي مرسوم خواسته اجتماعي دارد، شايسته برخورد احترامآميز است و تنها با احترام به آنان و خواستههايشان ميتوان راهي براي گفتوگو با او پيدا كرد و در گفتوگو بايد پنبه را از گوش بيرون آورد و بيشتر بايد شنيد.
منبع: روزنامه اعتماد 12 آبان 1401 خورشیدی