1

رخدادهای واسط میان‌ نسلی و پژواک اندیشه‌های شریعتی

به شريعتي بازگرديم، پيشگويي او را پاس بداريم

دكتر عبدالرسول خليلي

در شماره 5333 سه‌شنبه 3 آبان 1401 گفت‌وگويي از سوي محسن آزموده با علي‌اصغر سيدآبادي، پژوهشگر ادبيات كودك و نوجوان ايران به نام ظهور نوجواني جديد در توصيف دهه هشتادي‌ها انجام شد. در اين گفت‌وگو با بازنمايي تنوع انديشه‌هاي دهه هشتادي‌ها به مواردي برمي‌خوريم كه تغيير خانواده پاتريمونيال به خانواده مدني فرزندمحور، دسترسي عمومي به اينترنت و دنياي متنوع آن، زندگي موبايلي، نقش‌آفريني آنلاين و مجازي در دنياي متاورس، دسترسي‌ به فيلم‌ها و موسيقي‌هاي جهاني و اضافه بر آن بازي‌هاي آنلاين و غير سياسي شدن، روادار بودن، تغيير در سبك دينداري و آشنايي‌ با زبان خارجي را مي‌توان از جمله ويژگي‌هاي دهه هشتادي‌ها دانست كه علاوه بر آنها تغييرات جامعه ايران در چند دهه اخير مزيد بر علت شده تا نسل نوجوانان نوظهور از دل اين تغييرات بيرون بيايند. نسلي كه فناوري را جايگزين ايدئولوژي و نظريه كرده است. اين دگرديسي‌ها همه باعث شده تا تفاوت زيادي ميان نسل دهه هشتادي‌ها با نسل‌هاي گذشته و بعد از آن به وجود ‌آيد، هرچند در اين ميان نبايد از تاثيرات دهه هفتادي‌ها هم غافل بود. نسل مياني دهه شصت و دهه هشتاد شمسي! علاوه بر اين تحولات و تاثيراتي كه انقلاب فناورانه بر ساختار روحي و رواني بچه‌هاي دهه هشتادي و نودي گذاشته و با توجه به ترندهاي فناوري برتر مانند هوش مصنوعي (AI) و يادگيري ماشين هوش مصنوعي، بلاك‌چين، اينترنت اشيا، خدمات 5G، اتوماسيون فرآيند رباتيك، رايانش مرزي يا محاسبات لبه‌اي، محاسبات كوانتومي، واقعيت مجازي (VR) و واقعيت افزوده (AR) و امنيت سايبري پيش‌بيني مي‌شود زندگي ما را بيش از پيش دچار تحولات ناشي از خرد جمعي اين نسل نوظهور كند. از اين‌رو بايد بيشتر نگران دهه نودي‌ها و يكصدي‌هاي آينده و بعد از آنها باشيم كه اتفاقات فناوري چگونه مي‌خواهند رقم بخورند كه به گفته دكتر شريعتي اگر نجنبيم و اگر كاري نكنيم، ديگر دغدغه مذهبي در درون‌شان نخواهد بود و مي‌بينيد كه بيشتر از يك نسل ديگر فرصت نيست و براي اينكه كاري بكنيم… بايد به ‌شدت و با سرعت و با ايثار و با آمادگي فداكاري و تحمل و صبر و تلاش، دست به دست هم بدهيم تا كاري بكنيم، تا قبل از آنكه ديگران براي ما كاري بكنند. واقعيت آن است كه بچه‌هاي بعد از انقلاب، دهه شصت، هفتاد و هشتادي و نودي جوهره مشتركي دارند و همه برآمده از آموزش و پرورش بعد از انقلاب اسلامي و تربيت شده نظام آموزشي بعد از انقلاب هستند. درستي، صداقت، پاكي و علم‌دوستي و نوگرايي و البته بعضا بي‌تفاوتي و ساده نگريستن از ويژگي‌هاي بارز آنهاست. اين خصوصيات نگاه و برداشت من نسبت به خيل زيادي از جوانان عزيز، شريف و پرتوان كشور در سال‌هاي تدريس در دانشگاه در مقاطع تحصيلات تكميلي بوده است. ولي اينها همه به لحاظ ذات انقلاب سال 57 مطالبه‌گر و آتش به اختيارند. مطالبه‌گر نان، آزادي، فرهنگ، ايمان و دوست داشتني كه در دل درخت وجود آنها غرس شده است. انسان‌هايي كه درخت وجود آنها از خاك فرهنگ خويش تغذيه مي‌كنند، با تاريخ خويش رشد مي‌كنند و وارث تمام دستاوردهاي گذشته ملت خويش در توالي قرون و توارث نسل‌هاي قبلند و طبيعي است كه خويشاوندي راستين انسان اشتراك يا قرابت ميان دو انسان در اين خون است، خوني كه در رگ جان آدمي جاري است و حيات انسان بدان است و دل انسان با آن مي‌تپد و روح اين است كه زندگي را بر محور اين پنج‌ ضلعي هندسي دارد كه داراي ۵ ضلع و ۵ زاويه است. 5 ضلعي كه همه اضلاع و زوايايش با هم مساوي‌اند. تفاوت اين بچه‌ها با بچه‌هاي قبل‌تر آنها به ميزان دريافتي‌ها و مطالبات آنها برمي‌گردد. بچه‌هاي آغازين انقلاب و قبل از انقلاب بيشتر مطالعات‌شان انديشه‌اي بود و واقعيات را در دل كتاب‌هاي فلسفي و تاريخي جست‌وجو مي‌كردند و مي‌فهميدند كه هويت‌شان چگونه بوده يا چگونه بايد حركت كنند. بچه‌هاي پسيني انقلاب اسلامي به ويژه بچه‌هاي دهه هشتاد و نود با همه شايستگي‌ها و درخواست‌هايي كه دارند بيشتر نگاهاي‌شان كاربردي و منفعت‌گراست تا اينكه سريع‌تر به هدف مقصود خود برسند. كتاب‌ها را مي‌خوانند و واقعيت‌ها را از دل شبكه‌هاي مجازي دنبال مي‌كنند كه اطلاعات گوناگوني را با گستردگي تمام در خود دارند و ريشه‌يابي صحت و سقم آنها براي درك واقعيت مستلزم نگاه فلسفي است كه در اين نسل شايد كمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد، به تاريخ فلسفه و نگاه تمدني كم باورند و وقايع را مستلزم نگريستن كامل و تعمق به آنها براي فهم نو نمي‌دانند. عقلانيتي مجازي كه با مطالعه بيشتر و فلسفي نگريستن به واقعيت‌ها بايد عجين شود. در دنيايي كه چشم‌انداز جهان وطني تحت تاثير فناوري رشدي گسترده پيدا كرده و انديشه‌هاي كلاسيك و حتي آدم‌هاي قديمي را به نوعي كنار زده است. بچه‌هاي دهه هشتادي يك ويژگي بارز دارند كه مي‌تواند افراد مسن از ميدان خارج شده سياست را دوباره به ميدان شهامت و اظهارنظر بكشانند. اگر نسل پيشين در دهه‌هاي گذشته در جهان علمدار رخدادهايي شدند كه به وجود آمد و كشورها را تا پاي تغيير و اصلاح كشاند، هرچند پيام آن در فضاي پوپوليسم زمانه درك نشد و دموكراسي در وادي آن سترون باقي ماند، در دهه اول 1400 شمسي اين دهه هشتادي‌هاي نوظهور يعني نوجوانان جديدي هستند كه پيشتاز اصلاح و تغيير و اعتراض شده‌اند، اعتراضي كه البته ريشه در دگماتيسم جهاني يا در حصار دو قطب اصلاح‌طلب و اصولگرا ندارد و بي‌توجه به آنهاست و هيچ‌ كدام‌شان را هم نمي‌شناسند. تاثيرات آنها توانسته افراد طلايه‌دار گذشته از جمله روشنفكران و سياستمداران متقدم را به سخن درآورد و به آنها جرات و شهامت اظهارنظر بدهد. امروزه نسل گذشته انقلاب وام‌دار بچه‌هاي دهه شصتي، هفتادي و هشتادي و حتي نودي هستند كه مي‌خواهند به دور از تعصب ديني و جاهليت مدرن خودشان را با واقعيت نو در جهان همسو كنند، هر چند بيگانگان نيز بدون آنكه ماهيت كار آنها را به درستي بشناسند سعي مي‌كنند آويزان آنها ‌شوند، ولي فرقي نمي‌كند، مهم اين است كه از طريق اين نسل نخبه و جوانان روشن‌انديش و نوجوان نوظهور، جامعه ايراني دارد پوست‌اندازي مي‌كند. آنها با نگاه دگم، متحجرانه و يكسونگر به مسائل مخالفند، هر چند عمق تحجر را درك نكرده باشندكه چه بلاي خانمانسوزي است، نگاه تنگ‌نظرانه‌اي كه براي پيشبرد حرف‌هاي خود به نيروي قهريه و سرمايه هم متوسل مي‌شوند. تحجر و جاهليتي كه برخلاف گذشته صرفا در نگاه ديني معنا پيدا نمي‌كند، امروز در جامعه ايران پس از انقلاب روشنفكران و 
به خصوص مترجماني كه آثار غربي و امريكايي  -انگليسي را ترجمه مي‌كنند و ترجمه را آكادمي فرض مي‌كنند، دچار اين تنگ‌نظري و بي‌هويتي در شناخت جامعه نو ايراني شده و در گزينش عناوين و محتواي كتاب‌هاي خود به از خودبيگانگي جوانان داراي فقر فلسفه از طريق آثار ارتدوكسي چپ و راست دامن زده و گرايش‌هاي متحجرانه مدرن خود را با رويكرد نفع‌طلبانه اقتصادي ناشران به خورد نسل نو جامعه داده و عملا جوانان را حقنه عناوين و انديشه‌هاي بي‌پايه خود مي‌كنند كه مي‌خواهند انديشه در نوك دماغ‌شان ريشه بگيرد يا برخي كه مد روز شدن مطالعه كتاب‌هايي كاربردي از براي 
به اصطلاح چگونه پول درآوردن و ثروت‌اندوزي آني را ترويج مي‌دهند و البته كه خيل زيادي از جوانان و نوجوانان نوظهور به خواندن آنها در سطح جهان گرايش پيدا مي‌كنند. روشنفكران غيرديني متحجر و ناشراني كه به لحاظ نفع اقتصادي ترجمه چنين كتاب‌هايي را بر تاليف پژوهشگران ايراني و شناخت ايران ترجيح مي‌دهند و بعضا گرايش‌هاي توده‌اي سياسي-فرهنگي پدران خويش را با گرايش‌هاي سياسي-اقتصادي در ترجمه و نشر كتاب جايگزين كرده و اسطوره‌زدايي از فرهنگ ملي و ديني را ترويج مي‌كنند كه اثرات آن حداقل در بازه‌هاي مختلف زماني خود را در شعله‌ور شدن اعتراضات نشان مي‌دهد. ناشران نفع‌طلب با رويكردهاي اقتصادي‌شان فرهنگ ايراني را به يغماي متن‌هاي ترجمه‌اي سوق داده‌اند. آنها تحجر فرهنگي را از طريق كار صرفا ترجمه از ميان آثار غربي به فرهنگ ايراني و بچه‌هاي نسل نوظهور به صورت زيرپوستي تزريق كرده و مي‌كنند و هيچ اقدامي از براي خلع سلاح كردن آنها از طريق مراجع فرهنگي نيز صورت نمي‌گيرد. بايد گفت اگر نگاه نسل امروز بدون ارتباط با گذشته تغيير يافته‌اند، علاوه بر تقصيراتي كه متوجه عملكرد مسوولان حوزه فرهنگ و جامعه كشور است متوجه ناشراني نيز هست كه فعاليت‌هاي به اصطلاح فرهنگي خود را با رويكرد اقتصادي و اينكه هزينه انتشار كتاب بالاست از طريق چاپ صرفا ترجمه‌هاي بي‌مايه دنبال مي‌كنند. نگاهي به آثار ترجمه شده برخي ناشران كشور در اين دو، سه دهه اخير نشان از اهميت درك بيشتر اين مساله دارد. از اين‌رو، بايد تدبيري ديگر جست كه با تعصب و خودسري جور در نمي‌آيد و برخورد علمي و فرهنگي را مي‌طلبد. بايد بچه‌هاي دهه هشتادي و نودي انقلاب را به كتاب خواندن بيشتر تشويق كرد تا به‌طور سيستماتيك كتاب بخوانند و سرسري از مسائل نگذرند و تحت تاثير واقعيات القايي بي‌پايه قرار نگيرند. در اين خصوص شايد بايد دوباره به انديشه‌هاي شريعتي و جلال آل‌احمد بازگرديم! نه آنكه با همه گفته‌هاي آنان موافق باشيم، بلكه شور مطالعه و خواندن پيدا كنيم و شايد اگر برخي افراد كم مايه و بي‌توجه سعي نمي‌كردند انديشه‌هاي شريعتي را از متن جوانان و نوجوانان در آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها حذف كنند، آن كه با تعصب و جهالت كارگزاران مخالف بود و آرزو داشت تا نسل وسط بهتر درك شوند. با حضور او اين‌قدر نتيجه اقدام‌هاي بي‌محاباي برخي نسل‌هاي نوظهور بازخورد منفي پيدا نمي‌كرد و اين ارتباط بين‌نسلي بهتر مي‌توانست برقرار شود. يا همچنان‌كه اگر حجاب اختياري را در فضاي منهاي اجبار با كار فرهنگي به مرور به برگرفتن حجاب مختار ساماندهي مي‌كرديم، همان كاري كه گفته‌هاي شريعتي و انديشمندان ديگر در حسينيه ارشاد كرد و بي‌حجابان از نوع زمان شاه را به محجباني تبديل كرد كه تاكنون اثرات خود را آزادانه باقي گذاشته است، اختلاف بين‌نسلي اين‌قدر حاد نشان داده نمي‌شد، آن كه زبان نسل نو را به درستي مي‌فهميد. برخلاف مراكزي كه امروزه براي انجام كار فرهنگي بودجه مي‌گيرند، ولي نتيجه كارشان بازخورد درستي از خود برجاي نگذاشته است. شريعتي در سخنراني پيروان علي و رنج‌هاي‌شان‌ در 4 آبان ۱۳۵1 در حسينيه ارشاد وضعيت امروز جامعه ايران را پيشگويي كرده بود: او بر آن بود كه يك نسل وسط بين آينده و گذشته وجود دارد كه همه اميدما و سرمايه ما همين است. اين نسل متوسط، واسطه ميان نسل گذشته و آينده، فرهنگ مذهبي ما و فرهنگ استعماري آينده و واسطه ميان نسلي است كه به هر حال پيوسته به يك روح مذهبي بوده و نسل گسسته‌اي كه پوك و پوچ پرورده خواهد شد و فردا وجود دارد، اما اين نسل هميشه نيست، اين گروه هميشه نخواهد بود. اين را به شما عرض كنم كه ده سال ديگر، پانزده سال ديگر، بيست سال ديگر، اگر حسينيه‌هاي ارشادي در اين مملكت وجود داشته باشد و بگذارند كه وجود داشته باشد و بهترين برنامه‌ها را هم براي جوانان و تحصيلكرده‌ها و دانشجويان و نسل دانشگاهي بر اساس مذهب داشته باشند، ديگر مثل امروز اين‌چنين ازدحام نخواهد شد، اين‌چنين استقبال نخواهد شد و اين‌چنين نخواهد بود كه هزاران دانشجو، هفت، هشت ساعت در بدترين شرايط به يك مجمع ديني بيايند و به حرف مذهب گوش بدهند… خوشبختانه تنها اميد ما اين است كه اين نسل ميانين، نسلي كه نه زير بار تحميل‌هاي غربي و فرهنگ جديد مي‌رود و نه قالب‌هاي كهنه و فرسوده گذشته‌اي را كه به نام مذهب مي‌خواهند بر او تحميل كنند مي‌پذيرد، دنبال كاري تازه براي دين خودش و ايمان خودش است. شريعتي بر آن است كه بايد از آنها پشتيباني كرد، بايد راه را براي پيشروي فكري و پيشروي ذهني و اجتماعي اين گروه هموار كرد تا آنها بهترين امكانات را داشته باشند، براي اينكه به آرزوي خودشان بپردازند و موفق بشوند. 
واقعيت آن است كه نسل نوظهور جديد ايران نسل نخبه و با دانشي است كه قدر ملت و مملكت خود را مي‌داند. اين نسل عصاره بر گرفته از تاريخ ايران و به خصوص تاريخ پس از انقلاب است كه در فضاي گفت‌وگو همه مسائل و مشكلات خود را حل مي‌كند. حال كه نامي از حسينيه ارشاد به عمل آمد، مي‌توانيم با مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي به نام خانه ملي گفت‌وگوي آزاد، آن را به خانه ملي گفت‌وگوي آزاد ميان جوانان انديشمند ايراني تبديل كنيم. خانه گفت‌وگوي آزادي كه زمينه ايجاد فضاي آزاد براي دانش‌آموزان، دانشجويان، پژوهشگران و فرهيختگاني شود كه به دور از هرگونه محذوريت علمي و گفت‌وگويي نظرات و انديشه‌هاي خود را براي پيشرفت و توسعه ايران بيان كنند و قطعا دولت گوش شنوايي براي راه‌حل‌ها و پيشنهادات اصلاحي آنها خواهد داشت. تقويت فضاي گفت‌وگو توانايي‌ها و خواسته‌هاي جوانان و نوجوانان نوظهور را در خدمت به ايران عزيز فعليت مي‌بخشد.
استاد علوم سياسي

شايد بايد دوباره به انديشه‌هاي شريعتي و جلال آل‌احمد بازگرديم! نه آنكه با همه گفته‌هاي آنان موافق باشيم، بلكه شور مطالعه و خواندن پيدا كنيم و شايد اگر برخي افراد كم مايه و بي‌توجه سعي نمي‌كردند انديشه‌هاي شريعتي را از متن جوانان و نوجوانان در آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها حذف كنند، آن كه با تعصب و جهالت كارگزاران مخالف بود و آرزو داشت تا نسل وسط بهتر درك شوند.

منبع: روزنامه اعتماد 18 آبان 1401 خورشیدی