1

مردم از خواسته‌ها و مطالبات خود کوتاه نمی‌آیند

اشرف بروجردي در گفت‌وگو با «اعتماد» از مسير دشوار حاكميت براي اقناع عمومي مي‌گويد

اولويت‌هاي مطالبات مردم

سياست چماق و هويج از سوي تندروهاي داخلي بايد كنار گذاشته شود

مهدي بيك اوغلي| در شرايطي كه برخي طيف‌هاي اثرگذار در نظام حكمراني تلاش مي‌كنند از «گفت‌وگو» «مفاهمه» و «تعامل» سخن بگويند؛ همزمان گروه‌هاي ديگري هم هستند كه با رويكردهاي تند و سلبي با اعتراضات و انتقادات مواجه مي‌شوند. رويكردهاي متضادي كه باعث شده برخي از تحليلگران از اجراي سياست چماق و هويج از سوي برخي سياست‌گذاران بگويند. اشرف بروجردي رييس سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران و عضو هيات علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي در گفت‌وگو با «اعتماد» از ضرورت تن دادن به اصلاحات سخن مي‌گويد و معتقد است هرچه سريع‌تر بايد زمينه مشاركت مردم در عرصه‌هاي مختلف فراهم شود. او در عين حال مهم‌ترين پروژه پيش روي نظام حكمراني را ايجاد اعتماد و اقناع عمومي مي‌داند. ضرورتي كه بروجردي معتقد است، چنانچه به آن توجهي نشود، كشتي مديريت كشور را دچار توفان آسيب‌هاي عميق‌‌تري مي‌سازد. اما آيا گوش شنوايي براي شنيدن اين مطالبات وجود دارد؟
  با گذشت حدود 2ماه از حوادث پس از درگذشت مهسا اميني شايد زمان آن رسيده باشد كه در خصوص مسيرهاي دستيابي به مطالبات مردم صحبت شود. چگونه مي‌توان زمينه دستيابي به مطالبات مردم را فراهم كرد؟ چگونه مي‌توان راستي‌آزمايي كرد كه حاكميت به دنبال تغيير و تحول در راستاي پاسخ به مطالبات مردم است؟
آنقدر مطالبات مردم فراگير است كه در وهله نخست لازم است اين مطالبات دسته‌بندي شود. مطالبات سياسي، فرهنگي و… بايد دسته‌بندي شود تا بتوان به صورت مستمر اين مطالبات را دنبال كرد. به عنوان نمونه آزادي بيان، به رسميت شناختن حق اعتراض، تنش‌زدايي با جهان و… از جمله مواردي است كه بايد به عنوان اولويت مورد توجه قرار بگيرند.
   برخي اما معتقدند براي اين دسته‌بندي‌ها دير شده است و سيستم فرصت زيادي را از دست داده است.

   شما از يك «اگر» صحبت كرديد و گفتيد حاكميت بايد به صورت عملي نشان دهد كه دنبال تغيير است. در شرايطي كه برخي از خبرنگاران و معترضان و… زنداني هستند؛ با هر نوع انتقادي برخورد مي‌شود و هنوز برخي طيف‌هاي تندرو از رفتارهاي سلبي سخن مي‌گويند، مردم چگونه مي‌توانند اعتماد كنند؟
مردم اعتراض خود را همچنان ادامه خواهند داد و از خواسته‌هاي خود كوتاه نمي‌آيند، اين حاكميت است كه بايد خود را به مردم اثبات كند. ادامه اين وضعيت براي حاكميت مخاطره‌آميز است، ‌چرا كه مردم راه خود را شناخته‌اند. كساني كه مجري سياست‌هاي نظام هستند، تصميم‌سازي مي‌كنند و در كل مسوولان كشور، بايد در گفتار، منش و عمل نشان دهند كه حرف مردم را شنيده‌اند و تغيير كرده‌اند. يك نمونه از اين تغييرات بحث فيلترينگ شبكه‌هاي اجتماعي است. مردم مي‌پرسند چرا بايد از ارتباط با فضاي بين‌الملل محروم شوند؟ در گام‌هاي ابتدايي، مسوولان بايد فيلترينگ را پايان دهند و در مرحله بعد، حق اعتراض را به رسميت بشناسند. هنوز مديراني در كشور وجود دارند كه تصور مي‌كنند با فيلترينگ، اخبار واقعي به مردم نمي‌رسد. اما در جهان امروز مردم از طرق مختلف اخبار مورد نظر خود را كسب مي‌كنند.
  به نظر شما همين محدوديت‌ها باعث نشدند مرجعيت رسانه‌اي به خارج از كشور منتقل شود؟
طبيعي است كه نگاه مردم پس از بستن جمعي روزنامه‌هاي مستقل و وجود صدا و سيماي يكسويه به رسانه‌هاي بيروني دوخته مي‌شود. حاكميت بايد زمينه فعاليت‌هاي آزاد رسانه‌اي را فراهم سازد. موضوع بعدي پاسخگويي به خواست مردم براي رفع مشكلات اقتصادي است. بايد از سياستگذاران پرسيد، شما كه مي‌دانيد با احياي برجام بخش قابل توجهي از مشكلات اقتصادي جامعه حل مي‌شود، نرخ ارز ثبات پيدا مي‌كند و… چرا اين پرونده را حل نمي‌كنيد؟ مگر سال99 فرصت احياي برجام وجود نداشت چرا موضوع حل‌وفصل نشد؟ انجام مذاكرات بدون حاصل، تنها مردم را تحت فشار قرار مي‌دهد. موضوع بعدي نحوه مواجهه با دانشجويان و دانش‌آموزان اين كشور است. مردم چگونه مي‌توانند قبول كنند كه حاكميت دنبال گفت‌وگو و تعامل است، زماني كه هر روز دانشجويان بيشتري دستگير شده و اجازه ورود به دانشگاه را پيدا نمي‌كنند. 
  شما دليل اين برخوردها با دانشجويان، دانش‌آموزان و زنان و جوانان را چه مي‌دانيد؟
وقتي يك نهاد تصميم‌گير به رييس دانشگاه اجازه دهد كه آقاي رييس دانشگاه، تو برو هركس كه اعتراض كرد و انتقاد داشت را بيرون بنداز، نمره‌اش را صفر بگذار، دستگير كن و نگران هيچ چيز نباش، اين روند شكل مي‌گيرد. در واقع نوعي تصفيه در دانشگاه‌ها در حال انجام است. اين جوانان سرمايه اين كشورند. بايد بدانيم اين دانشجويان معطل نمي‌مانند كه راه‌شان را كج مي‌كنند و مهاجرت مي‌كنند. آيا اين به نفع كشور است؟ اين نوع تصميمات را برخي نهادهاي بالادستي (شوراي عالي انقلاب فرهنگي) مي‌گيرند و نهايتا آن را به سمع روساي دانشگاه مي‌رسانند. رييس دانشگاه هم دانشجوي دانشگاه را، راه نمي‌دهد. با اين رفتارها سيستم فكر مي‌كند، مي‌تواند از بحران عبور كند؟ بايد عقل‌ها و تخصص‌ها به كار گرفته شوند و از تجربه‌هاي قبلي استفاده شود تا يك اجماع منطقي در تصميم‌سازي‌ها شكل بگيرد؛ اجماعي كه خط‌كشي‌هاي جناحي و سياسي در آن اثرگذار نباشد. در حال حاضر برخوردهاي سياسي حرف اول را مي‌زند. مديران مي‌گويند هر شخصي كه با ماست، مي‌تواند در تصميم‌سازي‌ها مشاركت داشته باشد و هر فردي كه كوچك‌ترين تفاوتي با ديدگاه ما داشته باشد، نمي‌توان حرف او را شنيد. اگر اين روند ادامه داشته باشد، عذرخواهي نشود، حقوق مردم به رسميت شناخته نشود، با متخلفان خشونت برخورد نشود و به ساير مطالبات مردم پاسخ داده نشود، اين كشتي شناور در تاريخ اين كشور روزي غرق مي‌شود. وقتي هم كه غرق شد، همه متضرر مي‌شوند.
  برخي تحليلگران معتقدند مديران تصميم‌ساز در حال به‌كارگيري سياست چماق و هويج هستند. يعني در عين اينكه يك طيف از مديران سخن از گفت‌وگو مي‌زنند، گروه ديگري با خشونت و روش‌هاي سلبي برخورد مي‌كنند. احكامي محاربه‌اي كه اخيرا عليه معترضان صادر مي‌شود يا تداوم برخوردهاي تندي كه در بطن جامعه وجود دارد، اين تحليل را عينيت مي‌بخشد. با اين سياست متضاد چماق و هويج آيا مي‌توان از ناآرامي‌ها عبور كرد؟
به نظر من سياست هويج كه در قالب گفت‌وگو مطرح شده هم، درست اجرا نمي‌شود. اساسا بايد پرسيد، گفت‌وگو با چه كسي؟ گفت‌وگو با فعالان سياسي؟ با نخبگان؟ با كي؟ معتقدم گفت‌وگو را بايد به سطح جامعه و مردم كوچه و خيابان كشاند. مردم بايد اطمينان پيدا كنند كه مي‌توانند بدون محذوريت امنيتي حرف خود را بزنند بعد هم جواب بگيرند. صداوسيما با اين همه بودجه به يك ارگان معترض‌پرور بدل شده است. گفت‌وگوي ذي‌نفعان با هم فايده‌اي ندارد. وقتي يك طرف ميز گفت‌وگوها، آزادي پس از بيان نداشته باشد، اعتماد نمي‌كند. از سوي ديگر سياست چماق هم اين روزها بسيار پررنگ شده است. احكام محاربه‌اي كه صادر مي‌شود، دستگيري خبرنگاران، معترضان، اقتصاددانان و… بسيار تند است. اخيرا در فرودگاه بين‌المللي امام‌خميني، موبايل شهروندان چك مي‌شود تا ببينند در موبايل مردم چه محتوايي وجود دارد و به افراد منتقد اجازه خروج داده نمي‌شود. اين روند به يك از هم‌گسيختگي و گسست بين حاكميت و مردم مي‌انجامد. اين گسسست خطرناك است و مي‌تواند آسيب‌هاي فراواني به كشور بزند. ما همه مي‌دانيم كه بسياري به دنبال پاره پاره كردن اين كشور هستند اما سيستم نه تنها تلاشي براي جلوگيري از انسجام آنها نمي‌كند، بلكه زمينه قوت بخشيدن به آنها را فراهم مي‌سازد. اقتدار واقعي هر كشوري از طريق مشاركت بالاي مردم شكل مي‌گيرد، نه اينكه مدام مديران ادعاي اقتدار كنند. با اين روند جوانان و زنان و خانواده‌ها حرف مديران را نخواهند شنيد. حق هم دارند كه نشنوند. اگر قرار باشد يك روال منطقي در پيش گرفته شود تا در داخل و خارج به گونه‌اي حركت شود كه نتيجه آن اقتدار در بيرون و ثبات در داخل باشد، بايد سياست چماق و هويج كنار گذاشته شود و سياست اقناع عمومي و مشاركت بالاي شهروندان در پيش گرفته شود. اين كشور همواره دشمن داشته، مهم افرادي است كه زمينه توفيق اين دشمني‌ها را فراهم مي‌سازند. ترسي كه امروز به دل دلسوزان كشور در خصوص آينده كشور افتاده، برآمده از اين است كه بستر لازم براي مشاركت مردم فراهم نشود. وقتي آزادي از مردم گرفته شود، اقتصاد و رفاه مردم فراموش شود، تشكل‌هاي مدني محدود شوند، ردصلاحيت‌ها صورت بگيرد، طبيعي است كه مردم از سيستم فاصله مي‌گيرند.
  اخيرا جبهه اصلاحات بيانيه‌اي را منتشر و نقشه راهي براي عبور از چالش‌ها ارايه كرده است، در عين حال برخي افراد معتقدند جامعه از اصلاح‌طلب و اصولگرا عبور كرده است. آيا چراغ گفتمان اصلاح‌طلبي خاموش يا كم‌فروغ شده است؟
گفتمان اصلاحات پديده‌اي نيست كه در فراز و فرودهاي تاريخي از ميان برود. اصلاحات از ابتداي تاريخ بشريت مطرح شده و تا انتهاي تاريخ نيز مطرح است. اصلاحات تمام‌نشدني است. البته معناي اصلاحات از اصلاح‌طلبان جداست، ممكن است برخي اصلاح‌طلبان در برخي برهه‌ها از اين گفتمان سوءاستفاده يا كم‌كاري كرده باشند، اما اين به معناي نزول گفتمان اصلاحات نيست. براي اقتدار جامعه ايراني بايد قبول كرد كه اصلاحات در كنار ساير گفتمان‌ها زنده و پوياست و مي‌تواند در معرض انتخاب مردم قرار بگيرد. مردم بايد تصميم نهايي را بگيرند. اما اصلاحات تداوم دارد، چون مردم تحول و تغيير و رشد را مي‌طلبند.
  سيستم براي تحقق اين زمينه‌ها  چه بايد بكند؟
تغيير و اصلاح در حوزه سياسي در انتخابات ظهور پيدا مي‌كند. در حوزه مدني با رشد تشكل‌ها، در حوزه‌هاي عمومي و اجتماعي با افزايش مشاركت‌ها. در واقع نبايد مشاركت مردم تنها مختص به انتخابات شود در هر برهه و زماني بايد اين مشاركت مورد توجه قرار بگيرد و زمينه‌هاي تحقق آن فراهم شود. حاكميت به مردم نياز دارد، نه مردم. مردم مي‌توانند هر ظرف مديريتي را انتخاب كنند اما حكومت بدون مردم، هيچ‌چيز نيست. اين دركي است كه نظام حكمراني ايران بايد به آن برسد تا بتوان از چالش‌ها عبور كرد.


   معتقدم گفت‌وگو  را بايد به سطح جامعه و مردم كوچه و خيابان كشاند. مردم بايد اطمينان پيدا كنند كه مي توانند بدون محذوريت امنيتي حرف خود را بزنند بعد هم جواب بگيرند.
   اخيرا در فرودگاه بين المللي  امام خميني، موبايل شهروندان چك مي شود تا ببينند در موبايل مردم چه محتوايي وجود دارد  و به افراد منتقد اجازه خروج داده نمي شود.اين روند به يك از هم گسيختگي و گسست بين حاكميت و مردم مي انجامد.
   نوعي تصفيه در دانشگاه ها در حال انجام است.
   بايد از سياستگذاران پرسيد، شما كه مي دانيد با احياي برجام بخش قابل توجهي از مشكلات اقتصادي جامعه حل مي شود، نرخ ارز ثبات پيدا مي كند و… چرا اين پرونده را حل نمي كنيد؟
   اگر متوليان امر به واقع قصد شنيدن صداي مردم و اصلاح امور  را داشته باشند، در اولين گام بايد تصميم و عزم و اراده خود را به صورت عملي نشان دهند.

من هم معتقدم كه پيگيري مطالبات در يك چنين برهه تاريخي بسيار دير است، مردم حق دارند اعتماد كافي به سيستم نداشته باشند. بنابراين اينجا بايد يك «اگر» بكاريم و آن اينكه اگر متوليان امر به واقع قصد شنيدن صداي مردم و اصلاح امور را داشته باشند، در اولين گام بايد تصميم و عزم و اراده خود را به صورت عملي نشان دهند. حاكميت بايد به سمت اقناع عمومي و پاسخگويي به مطالبات مردم حركت كنند.

منبع: روزنامه اعتماد 23 آبان 1401 خورشیدی