1

تهران‌شناس ایران‌دوست

به مناسبت درگذشت ناصر تكميل همايون، جامعه‌شناس و مورخ ايراني

محسن آزموده

اوايل خرداد ماه امسال با صادق حيدرنيا، مدير انتشارات نگارستان انديشه و عباس دعايي، پسر محمود دعايي -كه هنوز مرحوم نشده بود- به منزل ناصر تكميل همايون رفتيم. براي گفت‌وگويي پيرامون آخرين كتابش با عنوان «دكتر محمد مصدق در دوران سلطنت قاجار» رفته بوديم، به همان آپارتمان قديمي تقاطع عباس‌آباد و وليعصر. اين گفت‌وگو در سي و يك خرداد امسال در روزنامه منتشر شد، با تيتر «مصدق را نمي‌توان از تاريخ حذف كرد» تكميل همايون شيفته و مريد دكتر مصدق بود و عشق و علاقه‌اي وصف‌ناپذير به او و ياران او چون دكتر صديقي داشت. ايران را به همين اندازه دوست داشت و دلباخته وطن بود. در همان ديدار كه با حضور همسر و يار مهربانش صورت گرفت، به وضوح بيمار بود و به سختي راه مي‌رفت، اما وقتي سخن از مصدق و جبهه ملي مي‌شد، چشم‌هايش مي‌درخشيد و با شور و شعف راجع به او و يارانش صحبت مي‌كرد. 

ميراث‌دار مشروطه‌خواهي
ناصر تكميل همايون، ‌زاده دوم آذر ماه سال 1315 محله‌اي قديمي در قزوين بود، عشق و علاقه وافرش به ايران ريشه در كودكي‌اش داشت. سال‌هايي كه قزوين در اشغال سربازهاي روس بود و مي‌ديد كه اشغالگران چگونه به مردم توهين مي‌كنند، در همان سال‌هاي كودكي مناقشه آذربايجان در جريان بود و احساسات ميهن‌دوستي را در وجودش زنده مي‌كرد. پدر بزرگ مادري‌اش از مشروطه‌خواهاني بود كه بعد از ناكامي‌هاي مشروطه خانه‌نشين شد و افسرده. شور و اشتياق سياسي از فرزند همين پدربزرگ به ناصر نوجوان منتقل شد. خودش مي‌گفت: «يك دايي داشتم كه از قديم سوابقي سياسي داشت و اهل قهوه‌خانه بود و آنجا براي اهل قهوه‌خانه روزنامه مي‌خواند و آخر شب در خانه هم اخبار روزنامه را مي‌خواند و گاهي وسط صحبت‌هايش فحش يا ناسزايي هم به توده‌اي‌ها و هم به شاه مي‌داد. همه اين وقايع روي هم رفته آدم را دگرگون مي‌كرد، وقتي مخصوصا نطق‌هاي مصدق را مي‌ديدم و مي‌شنيدم، خيلي تاثيرگذار بود.»

«يا مرگ يا مصدق»
ناصر نوجوان بعد از كلاس چهارم ابتدايي، در سال 1325 با خانواده از قزوين به تهران كوچ كرد و به مدرسه توفيق رفت. سپس براي متوسطه به دبيرستان علامه رفت و آنجا با چهره‌هايي چون محسن ابوالقاسمي و محمود كيانوش دوست شد. در همين سال‌هاي نوجواني با حزب ملت ايران و داريوش فروهر آشنا شد و عضو سازمان دانش‌آموزان جبهه ملي شد. در 16 سالگي و در بحبوحه نهضت ملي، در تظاهرات 30 تير 1331 شركت كرد و آن‌طور كه خودش گفته، سر كوچه نظاميه ميدان بهارستان نزديك بود تير بخورد. در همين سال به علت شركت در مبارزات ملي شيلات به زندان افتاد، اما به علت سن كم پس از دو هفته آزاد شد. بعد از اخراج از مدرسه علامه، به دبيرستان ملي مهيار رفت و در آنجا با مرتضي مميز هم كلاس شد. در همين مدرسه كه نامش به «بامداد» تغيير پيدا كرد، ديپلم ادبي گرفت. 
 بعد از كودتا در كنكور دانشگاه شركت كرد و در سال‌هاي 35‌-1334 در رشته فلسفه و علوم تربيتي دانشگاه تهران پذيرفته شد. البته پيش از آن در جلساتي مذهبي شركت مي‌كرد كه در آن چهره‌هايي چون آيت‌الله طالقاني و مهندس بازرگان و يدالله سحابي حضور داشتند. ايشان قصد داشتند با اين جلسات يك دانشسراي ديني تاسيس كنند. تكميل همايون جوان در همان سال‌ها با برخي چهره‌هاي سياسي چون مظفر بقايي و حسين مكي نشست و برخاست داشت و دكتر غلامحسين صديقي را هم مي‌ديد. خودش در گفت‌وگويي علت انتخاب رشته فلسفه و علوم تربيتي را حضور چهره‌هايي چون دكتر صديقي و مظفر بقايي و دكتر يحيي مهدوي و دكتر علي‌اكبر سياسي عنوان كرده است. از ديگر اساتيد او در دانشگاه مي‌توان به دكتر رضازاده شفق، دكتر عيسي صديق، مرحوم سيد كاظم عصار و مرحوم فاضل توني نام برد. رضا داوري اردكاني از هم‌كلاسي‌هاي او در دانشگاه بود. 
در همان سال اول دانشگاه سر كلاس فلسفه يونان دكتر صديقي شركت كرد و در سال دوم با او درس جامعه‌شناسي را گذراند. علاقه‌اش به دكتر صديقي تاحدي بود كه به گفته خودش مي‌خواست مثل او حرف بزند و راه برود و كتاب بخواند. ارتباط تكميل همايون با صديقي البته به كلاس‌هاي درس محدود نمي‌شد. خودش گفته «علاوه بر كلاس، روزهاي جمعه هم اغلب مي‌رفتم منزل‌شان. روزهاي جمعه ايشان از علما، فضلا و استادان دانشگاه پذيرايي مي‌كرد. من هم مي‌رفتم. سه، چهار ساعت مي‌نشستند حرف مي‌زدند و بحث مي‌كردند. من فقط گوش مي‌دادم و اين گوش دادن‌ها و اين حضور در آن جلسات براي من كلاس خيلي معتبري بود.» در اين نشست‌ها چهره‌هايي چون ايرج افشار، محمدتقي دانش‌پژوه، غلامرضا تختي، حاج محمد‌حسن شمشيري صاحب چلوكبابي شمشيري و دكتر محقق حضور داشتند. 

مورخ جامعه‌شناس 
 شيوه تدريس و محتواي درسي صديقي در كلاس‌هاي درس تكميل همايون را متوجه اهميت تاريخ ايران در بررسي جامعه شناختي آن كرد. او رساله كارشناسي خود را با دكتر صديقي درباره علل توسعه و رشد تصوف در قرون چهارم و پنجم هجري گذراند و وارد مقطع فوق ليسانس علوم اجتماعي دانشگاه تهران شد. در اين دوره با ايده‌ها و انديشه‌هاي صديقي آشنايي بيشتري حاصل كرد و همزمان دستيار دكتر احسان نراقي شد و در دانشسراي عالي هم به تدريس جامعه‌شناسي پرداخت. همكاري با دكتر نراقي، تكميل همايون را با جامعه‌شناسي مدرن آشنا كرد. او پس از گذراندن دوره كارشناسي ارشد، با كسب اجازه از دكتر صديقي براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت.
تكميل همايون در پاريس در دو رشته تاريخ و جامعه‌شناسي تحصيل كرد. در اين سال‌ها به فعاليت سياسي در همراهي با سازمان كنفدراسيون دانشجويان ايران مشغول شد و به ويژه با ابوالحسن بني‌صدر دوست شد. او خود درباره اين سال‌ها گفته است: «وقتي براي تحصيل به اروپا رفتم، ديدم بخش عمده طرفداري‌هاي مصدقي‌هاي ساكن امريكا و اروپا احساسي است. در اين ميان بني‌صدر استثنا بود. او در شناساندن مصدق، خط استقلال، موازنه منفي، دموكراسي و… بسيار موثر بود. ما شب‌ها باهم در اين زمينه بسيار بحث مي‌كرديم. اين بحث‌ها باعث شد طرفداري من از آن حالت صرفا احساسي به حالت تعقلي تغيير كند.»

دو  دكترا و بازگشت به ايران
تكميل همايون در فرانسه در سال‌هاي 1352 و 1356 به ترتيب در رشته‌هاي تاريخ و جامعه‌شناسي دو مدرك دكترا گرفت. موضوع رساله او در رشته تاريخ، «تاريخ‌نگاري دوره قاجار» بود و در رشته جامعه‌شناسي «مدرنيزاسيون ايران در دوره قاجار» كه بعدا به عنوان «تغييرات سياسي در ايران عهد قاجار» از آن دفاع كرد. مدرك دكتراي دولتي تاريخ به او اجازه مي‌داد در همانجا به عنوان استاد دانشگاه استخدام شود اما چند ماه مانده به انقلاب بهمن 1357 به ايران بازگشت و در موسسه تحقيقات و برنامه‌ريزي علمي و آموزشي زيرنظر احسان نراقي به فعاليت بپردازد. ايجاد بخش ايران‌شناسي در اين موسسه و تدريس درس جامعه‌شناسي در دانشگاه ملي ازجمله فعاليت‌هاي او بود. انجام سخنراني‌هاي انقلابي و ارتباط با اعضاي جبهه ملي همچون دكتر صديقي و داريوش فروهر موجب شد كه ساواك او را احضار و به سبب فعاليت‌هايش از موسسه اخراج كند. تكميل همايون در دانشكده علوم اجتماعي مجتمع دانشگاهي ادبيات و علوم انساني و مجتمع دانشگاهي علوم اداري و بازرگاني (بعدا با موسساتي ديگر در دانشگاه علامه تجميع يافت) با اسم مستعار عباس توفيق تدريس مي‌كرد، اما به علت مخالفت ساواك از دانشگاه ملي و اين مجتمع اخراج شد. 

گرفتاري در سياست
تكميل همايون بعد از انقلاب، نخست تصدي معاون فرهنگي وزير فرهنگ و هنر و تصدي دبير شوراي عالي فرهنگ را برعهده گرفت و با درجه دانشياري در دانشگاه ملي (شهيد بهشتي فعلي) به فعاليت پرداخت، اما تحولات سياسي و دوستي و نزديكي به ابوالحسن بني‌صدر سبب شد كه بعد از بركناري او از رياست‌جمهوري در سال 1360، براي چند روز به اختفاي او كمك كند. البته به گفته نادر تكميل همايون، فيلمساز و تنها فرزندش، اين اختفا در منزل خودشان صورت نگرفت. بعد از خروج بني‌صدر از ايران، ناصر تكميل همايون دستگير و به جرم اختفاي بني‌صدر، به اعدام محكوم شد، اما اين حكم با كميسيوني در قم زيرنظر آيت‌الله منتظري لغو و به حبس ابد تقليل يافت.
 تكميل همايون از خرداد 1360 تا بهمن 1364 به مدت حدودا چهار سال و نيم در زندان ماند. پس از آزادي از زندان، مدتي به توصيه دكتر احمد تفضلي به نوشتن مدخل براي دايره‌المعارف بزرگ اسلامي پرداخت و سپس در سال 1366 به دعوت مرحوم بروجردي فعاليت خود را در موسسه تحقيقات و مطالعات فرهنگي (پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي كنوني) آغاز كرد و در سال 1367 در اين موسسه استخدام شد و تا بازنشستگي در سال 1385 در اين موسسه به تحقيق و پژوهش و تدريس پرداخت. او پس از بازنشستگي هم به همكاري خود با پژوهشگاه در زمينه تدريس در مقاطع تحصيلات تكميلي، راهنمايي و مشاوره پايان‌نامه‌ها و رساله‌هاي دانشجويان ادامه داد. همزمان با دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي در زمينه‌هاي ايران‌شناسي و تهران‌شناسي و تهران‌پژوهي همكاري مي‌كرد. 

تكميل همايون پژوهشگر
ناصر تكميل همايون در وهله اول يك دانشور بود و اشتغالش به سياست و سياست‌ورزي از بد حادثه. او پژوهشگري توانا در حوزه تاريخ قاجاريه و پهلوي بود و با نگاهي جامعه‌شناختي در اين باره تحقيق مي‌كرد و مي‌نوشت. او سال‌ها در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تحقيق و تدريس كرد و نوشت. ازجمله آثار او مي‌توان به «تاريخ ايران در يك نگاه»، «آموزش و پرورش در ايران»، «دانشگاه گندي شاپور»، «گستره فرهنگي و مرزهاي تاريخي ايران زمين»، «خليج‌فارس»، «سرگذشت درياي مازندران»، «جاده ابريشم»، «آبسكون يا جزيره آشوراده»، «سلطانيه» و «مرزهاي ايران در دوره معاصر» اشاره كرد. 
 تكميل همايون همچنين از تهران‌شناسان بنام بود و آثار فراواني در زمينه تاريخ و جغرافياي اين شهر در كارنامه دارد. از آن ميان مي‌توان به اين آثار اشاره كرد: «تهران»، «تاريخ اجتماعي و فرهنگي تهران: درالخلافه ناصري»، «محله كليميان تهران» و «اودلاجان (عودلاجان)» اشاره كرد. كتاب «دكتر محمد مصدق در دوران سلطنت قاجار» از واپسين آثار اوست كه نشر نگارستان انديشه منتشر كرده است. همچنين اين ناشر قول داده كه به زودي كتاب ديگري از او با نام «ايران جان» را منتشر كند. 
ناصر تكميل همايون، 25 آبان‌ ماه سال جاري، پس از يك دوره تحمل كسالت و بيماري، در بيمارستان طالقاني تهران بر اثر ايست قلبي از دنيا رفت. از خصال بارز شخصيت او، شوخ‌طبعي هوشمندانه و خنده‌رويي بود. در هر نشست و برخاست، خاطرات شيرين و جذابي از دوران جواني و دانشجويي خود از بزرگاني چون دكتر صديقي و دكتر نراقي به خاطر مي‌آورد و آنها را با آب و تاب تعريف مي‌كرد. يادش گرامي. با اميد.


تكميل همايون شيفته و مريد دكتر مصدق بود و عشق و علاقه‌اي وصف‌ناپذير به او و ياران او چون دكتر صديقي داشت. ايران را به همين اندازه دوست داشت و دلباخته وطن بود. در همان ديدار كه با حضور همسر و يار مهربانش صورت گرفت، به وضوح بيمار بود و به سختي راه مي‌رفت، اما وقتي سخن از مصدق و جبهه ملي مي‌شد، چشم‌هايش مي‌درخشيد و با شور و شعف راجع به او و يارانش صحبت مي‌كرد.

علاقه‌اش به دكتر صديقي تاحدي بود كه به گفته خودش مي‌خواست مثل او حرف بزند و راه برود و كتاب بخواند. ارتباط تكميل همايون با صديقي البته به كلاس‌هاي درس محدود نمي‌شد. خودش گفته «علاوه بر كلاس، روزهاي جمعه هم اغلب مي‌رفتم منزل‌شان. روزهاي جمعه ايشان از علما، فضلا و استادان دانشگاه پذيرايي مي‌كرد. من هم مي‌رفتم. سه، چهار ساعت مي‌نشستند حرف مي‌زدند و بحث مي‌كردند.

منبع: روزنامه اعتماد 28 آبان 1401 خورشیدی