1

سوژه مدنی یا شهروند شایسته؟!

محمدرضا نيك‌نژاد

در فرآيند توسعه، «آموزش» راهكاري كليدي و اثرگذار است. جامعه توسعه‌يافته سازه‌اي برساخته از شهرونداني توسعه‌پذير و توسعه‌يابنده است؛ چنين شهرونداني بي‌گمان ميوه‌هاي درختِ پر بروبار آموزش و يادگيري هستند، اما شهروند شايسته، انساني يادگيرنده است كه براي يافتن مسيرهاي كاميابي چشم ‌به‌راه ديگران نمي‌ماند و با آنچه آموخته، جاده‌هاي كاميابي‌هاي فردي و اجتماعي را مي‌سازد؛ به معناي ديگر او درباره چنين مسيري مي‌انديشد، در روند عمل نظريه‌پردازي مي‌كند، آن را مي‌سازد و همزمان با جهان پيرامونش برهم‌كنش دارد و البته با آن زندگي مي‌گذراند و لذت مي‌برد. گرچه گفتن و نوشتن درباره پرورشِ چنين شهروندي آسان است اما آفرينش و ساخت چنين موجودي كاري بس دشوار، پر پيچ‌وخم و نيازمند ساختاري با بنيان‌هاي سترگ و محكم است. آفرينش شهروند شايسته هدفي است كه بسياري از ساختارهاي آموزشي پيشروي جهان از آن سخن مي‌گويند و براي يافتن فرآيندي كه پيا‌مدش چنين شهروندي است نظريه‌پردازي كرده و راه‌هاي دستيابي به آن را با آزمون و خطا مي‌پيمايند و البته كه همچنان در اين مسير مي‌كوشند. 
با اين همه، ساختار آموزشي ما همچنان يكي از كم‌كارترين سامانه‌هاي آموزشي براي پرورش چنين شهرونداني است؛ بگذريم از اينكه كار به دستانِ ما اين مفهوم را برنتافته و آن را در رويارويي با ايدئولوژي حاكم مي‌پندارند و با آن مي‌ستيزند و در اين مسير چه سنگ‌اندازي‌هايي كه نمي‌كنند و… بگذريم! گماني نيست كه چنين روندي هر سرانجامي كه در پي داشته‌ باشد، راه به توسعه‌اي همه سويه و متناسب با جهان امروز نمي‌يابد و توان هماهنگي با رويكردهاي گوناگون توسعه در كشورهاي مهم و موثر جهان را نخواهد داشت.
 سخن در اين باره بسيار است و مجال اندك! از اين رو سراغ بهانه نوشتن اين يادداشت كوتاه كه همانا كتاب تازه منتشر شده «مساله مدرسه» به قلم دكتر «نعمت‌الله فاضلي» است، مي‌رويم. اين كتاب، همچنانكه از نامش پيداست، با نگاهي تاريخي-تحليلي به آموزش، ساختارِ آن از آغاز تاكنون و مسير پرسنگلاخ بهسازي آن مي‌پردازد و البته در پي بازنمايي ناكارآمدي گسترده و ژرف ساختار آموزشي آن در جهاني كه براي دگرگوني و تغيير سراسيمه است و براي گشايش مسيرهاي تازه پيشرفت سر از پا نمي‌شناسد. گرچه نگارنده اين يادداشت تاكنون شانس خواندن اين كتاب را نداشته اما اگر كارهاي پيشين نويسنده، نوشتارهاي كوتاه و بلند ايشان و سخنراني‌هايي كه برآمده از دلنگراني‌هاي فراوان‌شان در گستره آموزش كشور است را در كنار گزارشي درباره اين كتاب بگذاريم، مي‌شود به ارزش و اهميت آن پي‌برد. امااز ميان همه نكته‌هاي آن گزارش به بخش كوتاهي كه درباره «سوژه مدني» بود، نگاهي گذرا مي‌كنيم.  در بخشي كه دكتر فاضلي به اين مفهوم پرداخته‌، آمده است: «اگر نظام سياسي كارآمد و دموكراتيك باشد، نهادهاي آن مانند نهاد مدرسه و آموزش مي‌توانند سوژه مدني پرورش دهند. از اين منظر اصلي‌‌ترين كار آموزش، تربيت سوژه مدني است؛ انساني كه بتواند در ساختار شهري و كلانشهري امروز زندگي كند و قابليت‌ها، مهارت‌ها و توانمندي‌هاي لازم براي زندگي در فضاي شهري را به دست آورد؛ در انتخابات مشاركت فعال دارد، به حقوق خويش آگاه است و مي‌داند چطور مسوولان سياسي را پاسخگو كند و چگونه زير بار زور نرود و به نام قانون او را محدود و سركوب نكنند؛ به‌ طور كلي مطالبه‌گر است و حقوق شهروندي خود را مي‌شناسد. نه تنها به حقوق و وظايف خود آگاهي دارد، بلكه مهم‌تر، مي‌داند چگونه خلاق باشد و بيافريند و نوآوري كند و براي تحقق خود و جامعه بينديشد. كاري كه آموزش بايد بكند، ساختن سوژه مدني است كه خلاق، پرسشگر، آگاه، دگرخواه، مستاهل، مدارجو، اهل گفت‌وگو، داراي فهم و درك همدلانه نسبت به ديگري، حساس به محيط‌زيست و دلسوز باشد. مدرسه ايراني در ساختن اين سوژه، توانا نيست.»
به باور نگارنده «سوژه مدني» واژه‌اي است كه دكتر فاضلي جايگزين «شهروند شايسته» كرده و به احتمال فراوان به دليل درونمايه تاريخي-تحليلي كتاب و سويه نظريه آن ترجيح داده از «سوژه مدني» بهره بگيرد؛ چراكه شهروند و شهروندي واژه‌هاي نويي در فرهنگ نوين جهاني هستند. با هر دليل يا علتي كه نويسنده اين جايگزيني را انجام داده‌، نمي‌تواند نزديكي بسيارِ اين دو مفهوم را ناديده گرفت. كم‌و‌بيش همه ويژگي‌هايي كه دكتر فاضلي براي «سوژه مدني» برشمرده ويژ‌‌گي‌هاي يك «شهروند شايسته» است كه در ساختاري آموزشي با بنيان‌هاي نظري و عملي توانمند، دموكراتيك و با محوريت «خرد سنجشگرِ خودبنياد» پرورش مي‌يابد و به بار مي‌نشيند. 
چه «سوژه مدني» را برگزينيم و چه «شهروند شايسته»، به گفته دكتر فاضلي، آنچه اهميت دارد تلاش بي‌سرانجام و البته آسيب‌زاي ساختار سياسي-آموزشي كشور براي ساختن «سوژه مومن» است كه به ‌خاطر تضاد نظري-عملي آن با مفهوم انسان مدرن و توانمندي‌هاي فراوان آن براي آگاهي و آزادي به «سوژه مقاوم» بدل شده و شوربختانه انساني پادرهوا و بي‌ريشه مي‌شود. سوژه مقاوم در بيشر موارد انساني است كه با هر نسيمي غوطه مي‌خورد و در بي‌ارادگي كامل با هر‌ سازي مي‌رقصد و رفتار و ديدگاهش لحظه به لحظه رنگ مي‌بازد و باز شكل تازه‌اي مي‌گيرد و مي‌شود سوژه‌اي توسعه نيافته و حتي توسعه‌گريز كه هر چه هست، نمي‌تواند نقش و جايگاهي در توسعه جامعه و كشور داشته باشد. 
به هر روي به نظر مي‌رسد كتابي را كه دكتر فاضلي نوشته و نشر «هوش ناب» منتشرش كرده را بايد خواند و بسيار بيش از آنچه در اين يادداشت كوتاه آمد از آن آموخت.

منبع:روزنامه اعتماد 5 دی 1401 خورشیدی